انتشار این مقاله


چرا سگ‌ها دوست‌داشتنی‌اند؟

چه چیزی باعث می‌شود که در میان حیوانات، سگ‌ها این‌چنین برای انسان عزیز باشند؟ و چرا غم از دست دادن‌شان سخت است؟ پیش از پرداختن به این سوال اساسی، بیایید نیم‌نگاهی داشته باشیم به صحبت‌های فردی که به تازگی سگ خود را از دست داده است. من و همسرم اخیراً یکی از دردناک‌ترین اتفاقات زندگی […]

چه چیزی باعث می‌شود که در میان حیوانات، سگ‌ها این‌چنین برای انسان عزیز باشند؟ و چرا غم از دست دادن‌شان سخت است؟

پیش از پرداختن به این سوال اساسی، بیایید نیم‌نگاهی داشته باشیم به صحبت‌های فردی که به تازگی سگ خود را از دست داده است.

من و همسرم اخیراً یکی از دردناک‌ترین اتفاقات زندگی مشترک‌مان را تجربه کرده‌ایم؛ اتانازی۱ سگ عزیزمان، مورفی۲. غم از دست دادن سگ [خانگی] سخت است؛ روزهایی که در کنارمان بود مثل باد گذشت و پس از رفتنش؛ مرور خاطرات ساعات و لحظاتی که با هم گذرانده بودیم فراتر از تاب تحمل‌مان بود. هنوز هم وقتی آن نگاه‌های دم رفتنش را به یاد می‌آورم، بغض خفه‌ام می‌کند. آخرین نگاه مورفی ترکیبی از یک سردرگمی جان‌کاه و اطمینان خاطر آکنده از عشق بود؛ گویا هیچ شکایتی نداشت و از این که ما را در کنار خود می‌دید خشنود بود.

آن دسته از افرادی که هیچ‌گاه تجربۀ سرپرستی از یک سگ را نداشته‌اند؛ هنگامی که دوستان خود را در غم از دست دادن سگ‌شان، این چنین بی‌تاب و پریشان‌حال می‌یابند، جا خورده و این واکنش را اغراق‌آمیز توصیف کرده و در دل خود می‌گویند:”بابا یه سگه دیگه!”؛ البته جای بسی خوش‌حالی است که این عبارت را اغلب در میان جمع بر زبان جاری نمی‌سازند. اما آن‌هایی که با یک سگ زندگی کرده‌اند می‌دانند که این سگ، هیج‌گاه صرفاً “یه سگ” نیست.

رودیارد کیپلینگ۳ این حس را در بندی از شعر خود، قدرت سگ‌ها۴، چنین توصیف می‌کند:

هنگامی که آن ۱۴ سالی که طبیعت بخشید
با آسم، تومور، یا تشنج به خاموشی می‌گراید
و آن نسخۀ برزبان ناوردۀ دام‌پزشک
به سوی اتاقک‌های مرگ و تفنگ‌های سرپر می‌شتابد
آن زمان است که درمی‌یابی – این همان قرار ملاقات توست –
اما … تو قلبت را به یک سگ سپردی که این‌چنین در هم شکسته شود۵

[از زبان نویسنده]
به دفعات شده است که دوستانم – همراه با حس گناه – مرگ سگ‌شان را غم‌بارتر از مرگ یک دوست و یا خویشاوند توصیف کرده‌اند. نتایج بسیاری از مطالعات نیز اثبات نموده که در نگاه اکثریت جامعه، مرگ یک سگ خانگی از هر نظر با مرگ یک انسان نزدیک، قابل مقایسه است. متأسفانه ما در فرهنگ خود هیچ‌گونه مراسم وداعی با سگ‌های وفات‌یافته نداریم؛ چرا که از دید خیلی‌ها ممکن است خجالت‌آور به نظر برسد.

چرا سگ‌ها خاص‌اند؟

اصولاً سگ‌ها طی ۱۰ هزار سال گذشته مجبور بوده‌اند که برای زندگی در کنار انسان تکامل یابند؛ و به حق این مسیر را با موفقیت طی کرده‌اند، چرا که تنها حیوانی هستند که توانسته‌اند به شکل کاملاً اختصاصی برای دوستی با ما تکامل حاصل کنند. برایان هیر۶، انسان‌شناس۷، در “فرضیۀ اهلی‌سازی۸” خود به شرح این مطلب پرداخته است؛ که سگ‌ها چگونه در طول زمان توانسته‌اند از اجداد خود، گرگ خاکستری۹، به این موجودات شدیداً اجتماعی تکامل یابند؛ طوری که کیفیت تعامل ما با این حیوانات به سطح کیفی تعاملات روزمرۀ‌مان با یک انسان، کاملاً نزدیک شده است.

