انتشار این مقاله


شاید علت عدم مقاومت برخی زنان در تجاوز جنسی، فلجی موقت آن‌ها باشد

… ۵۲ درصد زنانی که به مورد تجاوز قرار گرفتن در کودکی‌شان اقرار کرده‌اند، تجربه‌ی این فلجی را داشته‌اند.

قربانیان تجاوز جنسی اگر جان سالم از این وحشی‌گری به در ببرند، اغلب با سؤالی از طرف دیگران روبه‌رو می‌شوند: “آیا مقاومت کردی؟ جیغ کشیدی؟” به همان اندازه که این سؤال می‌تواند دردناک باشد، باعث احساس گناه و شرم هم می‌شود. “چرا مقاومت نکردم؟” این سؤالیست که شاید آن‌ها از خودشان بپرسند. “آیا من هم مقصرم؟”. و فقط برای این که ماجرا بدتر هم بشود، باید این را هم گفت که قانون در این مورد زیاد سفت و سخت نیست؛ در حالی که مقاومت در برابر تجاوز جنسی بسیار قانونی و حتی غریزی به نظر می‌رسد، ولی قوانین زیاد متقن نیست. اگر تجاوزکننده مسلح نباشد و خطری جان فرد را تهدید نکند، انتظار داریم که قربانی از خودش دفاع کند.

پاراگراف قبلی خیلی منطقی به نظر می‌رسد ولی تحقیقات جدید به شواهدی که متناقض با این باور است، می‌افزاید. مطابق با مطالعه‌ای جدید، تعداد زیادی از قربانیان تجاوز جنسی که به کلینیک اورژانس برای قربانیان تجاوز در استکهلم سوئد مراجعه کرده‌اند، گزارش نموده‌اند که هیچ مقاومتی از خودشان نشان ندادند. بسیاری حتی برای کمک خواستن فریاد هم نکشیده‌اند. در طول تجاوز جنسی آن‌ها با نوعی فلجی موقت به نام بی‌تحرکی تونیک (tonic immobility) روبه‌رو شده‌اند. و آن‌هایی که با این عارضه دست و پنجه نرم کرده‌اند، نسبت به زنان دیگر، با احتمال دو برابر به اختلال استرسی پس از سانحه (PTSD) و سه برابر به افسردگی شدید دچار شده‌اند.

بی‌تحرکی تونیک (TI) نوعی وضعیت فلجی غیر ارادی را توصیف می‌کند که در آن افراد توان حرکت ندارند، و در بسیاری موارد حتی نمی‌توانند حرف بزنند. این واکنش در حیوانات به نظر می‌رسد نوعی تطابق دفاعی تکاملی است در برابر حمله‌ی شکارچی که وقتی بقیه‌ی اشکال دفاع امکان‌پذیر نباشد، در پیش گرفته می‌شود.


مقاله‌ی مرتبط: سندرم خاطرات غلط و اعترافات دروغین


چیزهای زیادی راجع به این پدیده در انسان‌ نمی‌دانیم، اما شاهد وقوع آن در سربازان حاضر در جنگ و قربانیان تجاوز جنسی هستیم. برای مثال، مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۵ به این نتیجه رسید که ۵۲ درصد زنانی که به مورد تجاوز قرار گرفتن در کودکی‌شان اقرار کرده‌اند، تجربه‌ی این فلجی را داشته‌اند.

این مطالعه‌ی جدید که در Acta Obstetricia et Gynecologica Scandinavica منتشر شده، گزارش می‌کند که از مجموع ۳۰۰ زنی که به کلینیک تجاوز جنسی مراجعه کرده‌اند، ۷۰ درصد حداقل بی‌تحرکی تونیک “جدی” و ۴۸ درصد نوع شدید آن را هنگام وقوع تجاوز تجربه کرده‌اند. (شدت عارضه با استفاده از مقیاسی ارزیابی شده که احساس یخ زدن، سکون، بی‌حسی و حالاتی از این دست را اندازه‌ می‌گیرد).

این تحقیق آخری از آن جهت مهم است که اندازه‌ی نمونه‌اش (۲۹۸ گزارش، با ۱۸۹ مورد پیگیری شده به مدت شش ماه) بزرگ می‌باشد. همچنین تجاوز جنسی برای این افراد در کمتر از یک ماه قبل از گزارش آن به کلینیک رخ داده؛ بنابراین خطای یادآوری را هم می‌توان کنار گذاشت. این یافته‌ها، قویاً از تحقیقات گذشته که فلجی غیرارادی را با آسیب‌های روانی عمده‌تر مرتبط کرده بودند، پشتیبانی می‌کند. برای ذکر نمونه، یافته‌های مطالعه‌ی ۲۰۰۵ حاکی از آن است که ارتباطی بین تجربه‌ی بی‌تحرکی تونیک و اختلالات روانی جدی وجود دارد.

این ارتباط بین پاسخ به فلجی و گرفتار شدن با PTSD و افسردگی جدی‌تر، حتی بدون حساب و کتاب علمی هم جلب توجه می‌کند. زنان، مردان و کودکانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته‌اند و فکر می‌کنند که مقاومت در آن لحظه، وظیفه‌ی آن‌ها بوده، بیشتر در معرض احساس گناه و شرم هستند. این ارتباط قوی است ولی علّی نیست.

من از شایع بودن بی‌تحرکی تونیک متعجب نیستم. هر چه باشد، بی‌تحرکی برای زمانی طراحی شده که با شکارچی (کاراکتر متجاوز) تماس وجود دارد. از لحاظ نظری می‌توان انتظار داشت این پاسخ زمانی که تماس فیزیکی، برانگیختگی و ترس شدید وجود دارد، و همچنین راهی برای فرار در دسترس نیست، فعال شود.

این نظر کاسیا کوزلووسکا، روانپزشک دانشگاه سیدنی است که اخیراً به همراه همکارانش مطالعه‌ای را درباره‌ی مکانیسم‌های غیرارادی مغز برای دفاع در انسان‌ها و دیگر حیوانات در Harvard Review of Psychiatry منتشر کرده است.

این “فلجی القایی بر اثر تجاوز”، یکی از شش رفتار دفاعی خودمختار در حیوانات و انسان است که “زنجیره‌ی دفاعی” را تشکیل می‌دهد. معمولاً در حیوانات به غیر انسان، با افزایش خطر، ورود به یکی از این وضعیت‌ها برنامه‌ریزی شده است. مراحل از این قرارند: برانگیختگی (هشیار بودن نسبت به خطر محتمل)؛ سکون (توقف لحظه‌ای ستیز یا گریز برای ارزیابی خطر)؛ “ستیز یا گریز”؛ بی‌تحرکی تونیک؛ بی‌تحرکی با فروپاشی (غش کردن از ترس)؛ و بی‌تحرکی ساکن (وضعیت متعاقبی از استراحت که بازیابی را تقویت می‌کند). افرادی که مورد تجاوز جنسی قرار می‌گیرند، شاید چند مورد از این مراحل را از سر بگذرانند یا ممکن است مستقیماً به مرحله‌ی بی‌تحرکی تونیک هدایت شوند.


مقاله‌ی مرتبط: پدوفیلی؛ از اختلال روانی تا جنایت قضایی


هر کدام از واکنش‌های دفاعی، شامل فعالسازی مراکز حرکتی و انگیزشی در مغز و تغییراتی در پردازش درد و حواس می‌باشد. وقتی ستیز یا گریز امکان‌پذیر باشد، برنامه‌های حرکتی برای فرار یا ستیز فعال می‌شوند. سیستم انگیزشی روی انرژی بالا تنظیم شده و بی‌حسی غیرافیونی به درد روشن می‌گردد. این کار به قربانی کمک می‌کند بجنگد یا فرار نماید. وقتی ستیز یا گریز ممکن نبود، برنامه‌های بی‌تحرکی فعال شده و موجب فلجی می‌شوند. همزمان، سیستم انگیزشی روی حالت کم انرژی تنظیم شده، و مغز به منظور کاهش شدت ترس و درد، با “بی‌حس‌کننده‌های افیونی (اپیوئیدی)” اشباع می‌شود.

انسان یا حیوانات دیگر قادر به کنترل این مکانیسم‌های دفاعی نیستند. در انسان‌هایی که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند، بی‌تحرکی تونیک، شاید بلافاصله بعد از رسیدن ورودی‌های حسی (لمس، بو و…) به یک آستانه‌ی بحرانی، تحریک شده و احساس کنند که راه فراری وجود ندارد.

کاربردهای این یافته‌ها برای نجات‌یافتگان از تجاوز در مراجع قانونی بسیار زیادند. اگر این افراد مجبور باشند در دادگاه اثبات کنند که مقاومت کرده‌اند، در واقع این دادگاه است که با جهل به پاسخ ذاتی بدن به حملات جدی، به روح و روان این افراد آسیب جدی وارد می‌کند. باید اضافه کنیم که گاهاً سربازان و نیروهای پلیس نیز در موقعیت‌های تروماتیک از بی‌تحرکی تونیک رنج برده و به همین احساس گناه بیخود دچار می‌شوند.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره‌ی شیوع بی‌تحرکی تونیک در تجاوزهای جنسی از این سایت دیدن کنید. همچنین می‌توانید برای جستجو درمورد ارتباط بین بی‌تحرکی تونیک و PTSD به این سایت سر بزنید. برای مطالعه‌ی بیشتر راجع به عملکرد حمایتی بی‌تحرکی تونیک اینجا را ببینید.

علی تقی‌زاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید