انتشار این مقاله


خودکارامدی چیست و چگونه می توان به ان دست یافت؟

زمانی که در زندگی خود با یک چالش روبرو می شوید، ایا احساس می کنید که باید تلاش کنید تا به هدفتان دست بیابید یا با قبول شکست خود، تسلیم می شوید؟ایا شما همچون جمله ی معروف کتاب قطار کوچک که مخصوصا کودکان است، می گویید:”من فکر می کنم که می توانم،من فکر می کنم […]

زمانی که در زندگی خود با یک چالش روبرو می شوید، ایا احساس می کنید که باید تلاش کنید تا به هدفتان دست بیابید یا با قبول شکست خود، تسلیم می شوید؟ایا شما همچون جمله ی معروف کتاب قطار کوچک که مخصوصا کودکان است، می گویید:”من فکر می کنم که می توانم،من فکر می کنم که می توانم” یا به توانایی های خود در مقابل مشکلات زندگی تردید دارید؟ خودکارامدی یا باورتان نسبت به توانایی های خود در مقابل وضعیت های متفاوت زندگی، نه تنها احساستان نسبت به خودتان را روشن می سازد بلکه شما به شما نشان می دهد که ایا می توانید تمام اهدافتان را دنبال و بدست بیاورید یا خیر.

اصطلاح خودکارامدی توسط یک روانشناس بنام آلبرت بندورا “نظریه پرداز شناختی-اجتماعی”  بکار برده شد. روانشناسی که اصطلاحات دیگری همچون یادگیری مشاهده ای، تجربه اجتماعی و جبرگرایی متقابل در رشد شخصیت را عنوان کرده است.

با توجه به نظریه بندورا، نگرش، توانایی و مهارت های شناختی فرد شامل چیزیست که بعنوان “سیستم-خود” شناخته می شود. این سیستم نقش مهمی در چگونگی درک موقعیت ها و رفتار ما در پاسخ به موقعیت های متفاوت بازی می کند. خودکارامدی بخش مهمی از “سیستم-خود” را تشکیل می دهد.

خودکارامدی چیست؟

با توجه به نظریه بندورا، خودکارامدی ” اعتقاد به توانایی های خویش بمنظور سازماندهی و اجرای کارهای لازم برای مدیریت موقعیت هایی است که در آینده پیش می ایند ” و بعبارت دیگر، خودکارامدی، اعتقاد فرد به توانایی های خویش و کسب موفقیت در مقابل موقعیت های خاص زندگی می باشد. بندورا این اعتقادات را بعنوان تعیین کننده هایی در نظر می گیرد که نگرش، رفتار و احساس دیگران را توصیف می کنند.

بندورا مقاله “خودکارامدی:بسوی متحد شدن نظریه تغییرات رفتاری” را در سال ۱۹۷۷ منتشر ساخت و موضوع خودکارامدی را به یکی از موضوعات پراهمیت روانشناسی تبدیل کرد. حال این سوال پیش می آید که بحث خودکارامدی چرا در میان روانشناسان و حتی مربیان ، بحثی پر اهمیت تلقی می شود؟ همانطور که بندورا و دیگر محققان نشان داده اند، خودکارامدی می تواند بر همه چیز از جمله حالات روانی افراد تا رفتار و انگیزش آنها را در بر بگیرد.

نقش خودکارامدی چیست؟

تقریبا همه مردم می توانند اهدافی را که می خواهند را شناسایی و برای آن تلاش کنند، تا چیزی را تغییر دهند یا بدستش بیاورند. هر چند، اکثر افراد می دانند که عملی کردن برنامه های ذهنی آنچنان هم ساده نیست. بندورا و دیگران دریافتند که خودکارایی افراد، نقش مهمی در چگونگی دستیابی به اهداف، انجام وظایف و روبرو شدن با چالش ها ایفا می کند.

ویژگی های افرادی با احساس خودکارامدی بالا:

چالش ها و مشکلات را طوری در نظر می گیرند که باید بر انها فائق ایند.

علاقه خود نسبت به فعالیت هایی که انجام می دهند را بیشتر و بیشتر می کنند.

احساس تعهد عمیق تری نسبت به علایق و فعالیت هایشان نشان می دهند.

پس از هر شکست، می توانند با سرعت هر چه تمام تر دوباره خود را ارزیابی و از نو تلاش کنند.

ویژگی های افرادی با احساس خودکارامدی پایین:

اجتناب از روبرو شدن با وظایف و چالش های زندگی

اعتقاد بر اینکه مشکلات زندگی فراتر از توانایی های آنهاست که بتوانند حلشان کنند.

تمرکز بر شکست های فردی در زندگی و نتایج منفی ای که در پی داشته است.

اعتماد بنفس فرد نسبت به توانایی هایش، بسرعت از بین می رود.

منابع خودکارامدی:

خودکارامدی چگونه ارتقا می یابد؟ احساس خودکارامدی از دوران کودکی بوجود می اید، بطوری که کودکان با طیف وسیعی از تجربیات، وظایف و موقعیت های متفاوت روبرو می شوند. با این حال، رشد خودکارامدی تا آخر عمر ادامه می یابد، زیرا افراد در طول عمر به کسب مهارت های جدید، تجربیات و درک نسبت به موقعیت های متفاوت ادامه می دهند.

با توجه به نظریه بندورا، چهار منبع اساسی در خودکارامدی دخیل هستند که شامل موارد زیر می شوند:

تجربیات موفق: بندورا توضیح می دهد که موثرترین راه برای ایجاد یک احساس خودکارامدی بالا، تسلط بر تجربیات مهمترین امر است، یعنی مقابله با یک چالش بصورت موفقیت آمیز می تواند احساس خودکارامدی را در ما تقویت کند و در عین حال، عدم موفقیت در چالش ها نیز می تواند احساس خودکارامدی را در ما تضعیف کند.

مدل سازی اجتماعی: مشاهده افراد دیگر که چالش ها را با موفقیت پشت سر می گذارند، می تواند منبع مهمی برای خودکارامدی باشد. طبق نظریه بندورا، مشاهده افرادی شبیه به خود که با تلاش مستمر به موفقیت دست می یابند، می تواند پیام آور این موضوع باشد که ما هم می توانیم تلاش کنیم و به موفقیت دست یابیم.

ترغیب اجتماعی: بندورا همچنین اظهار داشت که افراد می توانند تنها با ترغیب شدن، متقاعد شوند که مهارت و توانایی لازم برای موفقیت را دارند. مثلا زمانی که فردی بصورت مثبت و دلگرم کننده ما را به انجام کاری ترغیب می کند، ما را برای دستیابی به اهدافمان نیز کمک می کند. تشویق کلامی از سوی دیگران، ما را از شک و تردید بیرون می اورد و باعث می شود تا ما بر روی اهداف خود متمرکز شویم و در راه بدست آوردن آنها تلاش کنیم.

پاسخ های روانشناختی:

واکنش های نشات گرفته از ادراک و تفسیر ما و واکنش های احساسی بموقع، می توانند نقش مهمی در خودکارامدی داشته باشند. خلق و خو، حالات احساسی، پاسخ های فیزیولوژیکی و سطوح استرس می توانند بر اینکه فرد در مورد توانایی های خویش در یک موقعیت خاص چگونه عمل کند، موثر باشند. بطور مثال فردی که قبل از سخنرانی برای عموم مردم، دچار اضطراب می شود، ممکنست احساس ضعف و بی کفایتی کند.

با این حال، بندورا یادآور می شود: واکنش های احساسی و فیزیولوژیکی نیستند که احساس خودکارامدی ما را تحت تاثیر قرار می دهند، بلکه درک و تفسیر ما از آنهاست که احساس خودکارامدی را در ما تقویت یا تضعیف می کند. با یادگیری نحوه به حداقل رساندن استرس و کنترل خلق و خوی خویش در مواجهه با چالش های زندگی، می توان احساس خودکارامدی خویش را افزایش داد.

 

 

 

 

 

 

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید