انتشار این مقاله


“دوستت دارم ولی باید ترکت کنم” مشکل کجاست؟

میان کسی که شما رو دوست دارد و کسی که هر کاری برای نگه داشتن شما می‌کند تفاوت وجود دارد. صدای کنش‌ها از آرزوها بلندتر است.

من دوستت دارم ولی باید ترکت کنم.

زمانی که عشق تمام چیزی نیست که شما نیاز دارید.

من متاسفم، دوستت دارم ولی مجبورم ترکت کنم. تو انتخاب درستی بودی ولی من با تو شاد نبودم.

چی؟ من درست شنیدم؟ اگر دوستم داری چرا ترکم میکنی! من قطعا دارم یک تکه از زندگی رو از دست می‌دم ولی این طور که معلومه تو چیزی از دست نمیدی.

گاهی اوقات عشق و زندگی با هم جدال می‌کنند. این درگیری می‌تواند به دلیل یکی از این دو مورد باشد:

  1. دلایل عاشقانه مربوط به ماهیت عشق خود است.
  2. دلایل مربوط به شادکامی زندگی همسران.

۱.من عاشقتم ولی نه به اندازه کافی.

میان کسی که شما رو دوست دارد و کسی که هر کاری برای نگه داشتن شما می‌کند تفاوت وجود دارد. صدای کنش‌ها از آرزوها بلندتر است.

عشق رمانتیک یک نگرش صفر و یک نیست بلکه درجات متفاوتی دارد. بعضی از درجات آن برای یک رابطه به طول چند هفته یا ماه مناسب هستند اما برای عشق طولانی مدت کافی نیستند.

مثال هایی از دلایل رایج این گروه:

من یک معشوق جدید پیدا کردم.
در گذشته من شخص دیگری را دوست داشتم.
من با تو در کوتاه مدت خوشحالم (شدت عاشقانه عظیم) اما آینده‌ای برای دراز مدت نمیبینم (عمق رابطه عاشقانه زیاد نیست).
ما شریک های جنسی خوبی هستیم ولی دوستان خوبی نیستیم.
ما دوستی عمیقی داریم ولی شریک های جنسی خوبی نیستیم.
ایرادهای اساسی در رفتار تو وجود داره که مانع میشه بهت اعتماد کنم و یا با تو احساس ارامش کنم.
من نمی‌تونم به تو عشقی رو که شایسته اونی بدم، یا راحت تر بگم، احساسم به تو به اندازه کافی قوی نیست.

دلایل این گروه به طور عمده مقایسه‌ای است که نشانگر سطح پایین تر و هم خوانی با رمانتیک بودن است. تفاوت های بالا اغلب مرتبط با عبارات مبهم است.

من دوست دارم ولی عاشقت نیستم، عبارت دیگری است که بسیاری از ازدواج ها و دیگر روابط متعهد را به پایان رسانده است. این جا درجات دیگری از عشق وجود دارد. این درجات حداقل در مقایسه با سایر گزینه های موجود کافی نیستند.

۲.من دوستت دارم ولی نمیتونم با تو زندگی کنم.

ببین من هم از خداحافظ گفتن ها بدم می آید ولی گاهی اوقات ما به آن‌ها برای زنده ماندن نیاز داریم.
اگر من مجبور باشم بمانم فقط سد راه تو می‌شم. بنابراین من میرم ولی همیشه تو را دوست خواهم داشت.

در روابط رمانتیک طولانی مدتی باید عوامل غیر رمانتیک مربوط به زندگی مشترک در نظر گرفته شود. دوست داشتن تنها دلیل کافی برای تصمیم به داشتن زندگی مشترک نیست. زندگی با یکدیگر و تشکیل خانواده قطعا به عشق نیاز دارد. اما “فقط” عشق کافی نیست. آن‌ها به داشتن توانایی در شاد کردن یکدیگر نیاز دارند.

دلایل رایج این گروه:

تو نمیتونی باعث پیشرفت من بشی همون طور که نمیتونی بهترین رو در من ایجاد کنی.
من نمیتونم باعث پیشرفت تو بشم اتفاقا من مانع پیشرفتت هم میشم.
ما برای ساختن یک زندگی پر رونق طولانی مدت مناسب هم نیستیم.
تو یک پدر، شوهر، یا حمایتگر خوبی نیستی. (با این که ممکنه معشوق خوبی باشی)

در این گروه از دلایل درجه عشق برای تضمین بقای آن کافیست ولی برای دوام با هم بودن کافی نیست. مردم گاهی اوقات ترجیح می دهند در زندگی بیش تر از عشق پیشرفت داشته باشند. این زندگی می‌تواند منجر به کاهش پیشرفت شخص یا شریکش شود.

به عنوان مثال گروه اول، می‌توان به زنی متاهل اشاره کرد که می‌گفت: شوهر اول خود را خیلی دوست داشته است ولی گاهی اوقات در رابطه فراموش میشد که باعث شد او را وادار به طلاق کند. او معتقد است که مورد اشتباهی در رابطه با شوهرش نبوده است.

