انتشار این مقاله


قلب‌های تیره ما: آزمایش زندان استنفورد

آزمایشی که الهام‌بخش یک رمان، دو فیلم سینمایی، تعداد بی‌شماری برنامه تلویزیونی، و حتی یک گروه موسیقی شد. «فاسدترینِ اعمال، مانند علف‌های هرز سمی، در هوای زندان شکوفه می‌دهند.» – اسکار وایلد بهترین و معروف‌ترین آزمایشات در زمینه روان‌شناسی، آزمایشاتی هستند که جنبه‌هایی از سرشت انسان را مورد بررسی قرار می‌دهند که محدود به بعد […]

آزمایشی که الهام‌بخش یک رمان، دو فیلم سینمایی، تعداد بی‌شماری برنامه تلویزیونی، و حتی یک گروه موسیقی شد.

«فاسدترینِ اعمال، مانند علف‌های هرز سمی، در هوای زندان شکوفه می‌دهند.» – اسکار وایلد

بهترین و معروف‌ترین آزمایشات در زمینه روان‌شناسی، آزمایشاتی هستند که جنبه‌هایی از سرشت انسان را مورد بررسی قرار می‌دهند که محدود به بعد زمان و مکان نیست. برای مثال: انجام چه کار‌هایی باعث می‌شود فردی «پلید» محسوب شود؟ آیا ممکن است فردی خوش‌قلب، کار‌های پلید انجام بدهد؟ و اگر جواب مثبت است، چه عواملی باعث بروز این اعمال می‌شود؟ آیا محدوده‌های معینی برای شناسایی افراد پلید وجود دارد، و یا موقعیت‌هایی که افراد در آن‌ها قرار می‌گیرند، باعث شکل‌گیری رفتار‌ها می‌شود؟

«آزمایش زندان استنفورد» (Stanford prison experiment) یکی از معروف‌ترین آزمایشاتی است که تاثیر شرایط و موقعیت را در بروز رفتار‌ها بررسی می‌کند. این آزمایش، الهام‌بخش یک رمان، دو فیلم سینمایی، تعداد بی‌شماری برنامه تلویزیونی، و حتی یک گروه موسیقی بوده که در ادامه بحث خواهند شد. در ابتدا به بررسی خود آزمایش می‌پردازیم.

زندانی‌ها و نگهبان‌ها

به طور خلاصه می‌توان ایده اصلی این آزمایش را این‌گونه بیان کرد: انسان‌های عادی -که از بین سالم‌ترین و معمولی‌ترین‌ها انتخاب شده بودند- در پاسخ به تغییرات ناگهانی شرایط زندگی، چگونه واکنش نشان می‌دهند؟ قرار بود نصف شرکت‌کنندگان نقش زندانیان را بر عهده بگیرند، و نصف دیگر نگهبانان زندانیان باشند. برای اعتبار بخشیدن به آزمایش، تمامی شرایط آزمایش به نوعی انتخاب شد که تا حد امکان به شرایط زندانی‌ها و نگهبان‌های واقعی شبیه باشد.

«زندانیان» مشغول انجام کار‌های روزانه خود بودند که یک ماشین پلیس با صدای آژیر بلند از راه می‌رسید و آن‌ها را «بازداشت» می‌کرد. سپس از آن‌ها اثر انگشت گرفته می‌شد، چشمانشان بسته می‌شد، و در یک سلول قرار داده می‌شدند. سپس توسط نیرو‌های پلیس برهنه می‌شدند و مورد بازرسی و جست‌و‌جو قرار می‌گرفتند و بدن‌ آن‌ها گند‌زدایی می‌شد. در پایان به هر یک یونیفرم و شماره اختصاصی داده می‌شد و به یکی از پاها‌یشان زنجیر بسته می‌شد.

به بقیه شرکت‌کنندگان نیز عنوان «نگهبان» داده شد و به هر نگهبان یک یونیفرم اختصاصی و یک چماق داده شد. یک زندان شبیه‌سازی شده در زیر‌زمین یکی از ساختمان‌های دانشگاه استنفورد نیز به عنوان محل انجام آزمایش انتخاب شد.

و بدین ترتیب آزمایش آغاز شد.

سرکوب معترضان

در روز دوم آزمایش، زندانی‌ها به نشانه اعتراض به حبس خود دست به شورش زدند، و نگهبان‌ها نیز به سرعت و با خشونت، اعتراض زندانیان را سرکوب کردند. نگاهبان‌ها زندانیان را برهنه کردند، تخت‌هایشان را از اتاق‌هایشان خارج کردند، و سردسته معترضان را در حبس انفرادی قرار دادند. بعد از این اتفاق، نگهبانان شروع به آزار و اذیت زندانیان کردند.

بعد از گذشت چندین روز زندانیان شروع به اطاعت کورکورانه از نگهبانان کردند. شرکت‌کنندگان «زندانی» اذعان می‌کردند که هویت واقعی خود را فراموش کرده‌اند و احساس می‌کردند تبدیل به شماره‌هایی بی‌معنی شده‌اند. و شرکت‌کنندگان «نگهبان» نیز به طور عمدی زندانیان را تحقیر می‌کردند و آزار می‌دادند.

