افراد دارای صفات اختلال ضد اجتماعی مستعد رفتارهای ضداجتماعی هستند که میتواند در بروندادهای “ناموفق” همانند محروم شدن از حقوق اجتماعی، مثل زندانی شدن، متظاهرشود. با این حال، بسیاری افراد دارای صفات اختلال ضد اجتماعی قادر به کنترل تمایلات ضداجتماعیشان و اجتناب از اعمال خصومتآمیز می باشند.
گروهی از محققان در دانشگاه Commonwealth ایالت ویرجینیا و دانشگاه Kentucky اقدام به جستجو و بررسی کردند تا بدانند کدام مکانیزمها ممکن است توضیح دهند که چرا افراد خاصی با صفات و علائم روانی اختلال ضد اجتماعی قادر به کنترل موفقیتآمیز تمایلات ضداجتماعیشان هستند، درحالیکه دیگران قادر نیستند. آنها امکان اینکه افراد ضداجتماعی “موفق” — آنهایی که تمایلات ضداجتماعیشان را کنترل میکنند را بررسی نمودند. با استفاده از فناوری تصویربرداری عصبی، آنها امکان اینکه افراد ضداجتماعی “موفق” دارای ساختارهای عصبی توسعه یافتهتری هستند که باعث خودتنظیمی می شود را مورد کنکاش قرار دادند.
با مطالعه ساختاری بیش از دو تصویر برداری MRI افراد ضداجتماعی “موفق”، محققان دریافتند که شرکتکنندگان دارای تراکم بالاتری از ماده خاکستری در قشر پیش پیشانی بطنی می باشند. این قسمت از مغز مرتبط با فرایند خود کنترلی، شامل کنترل هیجانات اولیه و واکنشی همانند ترس یا خشم می باشد.
دکتر Emily Lasko، هدایتگر مطالعه تحقیقاتی در این مورد می گوید:” یافتههای ما نشان میدهند که این قسمت از مغز در افراد دارای علائم و صفات ضداجتماعی متراکمتر است که نشان میدهد این افراد ممکن است دارای ظرفیت بالاتر خودکنترلی باشند. این مهم است زیرا این بخشی از اولین شواهدی است که ما را به یک مکانیسم زیستشناختی هدایت میکند که میتواند قویا در خصوص چگونگی اینکه برخی افراد دارای بیماری روانی قادر به “موفق” بودن در کنترل خود هستند، درحالیکه دیگران نیستند، به ما کمک نماید.”
یافتههای گروه در مقالهای تحت عنوان” بررسی رابطه بین ضداجتماعی بودن و تراکم ماده خاکستری در قشر پیش پیشانی بطنی” مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اولین مطالعه شامل ۸۰ بزرگسال درگیر در روابط طولانی مدت بودند که محققان در دانشگاه ویرجینیا با استفاده از دستگاه MRI در مرکز تصویربرداری Collaborative Advanced Research دانشگاه ویرجینیا، اقدام به تهیه تصاویر با وضوح بالا از مغزهای آنها تهیه کردند. سپس، شرکتکنندگان تعدادی پرسشنامه را که یکی از آنها “سهگانه تاریک” صفات شخصیتی را اندازه میگرفت که شامل ارزیابی فردی روانی (مثال:”درست است که من می توانم نسبت به دیگران بدجنس باشم”)، خودشیفتگی (مثال:” من مایل به آشنا شدن با افراد مهم هستم”) و ماکیاولیستی (مثال:”برملا کردن رازهایت عاقلانه نیست”) می باشد، پاسخ دادند.
دومین مطالعه، جمعیت دانشجویان “موفق” درحال تحصیل در مقطع لیسانس را مورد بررسی قرار داد. محققان ۶۴ دانشجوی مقطع لیسانس را انتخاب کردند و با استفاده از ابزار ارزیابی طراحی شده برای استفاده در جامعه مدنی و جامعه دانشجویی از نظر صفات و تمایلات روانی مورد بررسی قرار دادند. این ارزیابی شامل اندازه گیری ضداجتماعی اولیه (مثال:” من از دستکاری احساسات دیگران لذت میبرم”) و ضداجتماعی ثانویه ( برای مثال،”من سریعا علاقه به کاری را که شروع کرده ام از دست می دهم”) می باشد. سپس شرکتکنندگان در تصویربرداری MRIو طیف سنجی دانشگاه Kentucky اسکن شدند.