در حقیقت، رابطۀ ما با سگ‌ها می‌تواند بسیار رضایت‌بخش‌تر از روابط‌مان با انسان‌ها باشد؛ حداقل به این دلیل که سگ‌ها یک منبع بی‌قیدوشرط از انرژی مثبت هستند.

به قول قدیمی‌ها “کاش همان آدمی بشوم که سگم فکر می‌کند هستم“. اصولاْ تعامل با سگ‌ها حس بسیار خوبی در انسان ایجاد می‌کند؛ و صرفاً نگاه کردن به این موجودات می‌تواند لب‌خند بر صورت‌مان بنشاند. سرپرستان سگ اغلب در آزمون‌های سنجش سلامت عمومی، رتبه‌های بهتری را کسب می‌کنند؛ و به طور میانگین نسبت به سرپرستان گربه و یا افراد غیرسرپرست، خوش‌حال‌تر هستند. (بهتر است به جای واژۀ صاحب، از لفظ سرپرست استفاده کنیم).

به نظر می‌رسد سگ‌ها هم همین حس را نسبت به ما دارند. آن‌ها – از طریق زادگیری انتخابی – چنان تکامل یافته‌اند که به انسان‌ها توجه داشته باشند. نتایج اسکن‌های MRI نشان داده است که مغز سگ‌ها نسبت به “تحسین‌شدن” به اندازۀ محرکی غریزی مثل “غذا” واکنش نشان می‌دهد؛ این پاسخ حتی در بعضی از گونه‌ها شدیدتر است. سگ‌ها چهرۀ افراد را به خاطر سپرده و حتی می‌توانند یاد بگیرند که تنها از طریق وضعیت چهرۀ افراد به حالت درونی‌شان پی ببرند. نتایج مطالعات نیز نشان داده است که این حیوانات قادر به درک نیات انسان بوده و سعی می‌کنند که برای وی مفید باشند؛ آن‌ها حتی از افرادی که با سرپرستان‌شان رفتار خوبی ندارند دوری می‌کنند. سگ‌ها بهتر از هر حیوان دیگری با ما ارتباط برقرار می‌کنند. آن‌ها در درک زبان انسان و پاسخ دادن به آن – از طریق زبان خودشان – بسیار مهارت دارند.

وجود این ارتباط قوی بین سگ و انسان در مطالعه‌ای با مضمون “Misnaming / فردی را با نام اشتباه خواندن” اثبات شده است. Misnaming در عرصۀ روان‌شناسی به مفهوم اشتباه خواندن یکی از فرزندان با نام فرزند دیگر است که از جانب والدین صورت می‌گیرد. آن طور که در این مطالعه مشاهده شد، نام سگ خانواده اغلب با نام فرزندان خانواده اشتباه گرفته می‌شود. این بدین معنی است که نام سگ خانگی از همان خزانۀ شناختی – در مغز – خوانده می‌شود که نام بقیۀ اعضای خانواده (به خصوص فرزندان) فراخوانی می‌شود. عجیب است که این پدیده به ندرت در رابطه با گربه‌ها روی می‌دهد. بنابراین تعجبی ندارد که چرا مرگ یک سگ این‌چنین غم‎بار است.

چرا غم از دست دادن سگ، سنگین است؟

از دیدگاه جولی اکسل‌راد۱۰، روان‌شناس، از دست دادن سگ تجربۀ بسیار دردناکی است؛ چرا که صرفاً از دست دادن یک چیز واحد نیست. ما هم‌زمان فقدان چیزهای زیادی را احساس می‌کنیم؛ اندوه غیبت یک همدم، یک منبع عشق بی‌قیدوشرط، یک شاهد زندگی که به ما حس امنیت می‌دهد، و حتی یک شاگرد که روزگاری مربی‌اش بوده‌ایم. مرگ سگ خانگی می‌تواند شدیداً زندگی روزمرۀ افراد را تحت‌الشعاع قرار دهد؛ حتی بیش‌تر از مرگ یک دوست یا عزیز، و همان‌طور که می‌دانیم تغییر در سبک زندگی و عادات روزمره سنگ بنای استرس محسوب می‌شود.


پی‌نوشت

۱. Euthanasia، به‌مرگ؛ شرایطی است که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش به صورت طبیعی و آرام بمیرد.
۲. Murphy
۳. Rudyard Kipling
۴. The Power of the Dog
۵. البته این قطعه شعر در زبان اصلی به این اندازه داغون (!) نیست. در همین حد توانستیم ترجمه‌اش کنیم.
۶. Brian Hare
۷. Anthropologist
۸. Domestication Hypothesis
۹. Grey Wolf
۱۰. Julie Axelrod


میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید