منظور از فلسفۀ غربی، تفکر فلسفی در جهان غرب (مبدأگرفته از یونان باستان و رم، گسترشیافته از طریق اروپای مرکزی، غربی و آمریکا) و در مقابل فلسفه شرقی (شامل فلسفههای هندی، چینی، فارسی، ژاپنی و کرهای) و انواع فلسفههای بومی و محلی است.
در گذر قرنها، فلسفۀ غربی بهشدت تحت تاثیر دین، علم، ریاضیات و سیاست غربی قرار گرفتهاست. در حقیقت در زمانهای قدیم، کلمه “فلسفه” تمام تلاشهای فکری را دربر میگرفت و تا اواخر قرن ۱۷ میلادی، علوم طبیعی (فیزیک، نجوم، زیستشناسی) کماکان شاخهای از “فلسفۀ طبیعی” در نظر گرفته میشد.
فلسفۀ غربی همچنین تحت تاثیر متقابل با تعالیم ادیان ابراهیمی (فلسفۀ یهودی، فلسفۀ مسیحی و فلسفۀ اسلامی) بودهاست.
در نگاه کلی، طبق نظر برخی از مفسران، جامعۀ غرب در تلاش است “حقیقت” را پیدا و اثبات کند، در حالی که جامعۀ شرقی حقایق را بهعنوان داده میپذیرد و به دنبال یافتن تعادل و موازنه کردن است. غربیها سهم بیشتر را در حقوق فردی و شرقیها در مسئولیتها اجتماعی اختصاص میدهند.
از چهار طریق کلی میتوان به دستهبندی و بررسی فلسفۀ غربی پرداخت:
- بر مبنای شاخه/آموزه
- بر مبنای دورۀ تاریخی
- بر مبنای جنبش/مکتب
- بر مبنای شخص فلاسفه
در این مقاله به بررسی حالت اول میپردازیم و بررسی حالتهای دوم و سوم را به مقالۀ بعدی موکول میکنیم. بررسی حالت چهارم را نیز در خلال مقالات بعدی و پس از بررسی کلی سبکهای فلسفی شرقی، آفریقایی و بومی انجام خواهیم داد.
تقسیمبندی فلسفۀ غربی بر مبنای شاخهها و آموزهها
“شاخۀ فلسفی” بخش گستردهای از موضوع کلّی است. آموزۀ فلسفی، نظریه، اصل، موقعیت، نظام، سلسله اعتقادات و یا مجموعهای از تعالیم خاص است. به بیان دیگر، این موارد همان “-یسم”های معروف فلسفه هستند.
در هر شاخه، تعدادی آموزۀ مرتبط، مشابه یا مخالف وجود دارد که جنبههای گوناگون کل را در بر میگیرند؛ هرچند بسیاری از آموزهها با بیش از یک شاخۀ فلسفی همپوشانی و تاثیر متقابل دارند. گاهی مرز میان آموزهها یا نظریات فلسفی و جنبشهای گوناگون مکاتب فلسفی تار شدهاست.
فلسفه را عموماً و مطابق سنت، به چهار شاخۀ اصلی تقسیم میکنند. این چهار شاخۀ اصلی عبارتند از:
- متافیزیک (Metaphysics): مطالعۀ وجود، هستی و سرشت واقعیت
- معرفتشناسی یا شناختشناسی (Epistemology): مطالعۀ دانش و چگونگی و آنچه ما می دانیم
- اخلاق (Ethics): مطالعۀ چگونگی رفتار مردم و اینکه چه چیزی خوب و باارزش است
- زیبایی شناسی (Aesthetics): مطالعۀ سوالات فلسفی پایه در زمینۀ هنر و زیبایی
علاوه بر موارد مذکور، عمدتاً دو شاخۀ دیگر نیز به شاخههای قبلی اضافه میشوند:
- منطق (Logic): مطالعه استدلال خوب، با استنتاج و تظاهرات معتبر
- فلسفه سیاسی (Political Philosophy): مطالعۀ چگونگی تعامل مناسب مردم در یک جامعه
همچنین، شاخههایی از سایر علوم نیز با سوالات فلسفی درگیر هستند. این شاخهها عبارتند از:
- فلسفۀ ذهن: مطالعۀ ماهیت ذهن، هوشیاری و غیره
- فلسفۀ دین: مطالعۀ ماهیت دین، خدا، شر، دعا و غیره
- فلسفه زبان: مطالعۀ ماهیت، ریشهها و کاربردهای زبان
- فلسفۀ آموزش: مطالعۀ هدف، فرآيند، ماهيت و آرمانهاي آموزش
- فلسفۀ تاریخ: مطالعۀ مفاهیم غایی تاریخ بشر
- فلسفۀ علم: مطالعۀ فرضیات، مبانی و مفاهیم علم
البته شاخههای دیگری را نیز میتوان به این لیست افزود؛ مانند فلسفۀ حقوق، فلسفۀ جامعهشناسی، فلسفۀ ریاضیات، فلسفۀ اخلاق (عفتشناسی)، فلسفۀ روانشناسی و حتی فلسفۀ فلسفه (متافلسفه).