درهردوی مطالعات، محققان تراکم ماده خاکستری در قشر پیش پیشانی بطنی مشاهده کردند – که محققان آنرا “مرکزی برای خودتنظیمی” مینامند که بطور معنی داری با صفات ضداجتماعی مرتبط می باشد.
محققان اذعان مینمایند که یافتههایشان از مدل جبرانی ضداجتماعی، که درآن افراد ضداجتماعی “موفق” مکانیسمهای بازدارنده را برای جبران تمایلات ضداجتماعیشان بوجود می آورند، پشتیبانی مینماید.
کمک مولف مطالعه David Chesterاستادیار دانشکده روانشناسی است و آزمایشگاه روانشناسی اجتماعی و آزمایشگاه علوم اعصاب را مدیریت مینماید و همچنین تحقیقات روانشناسی اجتماعی را که شامل پژوهش بر اختلال ضداجتماعی، پرخاشگری و اینکه چرا بعضی افراد سعی درآسیب رساندن به دیگران میکنند را بعهده دارد، در این خصوص میگوید:”اغلب مدلهای علوم اعصاب ضداجتماعی بر نقص در ساختار و عملکرد مغزی تاکید دارند. این یافتههای جدید از ایده روبه رشد که افراد ضداجتماعی درمقایسه با دیگران دارای برخی مزایا هستند، نه فقط نقص پشتبانی و حمایت مقدماتی مینمایند.”
او در ادامه اضافه می کند:”چنین مزایای عصبی ممکن است باعث شود که افراد ضداجتماعی برای بیاثر کردن تمایلات خودخواهانه و خصومتآمیزشان عکس العمل نشان دهند که این عکس العمل امکان همزیستی با دیگران را علیرغم تکانه های ضد اجتماعی فراهم می نمایند. برای فهم کامل و درمان موثرصفات ضداجتماعی در جمعیت انسانی، ما نیازمند فهمیدن هردوی کمبودها و فزونیهای ذاتی در افراد ضداجتماعی هستیم. این نتایج جدید، علیرغم مبتدی بودن، قدم مهمی در این جهت می باشند.”
Lasko ادامه می دهد که مدل جبرانی ضداجتماعی یک جایگزین خوشبینانه را برای دیدگاه و نگاه سنتی، که تمرکز بیشتری بر نقصانهای مرتبط با ضداجتماعی دارد، پیشنهاد میدهد. این یافته که قشر پیش پیشانی بطنی و جانبی در این افراد متراکمتر هستند، مدل تکمیلی را به خاطر اینکه این قسمت به خود تنظیمی و رفتارهای بازدارنده مرتبط است را پشتیبانی می کند.
او ادامه می دهد:”اختلال ضداجتماعی ساختاری بسیار ظریف است و این چهارچوب آن ظرافت را نمایان می کند. افراد با اختلال ضداجتماعی بالا دارای تکانههای “تاریک” هستند، اما برخی از این افراد قادر به کنترل خود یا یافتن روزنه یا راه دررو مورد قبول اجتماعی هستند. مدل جبرانی پیش بینی می کند که این افراد توانایی خودتنظیمی خود را بهبود بخشیدهاند و قادر به جبران تکانههای ضداجتماعیشان و تسهیل “موفقیت”شان هستند.”
Lasko در خاتمه می افزاید که پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که حدودا ۱٪ جمعیت و ۱۵٪ تا ٪۲۵ افراد زندانی حائز شاخص بالینی برای اختلال ضداجتماعی می باشند. با بدست آوردن فهم عمیقتر از مزایای عصبشناختی مرتبط با افراد ضداجتماعی “موفق”، ممکن است محققان درمانها و استراتژیهای توانبخشی جدیدی را برای آنها پیدا نمایند.
او اضافه می کند”ما بر این باور هستیم که فهمیدن این “مزایای” بالقوه ضروری است، زیرا اگر ما قادر به شناسایی نشانگرهای زیستی اختلال ضداجتماعی، و عوامل مهم – عواملی که میتوانند در تعیین پتانسیل یک فرد برای رفتارهای خشونتآمیزو پتانسیل توانبخشی باشیم، ما برای توسعه و بوجود آوردن مداخلات موثر و استراتژیهای درمانی آمادهتر و مجهزتر خواهیم بود.”