بیشتر ما، به دلایل مشخصی، زمانی که لازم است رابطه را به پایان برسانیم، این کار را نمیکنیم. برخی از تنهایی میترسیم؛ تسلیم هزینهای میشویم که برای رابطه صرف کردهایم (زمان و تلاش زیادی را صرف این رابطه کردهام، نمیتوانم از آن دست بکشم!). ولی بیشتر ما ترجیح میدهیم نشانههایی را که به معنی پایان یک رابطه است نادیده بگیریم، چون باور این که همه چیز روبهراه است خیلی راحتتر به نظر میرسد… تا این که همه چیز در حال نابودی است.
دانستن این که یک رابطه دقیقاً کی باید تمام شود، امر دشواریست. این مسئله کاملاً به دو طرف رابطه و شرایط زندگی آنها بستگی دارد. ولی نمونههای ثابتی به نوشتهی دکتر جان گاتمن (john Gottman) وجود دارد که نشانههای پایان یک رابطه را بیان میکند.
گاتمن با آنالیز اطلاعات و مشاهده صحبت چند زوج حتی برای ۳ دقیقه، به این نتیجه رسید که با وجود ۴ رفتار مشخص در یک رابطه، به احتمال ۸۳ درصد آن رابطه در مرز فروپاشی است. محض اطلاع، معمولاً روانشناسان در تحقیقات خود به درستی فرضیه در۲۰ یا ۳۰ درصد مواقع اکتفا میکنند؛ حال آن که ۸۳ درصد رقم قابل ملاحظهای به عنوان نتیجه است. در طی سالها این رقم بیشتر و بیشتر شدهاست.
گاتمن از این ۴ رفتار مشخص به عنوان «چهار سوار آخرالزمان» در امر ازدواج یاد میکند و با این که گاتمن مشخصاً به مقولهی ازدواج رسیدگی میکرد، این ۴رفتار در سایر روابط نیز به همان میزان میتواند مخرب باشد.
عامل اول: عیبجویی
عیبجویی مسالهای کاملاً جدا از شکایت یا انتقاد است. عیبجویی به معنی تمرکز بیش ازحد به رفتارها و اعمال مشکل ساز یک فرد است. به مثال زیر توجه کنید:
«کاش میشد در شستن ظرفها کمکم کنی. زمانی که تو روی مبل درحال تماشای تلوزیون هستی، مجبور میشوم کارهای زیادی را به تنهایی انجام دهم، سرپا ماندن و تمیز کردن و … . اگر تمام این کارها را باهم انجام دهیم سریعتر تمام میشود.»
و حالا نمونهای از عیبجویی:
«تو واقعا یک آدم احمق خودخواهی. هیچوقت به احساسات و کارهایی که برای تو میکنم اهمیتی قائل نیستی. کاش برای یک بار هم که شده به فکر من باشی.»
تفاوت اصلی این دو گفته این است که اولی راجع به رفتار خاصی شکایت میکند ولی دومی کل شخصیت فرد را زیر سؤال میبرد.
وجود عیبجویی در یک رابطه لزوماً به معنی پایان آن رابطه نیست. در عصبانیتها ممکن است گاهی عیبجو باشیم و این مشکلی بوجود نمیآورد. ولی وقتی این رفتار فراگیرتر میشود و از آن به عنوان تنها راه برای بیان مسائل خود استفاده میکنیم، میتواند مشکلات زیادی به همراه داشته باشد.
اگر دائم از شریک خود عیبجویی میکنید یا مورد عیبجویی واقع میشوید، در آستانهی مشکل ناخوشایندتری قرار دارید: تحقیر. شاید هنوز برای نجات رابطه دیر نشده باشد ولی باید در نظر داشته باشید که اینها نشانههای خوبی نیستند و شما در نقطهای هستید که باید در مورد ادامهی رابطهی خود تجدید نظر کنید.
عامل دوم: تحقیر
وقتی به کسی بیاحترامی میکنیم، درواقع او را تحقیر کردهایم. رفتارهایی مانند طعنه زدن، تقلید کردن یا مسخره کردن بسیار توهین آمیزند. این رفتارها برای خرد کردن کسی و بیارزش جلوه دادن او انجام میشوند.
اگر تا کنون توسط کسی تحقیر شدهاید، میتوانید درک کنید تا چه اندازه تحقیر شدن ناراحتکننده است. پس وقتی کسی را تحقیر میکنید نشانگر این است که برای او و احساسات و نیازهایش هیچ ارزشی قائل نیستید.
وقتی در رابطهای تحقیرها زیاد میشود، زنگ خطری به صدا در میآید. این نشان میدهد که طرفین دیگر احترامی برای هم قائل نیستند و تنها هدف آنها اثبات قدرت خودشان بر دیگری است. وقتی دیگر احترام و علاقهای در میان نباشد، دشمنی و رنجش رابطه را فرا میگیرد.
اگر شریکتان شما را تحقیر میکند، به احتمال زیاد او دیگر به شما اهمیت نمیدهد. اگر شما با شریکتان این گونه رفتار میکنید، وقتش رسیده که از خود بپرسید چرا هنوز به ادامهی چنین رابطهای اصرار میورزید. اگر احترام از یک رابطه حذف شود، امیدی به نجات آن رابطه نیست!
عامل سوم: حالت دفاعی داشتن
حالت دفاعی داشتن به این معنی است که شما از به عهده گرفتن کارهای خود اجتناب کنید. به گونهای که تقصیر اشتباهات خود را به گردن دیگری بیاندازید و زیر بار عواقب مسؤولیتهای خود نروید.
نمونهای از یک واکنش دفاعی:
«-احساس میکنم رابطهی عاطفی ما اخیراً خسته کننده شده، تو برای احساس و علایقه من راجع به رابطه هیچ اهمیتی قائل نیستی.
+خب، اگر صبح تا شب راجع به کارهای خانه غر نمیزدی شاید میتوانستیم روابط بهتری داشته باشیم.»
همانطور که در مثال بالا مشاهده میکنید، حالت دفاعی ممکن است همراه سخنان تحقیرآمیز باشد. هر یک از طرفین به جای توجه به علایق شریک خود، سعی دارد تقصیر را بر گردن دیگری بیاندازد. آنها پاسخگوی بیتوجهیهایی که به طرف مقابل میکنند، نیستند.
به طور کلی، انسان تحمل شنیدن اینکه کار اشتباهی مرتکب شده است یا کسی را آزار داده است را ندارند. ما به شدت تمایل داریم که از خود به عنوان یک فرد ایدهآل یاد کنیم و چنین واقعیتهایی عزت نفس ما را تهدید میکند.
به هر حال، وارد یک رابطه شدن به معنی کنترل احساسات، نیازها، ارزشها و جاه طلبیهای دوطرف است؛ به این صورت که باید در نظر بگیریم که ممکن است خواسته یا ناخواسته باعث رنجش شریک خود شویم.
اگر یکی از طرفین دائماً به طور دفاعی با مسائل برخورد کند، نشانهی بدی برای آن رابطه است. به این معنی که آن فرد قصدی برای ارزیابی رفتارهای خود ندارد و تلاشی برای پایان دادن به رفتارهای آزاردهندهی خود نمیکند. این فرد شریک خود را به عنوان وسیلهای برای تامین نیازهای خود میداند و به احساسات، نیازها و نظرات او به عنوان یک انسان، هیچ ارزشی قائل نیست.
اگر چنین حالات دفاعی از طرف هریک از شماها صورت میگیرد، شاید زمان آن رسیده که در مورد رابطتان تجدید نظر کنید. ممکن است پایان رابطه شما فرارسیده باشد!
عامل چهارم: دیوارکشی و بیپاسخ گزاشتن بحثها
وقتی در یک رابطه اطراف خود دیواری بلند میکشید، تمامی ارتباطات شما از بین میرود. این اتفاق میتواند به چند طریق صورت گیرد: بیپاسخ گذاشتن گفتوگوها، رفتارهای آرام، صرف نظر کردن و عدم پاسخگویی.
این اتفاق زمانی میافتد که شما هرکاری را به گفتوگو و معاشرت با دیگران ترجیح میدهید و فقط زمانی که بسیار ضروری باشد با دیگران حرف میزنید و با هرگونه برخورد و بحثی با سکوت و فرار برخورد میکنید.
وقتی رابطهای به این مرحله از جبهه بندی میرسد، بهبود این رابطه مشکل (و نه غیرممکن) به نظر میرسد و زمان آن رسیده که در مورد آیندهی رابطه خود جدیتر فکر کنید.
آیا واقعا باید رابطتان را به پایان برسانید؟
درپایان، شما بهترین قاضی رابطه و شرایط خود هستید، ولی باید در نظر داشته باشید که اگر هرکدام از این نشانهها در رابطه شما ظاهر شود، از پایان رابطه شما خبر میدهد.
البته شما میتوانید با مراجعه به مشاوره و تمایل برای بهبود رابطه خود، روند ناخوشایند موجود را متوقف کنید، و یا میتوانید رابطه عاطفی خود را به پایان برسانید. انتخاب با شماست!