اما با این حال احساس کردم رضایت شخصی در زندگی من وجود ندارد. او مانع خوشبختی من نبود اما بهترین رو هم در من ایجاد نمی‌کرد. با شوهر دومم دعوا های زیادی داشتم. ولی میتوانستم شور و عشق عمیق اون و توانایی اون رو در به وجود اوردن بهترین خودم احساس کنم. این زن تصمیم به از دست دادن شوهر اول خود را در ازای از دست دادن خود گرفت.

یک مثال از ترجیح دادن پیشرفت پارتنر نسبت به عشق موردیست که شخص با وجود با وجود علاقه عمیقش با گفتن با هم ماندنشان ممکن است در دراز مدت شرایط بدی را برای محبوبش ایجاد کند یک رابطه را تمام میکند.

این موضوع اهنگ محبوب من همیشه تو را دوست خواهم داشت است. که بسیاری معتقدند ان عاشقانه ترین اهنگ دوران هاست. با در نظر گرفتن این حقیقت،ما گاهی اوقات از یک شریک می‌شنویم پایان دادن رابطه جدا از عشق عمیق از نگرانی گفتن این که با هم بودن ما ما در طولانی مدت باعث ایجاد شرایط دشوار برای محبوبمان میشود می‌کاهد. در این مورد پایان دادن به رابطه بیان کننده علاقه واقعی به سلامت و رفاه یگدیگر است.

آیا عشق تمام چیزیست که ما نیاز داریم؟

عشق رمانتیک تاثیر بسیار مثبتی بر زندگی فرد دارد. این به روش های مختلفی از قبیل شادی، شکوفایی و سلامت بیان می‌شود. برای بعضی از مردم این موتوریست که زندگی آنان را به جلو هدایت می‌کند. با این حال مردم برای شکوفایی به چیزی بیش از عشق نیاز دارند. برای آن که عشق به شکوفایی و دوام رسد ما نیاز به یک چهار چوب زندگی داریم که به اندازه کافی خوب باشد. زمانی که عشق رمانتیک به کمال میرسد میتواند به احساس عمومی تر رشد و ترقی کمک کند. با این حال گاهی اوقات عشق و زندگی با یکدگیر جدال می‌کنند و بنابراین ما میتوانیم از خودمان سوال کنیم؛ کدام یک در زندگی ما الویت دارد؟ عشق یا زندگی؟

این میتواند یک شرایط سخت باشد .در یک طرف می‌تواند زندگی را برای عشق قربانی کند (رومئو و ژولیت را به یاد داشته باشید) و در طرف دیگر برای مثال(قرار گرفتن در یک رابطه بدون عشق اما راحت و یا ازدواج …)

البته بیشتر ما تصمیمات عاشقانه ای میگیریم که بین این دو قطب آزار دهنده قرار میگیرد.

قدرت عشق و ماهیت خواسته های زندگی و میزان تعارض میان آن هاست که موقعیت ما را در این زنجیره تعیین می‌کند. زمانی که تمایل شدید به عنوان هسته عشق رمانتیک درک میشود و درگیری بین عشق و زندگی به میزان زیادی افزایش می یابد. این تمایل معمولا کوتاه است و در طول زمان کاهش می یابد در مقابل زندگی تا آخر باقی می ماند. یک عاشق نمیتواند تا ابد نسبت به زندگی کور و بی توجه باشد و عشق همیشه برنده نمی‌شود. زمانی که عشق و زندگی با یکدیگر مقابله میکنند تقریبا همیشه عشق شکست میخورد به ویژه هنگامی که عشق براساس میل شدید است. در بلند مدت زمانی که عشاق رابطه میان خود را پرورش می دهند و کارهایی انجام می‌دهند که ان ها را قادر میکند که آن را کمال بخشند عشق میان آن ها حفظ می‌شود و دوام می یابد و این گونه است که چهار چوب زندگی محکم می‌شود.

نتایج آنچه گفته شد؛

خداحافظی به من آموخت که مردم همیشه ماندنی نیستند و چیزهایی که امروز به شما تعلق دارد میتواند فردا متعلق به دیگری باشد، خداحافظی دیگر مرا نمی‌ترساند.

این ادعا که تمام چیزی که شما نیاز دارید عشق است را بیان میکند. همان طور که برین اپستین مدیر بیتلز یک بار گفت:یک پیام واضح اینست که عشق همه چیزست. هر چند عشق رمانتیک برای شادی و شکوفایی ما بسیار مهم است، عشق نه شرط لازم و نه شرط کافی برای زندگی پر بارست. همان طور که معلوم می‌شود عشق در زندگی همه چیز نیست گرچه اغلب بخش اصلی آن است.

به راستی عشق تمام چیزی نیست که ما نیاز داریم. پس مطمینا برای بعضی از مردم منطقیست که کسی را که واقعا دوس دارند ترک کنند.

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید