انتشار این مقاله


دستاوردهای عظیم (۳۵): نظریه تکامل لامارک

داروین اولین طبیعت‌گرایی نبود که ایده‌ی تغییر پیدا کردن گونه‌ها در گذر زمان به انواع جدید را مطرح نماید.

داروین اولین طبیعت‌گرایی نبود که ایده‌ی تغییر پیدا کردن گونه‌ها در گذر زمان به انواع جدید را مطرح نماید، همان ایده‌ای که می‌گوید حیات به شکل تدریجی تکامل حاصل می‌کند. در قرن هجدهم، بوفون (Buffon) و دیگر طبیعت‌گرایان این ایده را مطرح ساختند که حیات از ابتدای پیدایش خود، در شکلی ثابت باقی نمانده است. در اواخر قرن هجدهم، دیرین‌شناسان مجموعه سنگواره‌های موجود در اروپا را دست‌مایه قرار داده و به مقابله با این اعتقاد که طبیعت دچار تغییر نمی‌شود، پرداختند. در سال ۱۸۰۱، طبیعت‌گرایی فرانسوی به نام ژان باتیست پیر آنتوان دو مونه شوالیه دو لامارک، پا را فراتر گذاشت و تئوری کاملی از تکامل ارائه نمود. نظریه تکامل لامارک بر دو اصل استوار است.


دستاورد: ارائه‌ی طرحی اولیه از تکامل و مکانیسم آن

تاریخ ثبت دستاورد: ۱۸۰۲

دستاورنده: ژان باتیست لامارک (Jean-Baptiste Lamarck)


لامارک که در قاموس یک گیاه‌شناس پا به عرصه‌ی علم گذاشته بود، در سال ۱۷۹۳ به عنوان متخصص در زمینه‌ی بی‌مهرگان به یکی از نخستین اساتید موزه ملی تاریخ طبیعی فرانسه تبدیل شد. کار پژوهشی وی بر روی رده‌بندی کرم‌ها، عنکبوت‌ها، نرم‌تنان و سایر بی‌مهرگان فراتر از زمان خود بود.

لامارک از شباهت‌های بین حیواناتی که بر روی آن‌ها مطالعه می‌کرد، شگفت‌زده شده بود. از دیگر سو، آمار و ارقام مربوط به سنگواره‌های کشف شده نیز او را تحت تأثیر قرار داده بود. این دلایل باعث شد لامارک به این نتیجه برسد که حیات ثابت نیست. هرگاه محیط تغییر کند، جانداران نیز به منظور بقا، لاجرم باید همگام با آن تغییر کنند. این جانداران اگر شروع به استفادۀ بیش‌تر از اندامی کنند، که در گذشته تا این حد از آن بهره نمی‌بردند، اندام مذکور بزرگ‌تر شده و نقش محوری‌تری نیز در حیات جاندار ایفا خواهد کرد. برای مثال، اگر زرافه‌ای در تلاش برای دست‌یابی به برگ‌های موجود در شاخه‌های درختان، گردن خود را دراز کند، نوعی “مایع عصبی” در گردن وی جریان خواهد یافت که در ادامه باعث درازتر شدن گردن جانور خواهد گردید. فرزند زرافه، گردن دراز را از والدین خود به ارث خواهد برد، و به همین ترتیب، تلاش برای دراز کردن گردن طی نسل‌های متمادی به افزایش طول این اندام منجر خواهد شد. به طور مشابه، اندام‌هایی که کم‌تر مورد استفاده قرار بگیرند، رفته‌رفته اندازه‌ی کوچک‌تری پیدا می‌کنند.

این نوع از تکامل، که عمده شهرت لامارک نیز مربوط به آن می‌شود، تنها یکی از دو مکانیسم تکاملی است که وی پیشنهاد داده بود. هم‌چنان که جانداران با محیط خود سازش حاصل می‌کنند، طبیعت نیز آن‌ها را با بی‌رحمی آن‌ها را در مسیر تکامل بیش‌تر، و تبدیل شدن به اشکال پیچیده‌تر، جلو می‌راند.

لامارک نیز مانند بوفون اعتقاد داشت که حیات حاصل “خلق‌الساعه” یا به وجود آمدن خودبه‌خودی است. با این حال، او معتقد بود که در طول تاریخ حیات، اشکال ابتدایی جدیدی پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند، و میکروب‌های امروزی مانند ساکنین تازه‌وارد یک ساختمان هستند.

او هم‌چنین این دیدگاه را مطرح کرده بود که شکل کنونی حیات در سایه‌ی فرآیندهای تکاملی حاصل شده است، نه مداخلات معجزه‌آسا. چنین دیدگاهی برای خلقت‌گرایان بریتانیایی، که بسیار هم افراطی بودند، منزجرکننده بود. آن‌ها اعتقاد داشتند که طبیعت بازتابی از طرح خیرخواهانۀ پروردگار است. آن‌ها فکر می‌کردند که لامارک می‌گوید طبیعت، حاصل کار نیروهای کور و ابتدایی است.


مقاله مرتبط: ۱۵ جواب تکامل به اشکالات بی‌اساسی که به آن گرفته می‌شود


وی که از سویی توسط دین‌گرایان طرد شده بود، و از دیگر سو، نتوانسته بود نظر مثبت دانشمندانی نظیر فردریک کوویه (Frederic Cuvier) جلب نماید، در سال ۱۸۲۹، در فقر و گم‌نامی در گذشت.

ولی همان‌طور که همه می‌دانیم، لامارک تکامل را با خود به زیر خاک نبرد. طبیعت‌گرای فرانسوی، اتین ژفروآ سن-ایلر (Étienne Geoffroy Saint-Hilaire) در دهۀ ۱۸۲۰ نسخۀ دیگری از تکامل را ارائه نمود. رابرت چمبرز (Robert Chambers)، نویسنده بریتانیایی، نیز در سال ۱۸۴۴، کتاب پرفروشی با همین مضمون به نام “بقایای تاریخ طبیعی خلقت” (Vestiges of the Natural History of Creation) منتشر کرد. چارلز داروین نیز در سال ۱۸۵۹، کتاب معروف خود، “خاستگاه گونه‌ها” (Origin of Species) را انتشار داد.

لامارک، سن-ایلر، چمبرز و داروین، هر کدام ایده‌های رادیکالی خود را در مورد تکامل داشتند. تنها دیدگاه داروین است که حتی امروزه نیز اجر و قرب علمی دارد.

در قسمت‌های بعدی بیش‌تر به موضوع تکامل خواهیم پرداخت.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید