روانشناسان دانشگاه ساسکس ثابت کردند چیزی که از آن به نام گرمای محبت یاد میکنیم، جدا حقیقت دارد، حتی اگر سودی در این مهربانی برای ما وجود نداشته باشد. در این مطالعه که در Neurolmage منتشر شده است، آنها بررسی پیشین اسکن مغزی ۱۰۰۰ نفر به هنگام تصمیمگیریهای انسان دوستانه را بررسی کردند. برای اولین بار، بررسی را به دو گروه تقسیم کردند در یکی از آنها تصمیمگرفته شده کاملا نوعدوستانه بوده و هیچ سودی برای خود او نداشت و گروه دیگر تصمیمات خیرخواهانهی استراتژیک گرفته میشد به این صورت که آنها در مقابل سودی دریافت میکردند.
مطالعهی داوطلبان ثابت کرد فعالیتهای سخاوتمندانه، مرکز پاداش مغز را فعال میکند اما این بررسی دانشگاه ساسکس برای اولین بار این مطالعات را گرد هم آورده است و سپس نتایج را به دو نوع مهربانی تقسیم کرد؛ نوعدوستی و استراتژیک. دانشمندان دانشگاه ساسکس دریافتند در طی نوع استراتژیک که ممکن است طرف مقابل این اقدام خیرخواهانه آنها را جبران کند، مرکز پاداش مغز فعالتر هستند.
اما در انواع نوعدوستانه که نفع شخصی در آن وجود ندارد، نه تنها مرکز پاداش مغز فعال میشود؛ بعضی از دیگر بخشهای مغز (subgenual anterior cingulate cortex) نیز در طی سخاوتمندی نوعدوستانه فعالتر میشود. گویی چیزی خاص در نوعدوستی بدون هیچ نوع نفع شخصی وجود دارد.
مقالهی مرتبط: آیا شما هم زیاد فکر میکنید؟
دکتر دنیل کمپبل محقق ارشد این بررسی میگوید:
این مطالعه نشان میدهد انسانها انگیزههای مختلفی برای کمک به دیگران دارند: انگیزهی کاملا شخصی در مقابل گرمای محبت ذاتی. تقسیم منابع بنیاد اصلی هر همکاری جمعیست. ما میدانیم مردم انتخاب میکنند تا مهربان باشند زیرا دوست دارند احساس کنند آدم خوبی هستند اما این مردم زمانی انتخاب به مهربانی میکنند که نفعی در آن، مثل جبران یا شهرت برایشان وجود داشته باشد. برخی افراد میگویند اینکه ما چرا مهربانی میکنیم اصلا اهمیتی ندارد. با اینحال، آنچه ما را تشویق به مهربانی میکند جالب و مهم است. اگر مثلا، دولتها بتوانند بفهمند چرا مردم در عوض هیچ حاضر به کمک میشوند میتوانند آنها را تشویق کنند تا برای حمایت از جامعهی خود قدم بردارند.
جو کاتلر دانشجوی دکتری دانشگاه ساسکس افزود:
اینکه بدانیم انگیزههای مختلفی در این ارتباط وجود دارد این سوال را برمیانگیزد که خیریهها و مؤسسات چه چیزی میتوانند در مورد آنچه افراد را ترغیب به کمک میکند بفهمند. به عنوان مثال، برخی موزهها برنامهی عضوگیری دارند که مانند مهربانی استراتژیک اعضا تخفیف میگیرند. مؤسساتی که نیاز به کمک دارند باید ببینند میخواهند مشتریهایشان چه حسی داشته باشند. میخواهند حس نوعدوستی و گرمای محبت را در آنها ایجاد کنند یا دوست دارند با دیدگاه یک معامله به محل کسب آنها وارد شوند؟ با در نظر گرفتن این دو انگیزه که با یکدیگر در مغز همپوشانی دارند، خیریهها نباید ادای خیرخواهی را در بیاورند و حس نوعدوستی را از این راه از میان ببرند. فرستادن هدایای کوچک در ازای کمک آنها میتواند حس نوعدوستی را به معامله تغییر دهد و گرمای محبت را تبدیل به حس پشیمانی از یک معاملهی بد تبدیل کند.
ما دریافتیم برخی بخشهای مغزی در طی نوعدوستی در مقایسه با نوع استراتژیک فعالتر بودند. بنابراین به نظر میرسد تنها حس مهربانی در کمک به دیگران چیز خاصی در خود دارد.
جو کالتر و دکتر کمپبل ۳۶ مطالعهی از ۱۱۰۵ داوطلب را که توسط fMRI اسکن شده بودند را در طول ده سال بررسی کرد.