انتشار این مقاله


چگونه فریب افراد با اعتماد به نفس بیش از حد را نخوریم؟

اعتماد به نفس باعث می‌شود افراد در نظر دیگران شایسته به نظر بیایند، حتی اگر آن اعتماد به نفس ناعادلانه و بدون پشتیبان باشد.

با ادعا می‌توان گفت که اعتماد به نفس مهم‌ترین ویژگی یک رهبر است. اما وقتی از حد گذشت، فاجعه به بار می‌آورد؛ مخصوصاً وقتی که موضوع درباره‌ی قضاوت و اتخاذ تصمیم است. نتایج تحقیقات حاکی از آن است که رهبران با اعتماد به نفس بیش از حد تأثیری منفی روی عملکرد سازمانی دارند که به همه چیز، از معرفی محصولات پرخطر با شانس موفقیت کم گرفته تا تصمیمات ضعیف درباره‌ی ادغام‌ها و اکتساب‌ها سرایت می‌کند. رهبری فکر پیشگام در زمینه‌ی اتخاذ تصمیم، دنیل کانمن، گفته که اگر یک چوب اسرارآمیز داشت، اول از همه اعتماد به نفس بیش از حد را نابود می‌کرد. او این اعتماد به نفس را سوگیری می‌داند.

با وجود این یافته‌ها، ولی همگی می‌دانیم که “نعمت روی زمین قسمت پررویان است”؛ افراد با اعتماد به نفس بیش از حد وضعیت اجتماعی بالاتری به دست می‌آورند، به چشم یک شایسته به آنان نگریسته می‌شود و می‌توانند با آن منافع شهرت را درو کنند.

کمرون آندرسون از دانشکده‌ی مدیریت هاس در دانشگاه کالیفرنیا، بارکلی می‌گوید:

اعتماد به نفس باعث می‌شود افراد در نظر دیگران شایسته به نظر بیایند، حتی اگر آن اعتماد به نفس ناعادلانه و بدون پشتیبان باشد.

اعتماد به نفس بیش از حد بدون انکار، تأثیرگذاری بزرگی بر اطرافیان دارد.

سؤال این جاست که چرا؟ بر اساس گفته‌های نویسنده و روانشناس، ماریا کونیکووا

انسان‌ها دوست ندارند در وضعیت‌های بدون قطعیت و مبهم وجود داشته باشند. افراد با اعتماد به نفس فضایی از اعتماد و قطعیت با خود می‌آورند که آن‌ها را شایسته نشان داده و ما را هدفی آسان در برابر تأثیر آن‌ها می‌سازد. در واقع، تحقیقات جدید ناحیه‌ای ویژه را در مغز شناسایی کرده که به اعتماد به نفس پاسخ می‌دهد. این ناحیه قشر پره‌فرونتال شکمی‌داخلی (vmPFC) است که در تنظیم احساسات دخالت دارد.

انواع اعتماد به نفس بیش از حد

اعتماد به نفس کاذب به اشکالی زیادی در می‌آید، سه تای اصلی بیش‌برآورد یا غلو کردن، خودبرتربینی و خوددقیق‌پنداری هستند. غلو کردن اعتقاد به این است که شما از آن چیزی که واقعاً هستید، بهترید. افراد با اعتماد به نفس کاذب جداً کارایی خود را بیشتر از چیزی که واقعاً هست می‌پندارند. از اتاق کار گرفته تا میدان گلف، مدیران اجرایی توانایی خود را در بازگردان سرمایه همان قدر اغراق‌آمیز جلوه می‌دهند که گلف‌بازها از قدرت ضربه‌ی خود صحبت می‌کنند. تناقض این جاست که مردم تمایل دارند عملکرد خود را در کارهای سخت بیشتر از حد ممکن جلوه دهند، ولی بالعکس، در کارهای آسان خودشان را دست کم بگیرند. به این پدیده، اثر سخت-آسان گفته می‌شود.

اگر یک گام از خود بیش ‌برآوردی فراتر نهیم، به خود برتر بینی می‌رسیم که باور به برتری، باهوشی، با استعدادی، کم تعصبی، شایستگی و حتی امیال بهتر خود از دیگران است، حتی اگر واقعاً این گونه هم بود، باور به آن از طرف خود شخص، خود برتر بینی می‌شود. خود دقیق پنداری باور به این است که من با قطعیت کافی و دقت وافی می‌تواند قضاوت کنم. این آخری تومندترین شاخه‌ی درخت اعتماد به نفس کاذب است که رواج زیادی دارد: در فرهنگ، حرفه، جنسیت، سنین و سطوح تخصصی مختلفی دیده می‌شود.

از اعتماد به نفس بیش از حد دیگران آگاه باشید

حال که ما طوری کوک شده‌ایم تا هم از نظر احساسی و ذهنی و هم از نظر زیستی به اعتماد به نفس پاسخ دهیم، تمرین احتیاط در برخورد با افرادی که مقدار زیادی از آن دارند، مهم است. به منظور احتیاط در برخورد با چنین افرادی:

۱. مشخص نمایید که آیا فرد مورد نظر تخصص و شایستگی واقعی دارد یا خیر

مغز ما طوری مدار بندی شده که به دنبال میانبرهایی برای شناخت افراد می‌گردد تا نشان دهد که آن‌ها تخصص دارند یا نه. Bryan Bonner، استاد مدیریت در دانشگاه یوتا از ما می‌خواهد تا به دنبال نماینده‌ی تخصص بگردیم؛ چون اعتماد به نفس نماینده‌ی جعلی تخصص می‌باشد. ما به اشتباه رفتار با اعتماد به نفس را با شایستگی و توانایی ارتباط می‌دهیم. نمونه‌های آن طرز ایستادن راست، تماس چشمی و سبک سخنوری با زیر و بم صدا، سرعت و فرکانس آن است.

به جای اتکا به این ویژگی‌ها و پاسخ به این پرسش که آیا آن‌ها نماینده‌ی واقعی تخصص فرد هستند یا او از آن‌ها فقط به عنوان سرپوش نابلدی خود استفاده می‌کند، تخصص و شایستگی واقعی فرد را مشخص کنید. چند عامل می‌تواند این قضیه را روشن سازد: تجربه، آموزش، تحصیلات و از این دست. همان طور که مطالعات نشان می‌دهد، با این که متخصصان هم می‌توانند در اشتباه باشند، اما در بیشتر موارد شانس بالاتری برای پیروزی در مقایسه با افراد فاقد تخصص دارند.

۲. به تواضع خردمندانه‌ی افراد توجه کنید

مردمی که تواضع خردمندانه داشته باشند نسبت به در اشتباه بودن روی خوش نشان می‌دهند، از زوایای مختلفی به قضیه نگاه می‌کنند و طالب تغییر ذهنیت خود هستند.

رهبرانی که تواضع خردمندانه داشته باشند، به جای دفاع همه جانبه از نظرات قدیمی خود، این وسوسه را سرکوب کرده و ورای آن می‌روند. آن‌ها خواستار قربانی کردن قدرت و حتی شهرت خود هستند تا مطمئن شوند که پیامدها و نتایج خوب خواهند بود. فقدان تواضع خردمندانه می‌تواند به عواقب مصیب‌باری منجر شود. Sears را کمتر کسی امروزه می‌شناسد. ادی لمبرت فکر کرد که همه چیز را درباره‌ی صنعت خرده‌فروشی می‌داند، توصیه متخصصان را گوش نکرد و با وجود عملکرد ضعیف شرکت، به باورهای خود وفادار ماند. Sears که زمانی یکی از بزرگ‌ترین خرده‌فروشی‌های آمریکا محسوب می‌شود، اکنو برای بقا می‌جنگد.

علی تقی‌زاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید