انتشار این مقاله


آیا ممکن است افسردگی سودمند باشد؟

اگر پدیده افسردگی را از دیدگاهی مثبت مورد مطالعه قرار دهیم، ممکن است به نحو متناقضی، فوایدی را در آن مشاهده کنیم. پژوهشی جدید نشان می‌دهد که افراد درگیر افسردگی، خیلی راحت‌تر از بقیه آدم‌ها از اهدافی که به آن‌ها آسیب می‌رسانند، دست می‌کشند. افسردگی می‌تواند مکانیسم مفیدی باشد به منظور باز داشتن افراد از انجام […]

اگر پدیده افسردگی را از دیدگاهی مثبت مورد مطالعه قرار دهیم، ممکن است به نحو متناقضی، فوایدی را در آن مشاهده کنیم.

پژوهشی جدید نشان می‌دهد که افراد درگیر افسردگی، خیلی راحت‌تر از بقیه آدم‌ها از اهدافی که به آن‌ها آسیب می‌رسانند، دست می‌کشند.

افسردگی می‌تواند مکانیسم مفیدی باشد به منظور باز داشتن افراد از انجام کار‌هایی که برای انجامشان تمایلی ندارند.

برای مثال، افسردگی می‌تواند از بروز این رفتار‌ها جلوگیری کند:

  • کار کردن بیش از اندازه
  • بر عهده گرفتن مسئولیت‌های اضافی در محیط خارج از شغل
  • هدف‌گذاری برای دست‌آورد‌های خارج از توانایی فرد

بلند‌پروازی غیر‌معقولانه و داشتن اهداف غیر‌قابل‌دسترسی، منجر به تقلا‌ی فراوان، ولی بی‌فایده شده و باعث افسردگی فرد می‌شود. و این افسردگی در نهایت باعث می‌شود فرد از تلاش خود دست بردارد و هدف را رها کند.

این دیدگاه عجیب در مورد مفید بودن افسردگی، در مقاله‌ای منتشر شده در ژورنال Behavior Therapy and Experimental Psychiatry مطرح شد.

دو گروه برای انجام آزمایش انتخاب شدند: گروهی شامل افراد افسرده، و گروهی شامل افرادی که دچار افسردگی نبودند. تعدادی واژه برای این آزمایش انتخاب شد، با این ویژگی که با عوض کردن جای حروف این واژه‌ها، کلمات جدیدی ساخته میشد (Anagram). این واژه‌ها به هر دو گروه داده شدند و از آن‌ها خواسته شد با عوض کردن جای حروف، کلماتی معنا‌دار بسازند. موردی که وجود داشت این بود که بعضی از واژه‌ها اصلاً Anagram نبودند و هیچ جواب درستی برای آن‌ها وجود نداشت.

Katharina Koppe، مؤلف ارشد این آزمایش، اینگونه توضیح می‌دهد:

«این مسئله‌های بدون پاسخ درست، معادل اهداف دست‌نیافتنی هستند، تلاش برای حل این مسائل فقط موجب اتلاف زمان فرد می‌شود و باید هر‌چه سریع‌تر از آن‌ها عبور کرد تا بتوان بر مسائل دیگر تمرکز کرد.»

نتایج آزمایش نشان داد که افراد مبتلا به افسردگی، زمان کمتری را نسبت به گروه کنترل، صرف حل این مسائل بدون جواب کردند. در حالی هر دو گروه برای حل مسائل قابل‌حل، زمان یکسانی را صرف کردند. به این معنی که افراد افسرده، شاید ممکن است انگیزه کمتری در مواجهه با مشکلات نشان دهند، ولی هنوز برای اهداف معقولانه خود، زمان کافی می‌گذارند.

پروفسور Klaus Rothermund، یکی از مؤلفان آزمایش، در توضیح این مسئله می‌گوید:

«به نظر می‌رسد که حالت کلی کاهش انگیزه، که به صورت متداول در تمامی افراد افسرده دیده می‌شود و نوعی ضعف به حساب می‌آید، در حقیقت موجب ایجاد توانایی برتری می‌شود، که آن ترک اهداف غیر‌ممکن است، و می‌توان در فرآیند درمان از این توانایی به طور مثبت بهره برد.»

رها کردن اهدافی که سودی برای ما نخواهند داشت، خیلی بهتر است، تا تلاش بیهوده برای دست یافتن به آن‌ها. البته تا زمانی که آن هدف رها‌شده، با هدفی معقولانه‌تر جاگزین شود.

Koppe در جمع‌بندی نتایج می‌گوید:

«اگر ما به جای تلقی کردن افسردگی به عنوان مانعی در مسیر درمان، که باید هر‌چه سریع‌تر برطرف شود، با دیدی مثبت به آن نگاه کنیم، ممکن است حتی بتوانیم از این موقعیت بحرانی بیمار برای بهبود وضعیت شخصی او بهره ببریم.»

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید