انتشار این مقاله


چگونه نوجوانی شاد باشیم: استفاده از قدرت ذهن

یاد بگیرید چگونه از ظرفیت‌های ذهن خود استفاده کنید.

مطلبی که در ادامه می‌خوانید ترجمه فصل هفتم از کتاب “Being A Happy Teen” اثر اندرو متیوس (Andrew Matthews) می‌باشد.


قسمت اول را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چرا زندگی سخت است؟

قسمت دوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: چگونه خود را دوست بداریم

قسمت سوم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: مشکلات نوجوانان با والدین

قسمت چهارم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: دوستی در دوران نوجوانی

قسمت پنجم را در دکتر مجازی بخوانید: چگونه نوجوانی شاد باشیم: مشکلات نوجوانان در مدرسه


متن کامل کتاب در جستجوی شادی از همین نویسنده را در دکتر مجازی بخوانید.

مدرسه

استفاده از قدرت ذهن: عادتها و الگوها

وقتی انگشت‌‌‌تان را می‌برید آیا باید روی بهبود یافتنش تمركز كنید؟ وقتی می‌خوابید، آیا باید یادتان باشد كه نفس بكشید؟ آیا باید به رشد موهایتان فكر كنید؟

این چیزها خودشان اتفاق می‌افتند، درست است؟ ضمیر ناخودآگاه‌‌‌تان تمام این كارهای شگفت انگیز را بطور خودكار انجام می‌دهد. هزاران برنامه در ناخودآگاه‌‌‌تان وجود دارد كه شما را گرم، و سرد نگه می‌دارند، گوارش، عرق كردن، پلك زدن، دفع كردن، جایگزینی پوست، و رشد مو را كنترل می‌كنند. قلب‌‌‌تان ۱۰۰۰۰۰ بار در روز می‌زند و هیچگاه به آن فكر نمی‌كنید.

شما با این الگوهای از پیش طراحی شده بدنیا آمده اید.

به جز این الگوها كه با آن‌ها بدنیا آمده‌اید، الگوهای ناخودآگاهی هم دارید كه پس از تولد رشد می‌كنند. برخی از این الگوها مثل راه رفتن و حرف زدن تقریبا در هر روز وجود دارند.

سایر الگوها كاملا شخصی هستند. الگوهای شخصی نیز ما را وادار می‌كنند تا هرجا بخواهیم یك رفتار مشابه را بارها و بارها بطور خودكار و بدون فكر كردن تكرار كنیم.

برخی آدمها مرتب پول از دست می‌دهند، برخی در زمآن‌های معینی بیمار می‌شوند ، برخی همیشه دیر می‌كنند و برخی همیشه ماجرا و هیجان دارند.

الگوهای هیجانی: كسی را می‌شناسم به نام گاتر. او مرد باهوشی است كه مرتبا تصادفات عجیب و غریب دارد. چند ماه پیش، او و پسرش در گردشگاه ساحل دوچرخه سواری می‌كردند. گاتر از روی شانه‌‌اش به پسرش نگاه كرد تا به او بگوید، جاش نگاه كن كجا داریم می‌رویم! – اما برای اینكه دوچرخه‌‌اش را در انتهای اسكله نگه دارد دیر رویش را برگرداند و داخل دریا افتاد. گاتر زنده ماند – و با دوچرخه‌‌اش به سمت ساحل شنا كرد!

(آنجا یك میهمانی عروسی برپا بود و عكاس روی اسكله این كار را تماشا كرد و آن را ثبت كرد).

هفته ها بعد گاتر در یك میهمانی بود.چون عصر سردی بود او داشت خودش را با هیتر گرم می‌كرد. گاتر ‌به خاطر می‌آورد، بویی به مشامم خورد و حس كردم پوستم می‌سوزد. بعد فهمیدم، داشتم می‌سوختم! همه رویش نوشیدنی ریختند و او زنده ماند. (این كار را در خانه امتحان نكنید!)

روز بعد گاتر به خرید رفت. لباس هایی به ارزش پانصدهزار دلار خرید – و بعد تصادفا تمام بسته ها را با زباله ها بیرون انداخت. او سطل آشغالهای كل ساختمان را بدنبال لباسهای نوی خود گشت.

گاتر زنده ماند. آخرین خبری كه شنیدم این بود كه خانه‌‌اش را سیل برد. درست همانطوركه فكر می‌كنید، مطمئنا چیز دیگری نمی‌تواند برای او اتفاق بیفتد، باز هم اتفاق دیگری می‌افتد.

الگوهای پولی: دوستانی دارید كه هیچوقت پول ندراند؟ مثلا ماری را درنظر بگیرید، اینطور نیست كه والدینش هیچوقت به او پول نمی‌دهند یا او هیچوقت پول درنمی آورد. بلكه الگویش آنقدر قوی نیست. در لحظه‌‌‌‌‌‌‌ای كه ۵۰ دلار درمی آورد، ۲۰۰ دلار قرض می‌كند و یك جفت كفش ۲۵۰ دلاری می‌خرد.

هفته بعد او ۲۰۰ دلار درمی آورد اما ‌‌‌‌‌‌به جای پس دادن پولی كه قرض گرفته بود، پول بیشتری قرض میكند . یك دست اسكیت چرخدار ۴۰۰ دلاری می‌خرد. و اگر از او بپرسید خواهد گفت، تقصیر من نیست. همه چیز خیلی گران است.

الگوهای بیماری: برخی آدم‌ها هروقت به تعطیلات می‌روند مریض می‌شوند – یا هر وقت فرصت عالی‌‌‌‌‌‌‌ای دست می‌دهد بیمار می‌شوند. بعضی ها هر صبح دوشنبه بیمار می‌شوند!

الگوهای دیر كردن: برخی آدمها همیشه دیر می‌كنند. هرجا می‌روند، هركاری می‌كنند، تاخیر خواهند داشت. راه بندان ها – همیشه به آن‌ها بر می‌خورند، سویچ ماشین، همیشه آن را گم می‌كنند، باتری خالی، همیشه باتری‌‌‌‌‌شان خالی است.

این آدمها می‌توانند ۶ صبح از خواب بیدار شوند كه ۹ صبح سركار باشند و ۱۰:۱۵ همچنان دنبال جورابهای‌‌‌‌‌شان می‌گردند.

الگوهای همه به من زور می‌گویند: برخی آدمها به رابطه داشتن با كسانیكه به آن‌ها زور می‌گویند ادامه می‌دهند.

الگوهای بهم ریختگی: باز باید بگویم؟

الگوهای ناموسی: تابحال با خانمی برخورده‌اید كه بگوید، “من همیشه به ناكسها برمی خورم!” او برای یافتن آدمهای پررو، خودخواه، و تنبل رادار دارد و با آن‌ها قرار می‌گذارد!

ما معمولا آگاهانه دیر نمی‌كنیم یا آگاهانه بی پول نمی‌شویم یا اتفاقی بعد از اتفاق دیگر برایمان نمی‌افتد – این یك برنامه در ناخودآگاه‌‌‌‌مان است كه خودش را تكرار می‌كند. برای درك این الكوها باید چیزی راجع به ناخودآگاه‌‌‌‌مان بدانیم.

هیولا را بشناسید!

یك الگو می‌تواند مثل هیولایی باشد كه پشت ذهن‌‌‌تان می‌نشیند و دست از سرتان بر نمی‌دارد. اگر از در بیرونش كنید از پنجره وارد می‌شود.

اگر الگوی بی پولی دارید، هیولا شما را به ستوه خواهد آورد. خرج كن – تو لیاقت داری. تو می‌توانی ماه بعد پس انداز كنی. هروقت صد دلار اضافی دارید، او جیب‌‌‌تان را خالی می‌كند. هیولا می‌گوید، “پول اضافی؟ عجیب است! از شرش خلاص شو! چند عدد دی وی دی بخر.”

اگر الگوی روابطم دوام ندارند دارید، هیولا به شما پیشنهادات مفیدی برای تخریب روابط‌‌‌تان می‌دهد. “به او بگو چاق است و ببین چه اتفاقی می‌افتد! (شوخ طبعی‌‌اش را امتحان كن!)”

خبر خوب این كه هیولا شما نیستید و می‌توانید الگوهای‌‌‌تان را تغییر دهید. اما برای این كار باید تلاش كنید.

به چالش كشیدن هیولا نمایش ذهنی

خوب چگونه هیولا را از بین می‌برید؟

ابتدا، به چشمان هیولا نكاه می‌كنید. متوجه می‌شوید این كار شدنی نیست. می‌گویید من الگویی دارم كه این مشكلات را ایجاد می‌كند اما این الگو من نیستم!

سپس با استفاده درست از تصورتان الگوهای جدید مثبتی در ناخوآگاه‌‌‌تان می‌سازید. تصویر ذهنی‌‌‌تان بسیار مهم است.

قبل از انجام هر كاری در زندگی‌‌‌تان ابتدا باید آن را تصور كنید

(ممكن است از این هوشیار نباشید!) قبل از رفتن به باشگاه گلف تصویر آن را در ذهن‌‌‌تان تصور كنید. برای بلند شدن از صندلی‌‌‌تان و قدم زدن در اتاق ، تصویر آن كار را در ذهن‌‌‌تان بیاورید. آن را تصور كنید و سپس مغزتان الگویی برای شما دارد تا بلند شوید و آن را انجام دهید.

محققان كشف كرده اند كه وقتی خودتان را مشغول انجام كاری می‌بینید، سلولهای مغزتان تحت تغییرات الكتروشیمیایی‌‌‌‌‌‌‌ای قرار می‌گیرند كه گویی واقعا در حال انجام آن بوده اید. به همین دلیل است كه تمامی ورزشكاران، بازیكنان گلف، بازیگران و خوانندگان بزرگ در تصور خود تمرین می‌كنند. به این كار تمرین ذهنی گفته می‌شود.

این به شما چه می‌گوید؟ می‌گوید هر كاری كه می‌خواهید در زنگی‌‌‌تان انجام دهید، باید در ذهن‌‌‌تان تصور كنید. هرچه بیشتر آن را تصور كنید، الگوسازی سلولهای مغزی‌‌‌تان قوی تر شده و آسان تر آن را انجام می‌دهید. شما می‌توانید این كار را در ایستگاه اتوبوس، تخت خواب، و زمانی كه در قطار نشسته‌اید انجام دهید.

فرض كنیم الگوی عصبی‌‌‌‌‌‌‌ای دارید كه در آن نمی‌توانید جلوی جمع صحبت كنید. هرگاه می‌خواهید جلوی كلاس صحبت كنید هیولا بر شما فائق می‌شود. شما بلند شده‌اید اما در ذهن‌‌‌تان نشسته اید! می‌لرزید، عرق می‌كنید و حرف نمی‌زنید.

برای درست كردن آن چه می‌كنید؟ شروع می‌كنید به نمایش دادن فیلمهایی از خود مطئمن جدیدتان در ذهن تان. شروع می‌كنید به تصور كردن خودتان جلوی جمع در حالی كه لبخندی روی لبانتان است. خودتان را می‌بینید كه براحتی در حال صحبت كردن هستید. ممكن است خودتان را تصور كنید كه خیلی راحت هستید مثل آدم‌هایی كه در تلویزیون دیده‌اید یا اعتماد به نفس دارید مثل آن دست از دوستان‌‌‌تان كه می‌توانند از پس این وضعیت برآیند. در این نمایش شما شاد ، راحت و تحت كنترل خودتان هستید.

با شروع نمایش این فیلم ذهنی، هیولا با شما خواهد جنگید. زمزمه می‌كند كه، این درست نیست. باید خودت را خیس كنی! اما به این نمایش مثبت ادامه دهید و این خود جدیدتان را بیشتر و بیشتر خواهید دید.

لحظه هایی را خواهید داشت كه دچار تردید و ترس می‌شوید. اما به نمایش این فیلمها در ذهن‌‌‌تان ادامه دهید. هر بار كه می‌ایستید تا حرف بزنید این كار ساده تر و ساده تر می‌شود. در نهایت، آنقدر مطمئن می‌شوید كه اصولا فراموش می‌كنید كه قبلا چنین مشكلی داشتید.

تصویر ذهنی كه از خودتان دارید خود امروزی‌‌‌تان را می‌سازد. وقتی تصویر ذهنی‌‌‌تان را تغییر می‌دهید، خود را تغییر خواهید داد تا با آن سازگار شوید.

مثلا: فرض كنیم شما همیشه كمبود پول دارید – و به دیگران مقروض اید. تصمیم میگیرید، “حالا برای اولین بار در زندگیم می‌خواهم پول اضافی داشته باشم!” و شروع می‌كنید به نمایش فیلمهای ذهنی از خودتان با پول اضافی. خودتان را می‌بینید كه پس اندازهایتان را به حساب‌‌‌تان در بانك می‌گذارید.

حالا می‌توانید شرط ببندید كه درست از همان هفته‌‌‌‌‌‌‌ای كه تصمیم می‌گیرید كنترل پولهایتان را بدست بگیرید، قرار است حراج بزرگی در مركز شهر باشد. سی دی های نیم بها در مغازه موسیقی وجود دارند. حراجهای تكرارنشدنی در كفش اسكیت و لوازم ورزشی آخرین مدل در فروشگاه های لوازم ورزشی موجوداند. و هیولا به شما می‌گوید، زودباش! همین حالا بخر و معطل نكن! همیشه همینطور می‌شود. شما می‌توانید روی آن حساب كنید. اما به فیلمهای‌‌‌تان بچسبید . در نهایت مثل تصویر ذهنی‌‌‌تان خواهید شد.

مثال: برای اینكه دانشجوی خوبی شوید، ابتدا باید آن را در تصور خلاق‌‌‌تان ببینید. بنابراین ممكن است یك فیلم ذهنی از خودتان كه هر شب تكالیفتان را انجام می‌دهید نمایش دهید. (هیولا با شما مشاجره خواهد كرد!) خودتان را ببینید كه از مطالعه لذت می‌برید و به پیشرفت‌‌‌تان افتخار می‌كنید. این تصاویر را در ذهن‌‌‌تان مرتبا تكرار كنید، شما به دانشجویی تبدیل خواهید شد كه در فیلم ذهنی‌‌‌تان است.

یك چیز دیگر. وقتی این فیلم‌ها را نمایش می‌دهید، احساس و هیجان آن را حس كنید. چرا؟ احساسات قوی پررنگ ترین اثر را بر سلولهای مغزتان می‌گذارند. به همین دلیل است كه شادترین و غمگین ترین تجربه های زندگی‌‌‌تان را ‌به خاطر می‌آورید. بنابراین بوسیله این احساسات تحریك شده كاری می‌كنید كه فیلمهای ذهنی‌‌‌تان به بهترین نحو اثر كنند. وقتی در رختخواب دراز می‌كشید، فیلم را به نمایش بگذارید، حس كنید كه چقدر از داشتن پول اضافی، بهتر شدن نمره های مدرسه یا توانایی های جدید صحبت كردنتان خوشحالید. این تصویر در ناخودآگاه‌‌‌تان حل خواهد شد.

خیلی ساده است؟ این كاری نیست كه با یك یا دوبار جواب دهد. باید تمرین روزانه داشته باشید. یعنی، هر روز و به مدت هفته‌ها! اما می‌توانید این كار را بكنید!

شما با نگاه كردن به چیزی كه حالا هستید، به چیزهای بزرگ نمی‌رسید. شما با نگاه كردن به چیزی كه می‌خواهید باشید و سپس نمایش دادن آن فیلمها در ذهن‌‌‌تان به چیزهای بزرگ دست می‌یابید.

خوبی نمایش این فیلمها در ذهن‌‌‌تان این است كه می‌توانید فیلمهای بی عیب و نقصی نمایش دهید (بدون هیچ گونه اشتباهی). بنابراین ناخودآگاه‌‌‌تان را به سمت عمكرد بی عیب و نقص برنامه ریزی می‌كنید.