حتی Philip Zimbardo که سرپرست این آزمایش بود، اعتراف می‌کند که در مدت آزمایش، کاملاً در نقش خود به عنوان مدیر زندان غرق شده بود. او معتقد است که اصلی‌ترین تاثیر این آزمایش در او، تبدیل او به مدیری سرسخت بود که بیشتر از آسایش شرکت‌کنندگان، به حفظ نظم زندان اهمیت می‌داد.

سایر اعضا تیم آزمایش، مانند Craig Haney، نیز می‌گویند که به طور کامل در تلاش‌های روزمره خود برای کنترل آشوب‌های زندان غرق شده بودند و به طور کامل هدف این آزمایش را از یاد برده بودند.

بازی کردن نقش‌ها

در نهایت دخالت یکی از اعضای تیم آزمایش بود که باعث شد آزمایش متوقف شود. در کل، آزمایش فقط ۶ روز از ۱۴ روز برنامه‌ریزی شده را دوام داشت. مردان جوانی که قبل از آزمایش افرادی آرام و صلح‌جو بودند، در نقش خود به عنوان نگهبان، زندانیان را مورد تحقیر و حمله فیزیکی قرار می‌دادند و بعضی حتی اعتراف می‌کردند که از این کار لذت می‌برند. در سمت مقابل، «زندانیان» به سرعت نشانه‌های تخریب عاطفی را نشان می‌دادند و این تخریب تا حدی بود که ۵ نفر از اشخاص «زندانی» حتی قبل از پایان زود‌رس آزمایش، تصمیم به ترک آزمایش گرفتند.

توضیحی که برای این رفتار‌ها ارائه شده، این است که شرکت‌کنندگان نقش‌های اجتماعی محول شده به آن‌ها را قبول می‌کنند و وظایف اجتماعی مربوط به هر نقش را اقتباس می‌کنند: نگهبان‌ها باید مقتدرانه با زندانی‌ها برخورد کنند و از آن‌ها سؤ‌استفاده کنند، در عوض زندانی‌ها باید حرف‌شنو باشند و تنبیه را قبول کنند.

طبیعی است که این آزمایش با تعدادی انتقاد اجتناب‌ناپذیر مواجه شد: غیر‌اخلاقی بودن آزمایش، اندازه کوچک نمونه آزمایش (تعداد کم شرکت‌کنندگان)، تردید در مورد صحت اکولوژیک آزمایش (محیط آزمایش یک زندان واقعی نبوده) و چندین مورد دیگر. علی‌رغم این کمبود‌ها باید گفت که این آزمایش اطلاعات زیادی در مورد رفتار‌های انسانی آشکار کرد که می‌تواند به توضیح مواردی مثل شکنجه‌های زندان ابو‌غریب، کمک بزرگی بکند.

جزیره ریکرز

آیا می‌توان گفت که این آزمایش، انعکاسی از اتفاقات زندان‌های واقعی است؟ احتمالاً.

Jennifer Wynn در کتاب نگاهی به ریکرز: داستان‌هایی از بزرگترین زندان کیفری دنیا، که حاوی متن مصاحبه‌های او با نگهبانان زندان Rickers -بزرگترین زندان کیفری نیو‌یورک- است، بیان می‌کند که نگهبانان به سرعت به میزانی از خشونت که به زندانی‌ها اعمال می‌شود، عادت می‌کنند، این خشونت‌ها به بخشی از شغل آن‌ها تبدیل می‌شود و خیلی از آن‌ها متوجه نیستند که چگونه در محل کارشان به آدم‌هایی دیگر تبدیل می‌شوند.

در یکی از واحد‌های زندان ریکرز به نام «واحد مرکزی تنبیه انفرادی» شدت خشونت علیه زندانی‌ها به حدی بالا بوده که در سال ۱۹۹۵ چندین نفر از نگهبانان، به طور رسمی متهم به حمله به زندانی‌ها شدند و در نهایت، زندان به پرداخت ۱.۶ میلیون دلار جریمه به زندانیان محکوم شد. این فقط یکی از مثال‌های خشونت در این زندان است.

جایگاه آزمایش زندان استنفورد در فرهنگ عامه

این آزمایش اکنون به حدی معروف است که وارد فرهنگ عامه شده. رمان Das Experiment، نوشته Mario Giordano، از این آزمایش الهام گرفته شده و تا کنون دو فیلم سینمایی با نام‌های The Experiment و Stanford Prison Experiment با اقتباس از همین رمان ساخته شده‌اند. شبکه‌های تلویزیونی بی‌شماری از جمله BBC نیز این آزمایش را باز‌سازی کرده‌اند، و حتی یک گروه موسیقی نیز خود را به نام این آزمایش نام‌گذاری کرده.

چند آزمایش دیگر را در تاریخ علم روان‌شناسی می‌شناسید که تا این حد معروف و تأثیر‌گذار باشد؟

سپهر شاکری


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید