مطالعه جدیدی نشان میدهد، جنونی که اغلب کوهنوردان تجربه میکنند، آن گونه که در اول به نظر می رسد یک بیماری مرتبط با ارتفاع نیست؛ بلکه یک اختلال روان پریشانه واقعی میباشد.
نویسندگان این مقاله بیان میکنند که کوهنوردان به طور ناگهانی با این واقعیت روبه رو میشوند. برخی از آنان معتقداند که کسی در حال تعقیبشان است؛ دیگران شروع به صحبت کردن با یک فرد خیالی میکنند و یا حرفهایی بدون هیچ معنا میزنند.
مقاله مرتبط: توهمهای شنیداری
در حال حاضر، محققان این پدیده رایج را تعریف کرده و نامی بر آن نهادهاند: جنون مشتق از ارتفاع بلند.
Hermann Brugger، رئیس موسسه پزشکی اضطراری کوهستانی در ایتالیا، یکی از نویسندگان تحقیق Eurac، گفت:
“در این مطالعه ما متوجه شدیم که گروهی از علائم وجود دارند که کاملا روانشناختی هستند.”
وی دریک انتشار خبری از مرکز تحقیقاتی اینگونه توضیح داد که این علائم با تورم مغز در ارتفاع زیاد یا مشکلات دیگر مانند از دست دادن مایع یا عفونت ارتباطی ندارد.
مطالعات نشان دادهاند، جنون مشتق از ارتفاع بلند، زمانی که کوهنوردان به ارتفاعی بالا تر ازحدود ۷۰۰۰ مترازسطح دریا صعود میکنند، شایع است.(حدود۲۳۰۰۰ فوت یا ۴.۳۵ مایل) علت این امر معلوم نیست، اما محققان معتقداند فقدان اکسیژن و حقیقتا به طور کامل وابسته به خود بودن میتواند باعث آن شود.
درمان:
با پایین آمدن از کوه، علائم بدون هیچ گونه نشانهای از آسیب پایدار از بین میروند.
محققان نتایج خود را از روی اطلاعات جمعآوری شده در حدود ۸۰ مورد روان پزشکی بیان کردهاند؛ در درجه اول از نوشتههای مربوط به کوهنوردی در آلمان.
به گفته یکی دیگر از نویسندگان، Katharina Hufner، از کلینیک دانشگاه Innsburk اتریش:
“این کشف به ما اجازه داده تا بررسیهای کامل بیشتری از رواندرمانیهای موقت در افراد کاملا سالم دیگرانجام دهیم. بررسیهایی که ممکن است نشانههای مهمی برای درک بیماریهای روانپزشکی مانند اسکیزوفرنی باشد.
احتمالا تعداد ناشناختهای از حوادث ناخواسته ومرگ ناشی از روان درمانی وجود دارد. کاهش تعداد این حوادث، از اهمیت زیادی برای انتشار راهبردهای مقابله شناختی برخوردار است که خود کوهنوردان به تنهایی و یا با کمک همکارانشان میتوانند زمانی که در کوه هستند این راهبردها را به کار گیرند.”
بزرگترین بیماری روانی بشر
ولی در عرصه شناخت مدرن و مدرنیته فقط چیزهایی ارزش دارد که قابل تبدیل به قدرت مادی باشد و قابل خرج کردن باشد از جمله زیبائی. و اصلاً حتی کالاهای صنعتی هم برای جلب مشتری بایستی زیبا باشند تا چه رسد به انسان. و نیز آن انسانی که دارای اشیای زیباتری هست زیباست و گرنه زشت تلقی می شود حتی در نزد خودش : خانه زیبا، ماشین زیبا، مبل زیبا و لباسهای زیبا و ظروف زیبا. در اینجا می توان ” زیبائی” را بعنوان بزرگترین بیماری روانی بشر ملاحظه کرد. این بیماری همان زشت شدگی انسان است. به بیان دیگر بشر بمیزانی که زشت می شود بیماریها هم از وی بروز می کنند. زشتی و بیماری یکی است. اینست که ایدز و کادیلاک شدیداً امری واحد هستند بهمراه دریایی از لوازم آرایش و یک لشکر از متخصصانی که شبانه روز در خدمت زیبا سازی صاحبان این کالاها و امراض قرار دارند و برق و چراغانی ها و نور افکنی ها.
استاد علی اکبر خانجانی
کتاب شناخت شناسی ص ۱۱۹