خلاصه کلام

الگوهای شما هر چه كه باشند، می‌توانید آن‌ها را تغییر دهید. از حالا به بعد هرگز نباید فكر كنید، “من اینطوری هستم دیگر!” بلكه باید فكر كنید، “الگوی من اینطوری است – و من می‌خواهم آن را تغییر دهم.”


استفاده از قدرت ذهن: تمركز بر چیزی كه می‌خواهید

این بینهایت مهم است. اغلب مردم از ذهن‌‌‌‌‌شان اشتباه استفاده می‌كنند – و بعد متعجب می‌شوند كه چرا نتایج بد می‌گیرند.

مثال: بیایید به مثال صحبت كردن جلوی كلاس برگردیم. بسیاری از افراد قبل از ارائه به خودشان می‌گویند، عصبی نشو! خطوط را فراموش نكن! خودت را خجالت زده نكن!

چه اتفاقی می‌افتد؟ آن‌ها حتی اسم خود را فراموش می‌كنند! سپس می‌پرسند، چرا وقتی به خودم گفتم احمق نشو اینطور شد؟

این ‌به خاطر روشی است كه ذهن كار می‌كند. اصل مهمی وجود دارد كه در اینجا عمل می‌كند – و بندرت توضیح داده شده است.

شما باید این را درك كنید

همانطوركه می‌دانیم، ذهن شما بر اساس تصاویر كار می‌كند. برای انجام هر كاری یك تصویر لازم است. برای لمس بینی، باید تصویری از انگشت‌‌‌تان كه بینی‌‌‌تان را لمس می‌كند در ذهن داشته باشید. با این تصویر صحیح ذهن ناخودآگاه‌‌‌تان می‌تواند به عضلات بگوید این كار را انجام دهند.

برای داشتن یك سخنرانی مطمئن، قبل از آنكه از جای‌‌‌تان بلند شوید باید تصویری از یك سخنرانی مطمئن در ذهن‌‌‌تان داشته باشید. فقط در این زمان ذهن‌‌‌تان می‌تواند به بدن‌‌‌تان آموزش دهد كه آن را انجام دهد. پس بطور خلاصه –

شما نمی‌توانید به ذهن‌‌‌تان آموزشهای لازم را برای انجام ندادن كاری بدهید. ذهن ناخودآگاه‌‌‌تان باید تصویری از آنچه می‌خواهید داشته باشد.

(اگر به شما بگویم، به یك فیل صورتی با لكه های آبی فكر نكن، چه چیزی ذهن‌‌‌تان را پر می‌كند؟)

بنابراین وقتی می‌گویید، عصبی نباش! نلرز! چه تصاویری ذهن‌‌‌تان می‌چرخد؟ تصاویری از شما كه در حال لرزیدن و لكنت هستید. این تصاویر به ناخودآگاه‌‌‌تان نفوذ می‌كنند و سلولهای مغزتان را برای سخنرانی با لرزش و لكنت برنامه ریزی می‌كنند! بنابراین شما می‌لرزید و دچار لكنت می‌شوید. این قانون ذهن است. هیچ نتیجه دیگری ممكن نیست.       

 این توضیح می‌دهد كه چرا اعتماد به نفس در هر كاری كه انجام می‌دهید حیاتی است. وقتی مطمئن هستید، تنها تصاویر مثبت در ذهن‌‌‌تان دارید – از یك سخنرانی خوب، مصاحبه شغلی بدون عصبیت، از امتحان رانندگی موفق، و یك تكنوازی پیانوی عالی.

وقتی اعتماد به نفس دارید، فیلمهای ناكامی نمایش نمی‌دهید، بلكه فیلمهای موفقیت را نمایش می‌دهید – بنابراین مرتبا موفق می‌شوید. شما كامل نیستید، اما همیشه به خودتان بهترین فرصت ممكن را می‌دهید.

به همین دلیل است كه تفكر مثبت جواب می‌دهد! مثبت اندیشان عادت دارند چیزی را كه می‌خواهند به تصویر بكشند، نه چیزی كه از آن هراس دارند! وشما چیزی را بدست می‌آورید كه به آن فكر می‌كنید.

انتظار یك جنگ را داشته باشید!

شما می‌توانید الگوهای‌‌‌تان را با نمایش فیلمهای ذهنی تغییر دهید. اما در انتظار یك جنگ باشید. هرگاه می‌خواهید هیولا را شكست دهید/یك الگو را تغییر دهید/رفتاری جدید خلق كنید كه با تصویر فعلی‌‌‌تان مطابقت ندارد، هیولای‌‌‌تان سعی می‌كند آن را نابود كند. مثلا: فرض كنیم دو سال است كه هیچ قرار عاشقانه‌‌‌‌‌‌‌ای نداشته اید، تابحال تصویری از خود بعنوان یك فرد تنها داشته اید.

پس شروع می‌كنید به تصور كردن خودتان در این قرار و گذراندن ساعات خوب. بزودی برای تعطیلی آخر هفته به یك قرار عاشقانه دعوت می‌شوید و صبح شنبه با سردرد و تب از خواب بیدار می‌شوید – و از خود می‌پرسید، بین این همه روز چرا امرزو؟ (هیولا عاشق این كارهاست!) به نمایش فیلمهای ذهنی‌‌‌تان ادامه دهید و چیزها تغییر خواهند كرد.

هیولا شما را در دردسر خواهد انداخت! انگار ما امتحان می‌شویم تا ببینیم آیا واقعا در كاری كه می‌خواهیم انجام دهیم جدی هستیم. برای كمی كشمكش آماده باشید و پشتكار داشته باشید ، موفق خواهید شد.

خلاصه کلام

تغییر همیشه به چالش كشیده می‌شود.


استفاده از قدرت ذهن: الگوهای خوب

تا به حال فقط به الگوهای بد پرداختیم – هیولاها. برخی الگوها مثبت هستند.

الگوهای كارها همیشه انجام می‌شوند: بعضی آدمها همیشه شانس می‌آورند. ماشین دیو وسط ناكجاآباد خراب می‌شود. اما یك غریبه او را سوار می‌كند و به خانه می‌رساند و به او یك كار پیشنهاد می‌كند.

الگوی من به دیگران اطمینان می‌كنم و آن‌ها با من خوب رفتار می‌كنند: بعضی ها به همه اطمینان می‌كنند، و ظاهرا دیگران همیشه هوای آن‌ها را دارند.

الگوی پول درآوردن آسان است: بله، برخی افراد این الگو را هم دارند! اگر شما این الگوها را دارید، سعی كنید آن‌ها را نگه دارید.

چرا خونسرد؟

آیا تابحال این تحربه را داشته‌اید كه وقتی ناگهان صدای زنگ تلفن را می‌شنوید بی اختیار به سمت درب جلو می‌روید.

زود باش! زود باش! كلید كجاست؟ حالا كلید رسما از جاكلیدی‌‌‌تان ناپدید شده است! هر كلید را دوبار امتحان می‌كنید. چشمانتان نمی‌بیند! در نهایت آن را پیدا می‌كنید. وقتی سعی می‌كنید آن را در قفل ببرید، از اندازه عادی‌‌اش سه برابر بزرگتر می‌شود – و سوراخ در ، آب می‌رود.

كلید داخل سوراخ در است اما نمی‌چرخد. حالا در گیر می‌كند. همچنان تلاش می‌كنید و زمانی به تلفن می‌رسید كه زنگ زدنش قطع می‌شود!

وقتی كمی عصبی می‌شوید، هیچ چیز كار نمی‌كند.

اگر تابحال سافت بال، قوتبال، تنیس، بازی كرده باشید می‌دانید كه در تمرین (چشم بسته) می‌توانید گل بزنید یا توپ را از بالای تور رد كنید اما در مسابقه چطور؟ می‌بینید كه تور بلندتر است و حلقه تنگ می‌شود .

چرا اینطوری است كه معده‌‌‌تان فراموش می‌كند كه چگونه غذا را قبل از یك امتحان مهم هضم كند؟

چرا ذهن‌‌‌تان سر یك امتحان مهم خالی می‌شود؟

هرگاه تنش داشته باشید، چیزهای كوچك دشوار می‌شوند. می‌توانیم این را بطور علمی و با نگاه كردن به امواج مغزی‌‌‌تان توضیح دهیم! این عالی است زیرا بر هر كاری كه انجام می‌دهید تاثیر خواهد گذاشت.

امواج مغز

مغز شما چهار نوع موج یا ریتم تولید می‌كند – امواج بتا، آلفا، تتا و دلتا. امواج تتا و دلتا وقتی در حالت خواب یا ناخودآگاه هستیم قویترند – پس اینها را كنار می‌گذاریم. این امواج بتا و آلفا هستند كه داستان را می‌گویند.

امواج بتا – وقتی وسط ترافیك چهارراه گیر كرده‌اید و چراغ عوض می‌شود، و ماشین شما خاموش می‌شود و صدای پنجاه بوق و یك عالم فحش می‌شنوید، در وضعیت بتا هستید! وقتی روی برگه امتحان گیر می‌كنید و می‌بینید حتی جواب یك سوال را هم نمی‌دانید – و ذهن‌‌‌تان خالی است، شما در بتا هستید!

بتا یك فعالیت مغزی است كه زمانی تولید می‌شود كه شما در تنش یا عصبی هستید. این ریتمهای مغزی در حدود ۱۴ سیكل در هر ثانیه و بیشتر رخ می‌دهند.

امواج آلفا – مغزشما شبیه به یك گردوی بزرگ است. مثل یك گردو ، دو نیمه – یا نیم كره – (چپ و راست) دارد. وقتی آرام هستید، و امواج قوی آلفا تولید می‌كنید، هر دو نیمه مغزتان باهم كار می‌كنند. همه چیز خوب پیش می‌رود. ممكن است یك انشاء بنویسید، اسكی كنید یا نقاشی بكشید – و همه چیز بسادگی انجام می‌شود.

در این حالت، شما تعداد زیادی موج آلفا (۷ تا ۱۴ سیكل در ثانیه) تولید می‌كنید. ورزشكاران به این حالت می‌گویند در “منطقه مورد نظر” بودن.

وقتی جسم مادی‌‌‌تان را آرام كنید، متابولیسم كل بدن‌‌‌تان متوازن می‌شود: فشارخون‌‌‌تان كاهش می‌یابد، تنفس‌‌‌تان عمیق و آسان می‌شود، دستگاه هاضمه‌‌‌تان كار می‌كند و تمامی اندامهایتان با بهترین كارآیی عمل می‌كند. امواج آلفا شما را قادر می‌سازند تا در حداكثر كارآیی‌‌‌تان عمل كنید. جالب اینكه، امواج آلفا در زمانیكه تجسم می‌كنید – فیلمهای ذهنی‌‌‌تان را به نمایش درمی آورید – قوی خواهند بود.

تكنیكی برای تمدد اعصاب

چهار چیز ساده است كه هركسی می‌تواند انجام دهد كه بطورخودكار در ذهن و جسم‌‌‌تان آرامش ایجاد می‌كند:

  • بستن چشمان‌‌‌تان (آنقدرها سخت نیست!)
  • تنفس عمیق (این كار هم سخت نیست!)
  • شل كردن بدن‌‌‌تان (با تمرین زیر سخت نیست)
  • رفتن به طبیعت، چه در واقعیت چه در خیال (كه این هم سخت نیست)

حال كه می‌دانیم وقتی در آرامش هستید بهتر عمل می‌كنید، بیایید نكاهی كنیم به یك تكنیك ساده آرامش اعصاب . این تكنیك شبیه به تمام تكنیكهای آرامش اعصاب است كه توسط پزشكان یا روان شناسان ورزشی در سراسر جهان آموزش داده شده اند. من این تكنیك را به هزاران نفر آموزش داده ام و همه می‌توانند آن را انجام دهند. می‌توانید از این تكنیك قبل از سخنرانی ، قبل از امتحان یا مسابقه فوتبال یا فقط برای اینكه احساس خوبی پیدا كنید استفاده كنید. انجام این تمرین برای آرام سازی ذهن قبل از نمایش فیلمهای ذهنی‌‌‌تان نیز مفید است.

ما از هر یك از مراحل فوق الذكر استفاده می‌كنیم.

این صرفا یك راهنمایی است. اگر كمی تغییرش دهید اشكالی پیش نمی‌آید بنابراین استرس نداشته باشید. هدف آرامش یافتن است!

  1. روی یك صندلی آرام بنشینید و چشمان‌‌‌تان را ببندید. دستها و پاهایتان را باز كنید.
  2. چند نفس عمیق بكشید. هنگام دم تا ۸ بشمارید. هنگام بازدم هم تا ۸ بشمارید. ده بار این كار را انجام دهید.
  3. تصور كنید عضلات صورت‌‌‌تان شل اند….همزمان به اینكه به تنفس عمیق و پیوسته ادامه می‌دهید، به تمامی عضلات كوچك اطراف چشمان‌‌‌تان توجه كنید. فقط هنگام توجه به این عضلات چند نفس بكشید. سپس همانطوركه به تنفس عمیق و پیوسته ادامه می‌دهید، عضلات پیشانی را در نظر بگیرید.

همانطوركه بدن‌‌‌تان را شل می‌كنید، توجه‌‌‌تان را از پیشانی به گونه، دهان، چانه، گردن، شانه ها، بازوها، ساعدها، دستها، انگشتان، قفسه سینه، معده، لگن، رآن‌ها،زانوها، ساق پاها، قوزكها، و در نهایت پاها ببرید. (شاید پنج تا ده دقیقه برای این حركت از سر به پاها صرف كنید).

(توجه: نیازی نیست ترتیب دقیق و نام بخش های بدن را به ترتیبی كه من در اینجا نوشته ام ‌به خاطر بسپارید. بعلاوه، مجبور نیستید هر یك از این بخش ها را آگاهانه سفت یا شل كنید. فقط به هر ناحیه توجه كنید. وقتی آن را رها كنید و به سراغ ناحیه بعدی بروید بطورخودكار شل خواهد شد).

  1. خودتان را در حال پایین رفتن از راه پله‌‌‌‌‌‌‌ای با ۲۰ پله تصور كنید (۲۰، ۱۹، ۱۸ تا ۱). تصور كنید روبروی یك در ایستاده اید. در را باز كنید و وارد منظره زیبای طبیعت شود.
  2. حالا خودتان را در یك منظره زیبایی از طبیعت تصور كنید. ممكن است خودتان را در ساحل یا كنار كوه یا كنار رودخانه یا در مرغزار یا روی یك كوه یخ شناور تصور كنید. ممكن است منظره‌‌‌‌‌‌‌ای را انتخاب كنید كه قبلا در آن بوده‌اید یا منظره‌‌‌‌‌‌‌ای كه می‌توانید تصور كنید.

افراد مختلف چیزهای خیالی را به طرق مختلفی تجربه می‌كنند. بنابراین ممكن است بنظر شما شنیدن چیزها، یا دیدن‌‌‌‌‌شان و حتی چشیدن و بو كردن‌‌‌‌‌شان در یك صحنه تخیلی ساده تر باشد. فقط با جریان بروید و به میزانی كه ترجیح می‌دهید آنجا بمانید. ممكن است بخواهید ده یا بیست دقیقه در صحنه آرام‌‌‌تان بمانید. چون آرام هستید، می‌توانید هر نوع فیلم ذهنی كه بخواهید نمایش دهید.

وقتی آماده بیرون آمدن از جلسه آرمش اعصاب هستید، به سمت در بازگردید، تا پله ۲۰ بالا بروید و چشمانتان را باز كنید در این حالت احساس بیداری كامل و شادابی دارید.

هرچه بیشتر از این تكنیك استفاده كنید، انجام آن آسان تر خواهد بود. چرا باید روی صندلی بنشینید؟ زیرا اگر دراز بكشید احتمالا خوابتان می‌برد و هدف آرام سازی عمیق خوابیدن نیست. اما اگر بخواهید، شما می‌توانید این تمرین را برای خوابیدن در شب بكار ببرید.

حافظه شما

حافظه شما بر اساس تصاویر عمل می‌كند، نه كلمات. بیایید امتحان كنیم. این را بخوانید:

مردی سعی دارد از دست سگی فرار كند. سگ دم پیراهن مرد را در دهان گرفته است. سگ عصبی بنظر می‌رسد. مرد كمی شوخ است. سگ دمی سفید دارد، یكی از پاهایش سفید و یك گوشش قرمز است. پیراهن قرمز است با راه راه سفید. مرد در حالیكه روی یك پا ایستاده است خود را به جلو می‌كشد….

(ممكن است ۱۵ ثانیه طول بكشد كه این نوشته را بخوانید و اطلاعات را پردازش كنید.)

(ممكن است یك ثانیه به تصویر نگاه كنید و اطلاعات را پردازش كنید)

حدس بزنید چه اتفاقی می‌افتد! ممكن است با یك ثانیه نگاه كردن به تصویر چیزهای بیشتری را ‌به خاطر بسپارید تا خواندن كلمات ظرف ۱۵ ثانیه.

حافظه شما تصاویر را بهتر از كلمات پردازش كرده و ‌به خاطر می‌آورد! بنابراین وقتیكه قرار است چیزهای مهمی را ‌به خاطر بسپارید، رسم دیاگرامها، نقشه ها یا طرحهای اولیه كوچك (هر جا لازم باشد) به شما كمك خواهد كرد. كیفیت ترسیم مهم نیست – هرنوع تصویری می‌تواند مفید باشد.

بیایید ببینیم كه شما چگونه ممكن است از تصاویر برای ‌به خاطر آوردن استفاده كنید.

تاریخ: در اینجا می‌بینید كه شما چگونه ممكن است ‌به خاطر بسپارید كه در بیستمین روز هفتمین ماه سال ۱۹۶۹، نیل آرم استرانگ آمریكایی اولین مردی شد كه (بعنوان بخشی از ماموریت آپولو ۱۱) به ماه قدم گذاشت.

زبان: تلفظ واژه اسپانیایی مو (pelo) مثل بالش (pillow) است.

ببینید كه حافظه‌‌‌تان را چگونه توصیف می‌كنید!

هشدار! اگر به دیگران بگویید حافظه بدی دارید، كارها بدتر می‌شود.

علم به ما می‌گوید كه ما هیچوقت هیچ جیز را واقعا فراموش نمی‌كنیم. حقایق حیرت انگیز و جزئیات گذشته‌‌‌‌مان همه بایگانی می‌شوند – فقط گاهی در یادآوری‌‌‌‌‌شان مشكل داریم. شما این را می‌دانید. آیا تا بحال شماره تلفنی را فراموش نكرده‌اید كه یك هفته بعد دوباره آن را ‌به خاطر آورده باشید؟ این یعنی چه؟ یعنی این شماره تمام این مدت همان جا بوده است.

مطالعات افراد تحت خواب مصنوعی نیز تایید می‌كنند كه ما می‌توانیم چیزهای غیرعادی را ‌به خاطر بیاوریم. تحت هیپنوتیزم ممكن است بسادگی ۱۴ ماهگی‌‌‌تان را ‌به خاطر آورید كه روی یك صندلی چرم بلند نشسته اید. ممكن است پرده های زرد، شیشه های كلوچه و قاشق قرمزی را كه برای پرتاب كردن پوره كدوحلوایی به سقف استفاده می‌كردید را ‌به خاطر بیاورید.

بنابراین اگر اطلاعات در آنجا هستند، بهتر است ‌‌‌‌‌‌به جای اینكه پیغام دهید كه در كل پاك شده اند، ناخودآگاه‌‌‌تان را ترغیب كنید تا آن‌ها را ‌به خاطر آورد. استفاده از كلماتی مثل “فراموش كرده ام” حافظه‌‌‌تان را تخریب می‌كند.  دفعه بعد كه در تلاش هستید چیزی را به خاطر بیاورید، بگویید، “موقتا از ذهنم پریده است” یا “یادم خواهد آمد.” وقتی حافظه‌‌‌تان را تشویق می‌كنید، بسیار بهتر كار می‌كند.

و هرگز به دیگران نگویید حافظه بدی دارید. ذهن شما هر چه بگویید قبول می‌كند. هر چه به دوستان و خانواده‌‌‌تان بیشتر بگویید كه حافظه بدی دارید، اوضاع بدتر خواهد شد.

تصدیق‌ها

ترفندی وجود دارد كه می‌توانید روی هم مدرسه‌‌‌‌‌‌‌ای هایتان پیاده كنید. امیدواروم این كار را نكنید زیرا كار خوبی نیست.

دوست‌‌‌تان بیل كاملا سالم بنظر می‌رسد، اما او را صدا می‌زنید و می‌گویید، بیل، چه مشكلی پیش آمده است؟

و بیل می‌گوید، هیچ چیز، چطور؟ شما می‌گویید، بظنر مثل همیشه نیستی! انگار مریضی.

بعد، دوست دیگری می‌گوید، بیل – رنگت پریده است!

و دوست دیگر می‌گوید افتضاح به نظر می‌رسی. مطمئنی حالت خوب است؟

در نهایت بیل بیچاره كم كم روحیه‌‌اش را از دست می‌دهد. وقت ناهار احتمالا به خانه می‌رود. چرا؟ چون ما آزادیم كه هر پیشنهادی بدهیم. افكارمان به طرقی كه علم قادر به درك آن نیست بر جسممان تاثیر می‌گذارند. اما این واقعیت دارد!

این روی منفی چگونگی عملكرد ذهن ماست. این همچنین می‌تواند با استفاده از چیزی كه تصدیق می‌نامیم، بطریق مثبتی هم بكار برده شود. تصدیق عبارت یا جمله مثبتی است كه آن را با خودتان تكرار می‌كنید.

بنابراین، فرض كنیم سردرد شدیدی دارید، شروع می‌كنید به خودتان گفتن كه “سرم اصلا درد نمی‌كند” یا “سرم آرام و راحت است.” در این حالت احتمالا دیگر میلی ندارید كه بگویید “ابله احمق حالت افتضاح است”. اما اگر به این وضعیت ادامه دهید، این فكر كه حس خوبی دارید وارد ناخودآگاه‌‌‌تان می‌شود و شاید یك ساعت بعد به خودتان بگویید، سردردم خوب شد – آیا این یك تصادف است؟

امكان ندارد؟ خیر. وقتی ما احساس شادی كنیم و خوش بین باشیم، مغزمان مقدار زیادی موادشیمیایی در خون آزاد می‌كند. این مواد شیمیایی شامل آندروفین ها هستند كه مسكن طبیعی می‌باشند.

امیل كو فرانسوی یكی از پیشكسوتان استفاده از تصدیق برای تاثیر بر ناخودآگاه بود. او در اوایل این قرن كشف كرد كه بیماران بیمارستانی با استفاده از تصدیق سریعتر درمان می‌شوند. این گفته او مشهور است:

“من هر روز از هر نظر بهتر و بهتر و بهتر می‌شوم.”

ممكن است در حال شركت در یك مسابقه ۱۵۰۰ متری یا در رقابت های سه گانه باشید و كم كم احساس بی رقمی می‌كنید. سپس شروع می‌كنید به استفاده از تصدیق ها “من قوی هستم. من سرحال هستم. من قوی هستم. من سرحال هستم”. بزودی شروع می‌كنید به حس كردن كه قوی تر شده اید.

آیا تصدیق ها معجزه می‌كنند؟ شاید نه. آیا كمك می‌كنند؟ بله، قطعا كمك می‌كنند.

چه خواننده باشید چه پرنده پرش ارتفاع ، كلید عملكرد خوب اعتماد به نفس و خودباوری است. تصدیق ها به شما كمك می‌كنند اعتماد به نفس و خودباوری‌‌‌تان را بسازید.

اگر استرس دارید، تصدیق هایی مثل من “راحت و آرام هستم. من راحت و آرام هستم” را می‌توانند به آرامش شما كمك كنند.

تصدیق ها پیچیده یا دشوار نیستند و اگر شما آگاه و متفكر باشید، می‌توانید فكر كنید، من از آن تكنیك دست سوم استفاده نمی‌كنم! اما سپس یك ابزار مهم كه در زندگی به شما كمك می‌كند را نادیده می‌گیرید. قوانینی كه باید ‌به خاطر بسپارید:

  1. همیشه مثبت فكر كنید. می‌دانیم كه ذهن نمی‌تواند خلاف یك ایده عمل كند. بنابراین تصدیق هایی مثل، “من با دوست پسرم دعوا نخواهم كرد”، یا “عصبی نخواهم شد” مشكل را بدتر خواهند كرد. در عوض، از اینها استفاده كنید، “فِرِدی و من خوشبخت و عاشقیم” یا “من آرام هستم.”
  2. بلند بنویسید یا بگویید. اگر همین حالا به تصدیق‌‌‌تان فكر می‌كنید، ذهن‌‌‌تان حول موضوعاتی مثل “ناهار چی داریم؟” و “كلیدهای خانه ام كجاهستند؟” میگردد، گفتن یا نوشتن حواس فیزیكی‌‌‌تان را بیشتر درگیر می‌كند تا تاثیر قوی تر شود.
  3. تكرار. انتظار نداشته باشید كه با شش بار گفتن من واقعا خوشبختم! زندگی‌‌‌تان بهتر خواهد شد.

ارزش اساسی تصدیق ها این است كه با صحبت كردن راجع به چیزی خود را به آن مجاب كنید چه آن را باور داشته باشید چه نداشته باشید. اما این به تكرار نیازدارد.

خلاصه کلام

در گذشته ممكن است از خودتان پرسیده باشید، چرا چیزهای بد نصیب من می‌شوند ولی دیگران زندگی خوبی دارند؟ این ‌به خاطر این نیست كه خدا (هرطور كه او را باور دارید) تصمیم گرفته است شما را مجازات كند. بلكه ممكن است به این دلیل باشد كه برنامه های ناخودآگاه‌‌‌تان شما را دچار مشكل كرده اند!

هیچ جای آسمان نوشته نشده است كه كسی باید بازنده باشد. اگر تابحال زندگی سختی داشته‌اید، حالا چند استراتژی ساده – تجسم و تصدیق ها – زندگی شما را بهبود می‌بخشند.

آن‌ها خوشبخت نیستند. فقط فكر می‌كنند كه خوشبخت هستند!

علی دستگیری


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید