انتشار این مقاله


۱۴ دلیل روانی که باعث می‌شود افراد خوب کارهای بد انجام دهند

درستی و کمال این است که حتی در هنگامی که کسی مشاهده نمی کند نیز کار خوب را انجام دهید.

هر انسانی ممکن است در موقعیت های بدی به دام بیافتد. روانشانسی می گوید که این موارد حتما اتفاق می افتد. در هنگام مواجهه با رفتارهای غیراخلاقی، افراد خوب تمایلی به وارد شدن و رسیدن به انتهای مسیر ندارند، اما ذهنشان آنان را به دام می اندازد و به سمت انجام رفتارهای سوال برانگیز سوق می‌دهد.

درستی و کمال این است که حتی در هنگامی که کسی مشاهده نمی کند نیز کار خوب را انجام دهید.

سی.اس.لویس

دکتر موئل کاپتین، پروفسور اخلاق تجارت و درستکاری در مدیریت در دانشگاه مدیریت روتردام، برای دهه ها رفتارهای بد را مورد مطالعه قرار داده و در تحقیقی که جدیدا منتشر کرده، نکاتی را در مورد محرک هایی که، افراد خوب را وادار به انجام کارهای بد می کند،آشکار ساخته است.چیزی که در ادامه می بینید، ۱۴ مورد از موضوعات اصلی مورد بحث دکتر کاپتین درباره ی چگونگی فریب افراد خوب توسط ذهنشان ، می باشد.



اثر پاداش

 اثر پاداش تمایل افراد به داشتن اداعای خوب بودن را مورد تهاجم قرار می دهد. ما از کارهای خوب استفاده می کنیم تا کارهای بد را به تعادل برسانیم و یا به عبارت دیگر ما به خودمان استراحت هایی می دهیم تا کارهای بد انجام دهیم. این عامل باعث می شود که افراد کمتر نسبت به کارهای بد نارحت شوند و به خود بگویند که “من یک شخص خوب هستم” و یا “این فقط یکبار است”.

قدرت اسامی

لقبی که شما به چیزی می دهید، حائز اهمیت است زیرا می تواند باعث انحراف حقیقت گرایی افراد شود. در صورتی که کمپانی ها کارهای غیراخلاقی را ساده و خنده دار جلوه دهند، کارمندان تمایل کمتری به جدی گرفتن کارهای بدشان خواهند داشت.توماس واتسون، موسس IBM، می گوید که تجارت یک بازی است، مهمترین بازی در جهان، اگر بدانیم که چگونه بازی کنیم.بازی خواندن تجارت باعث می شود که افراد تمایل کمتری به در نظر گرفتن نتایج مهم و حساس تصمیمات خود داشته باشند.

ناهماهنگی شناختی

ناهماهنگی شناختی عدم راحتی افراد است وقتیکه دو مورد متناقض را در پیش رو دارند و یا عمل آن ها مخالف عقایدشان است. این امر یکی از قویترین نیروهای روانی می باشد که به رفتار افراد جهت می دهد و می توان بوسیله یeq بر آن غلبه کرد. وقتی افراد حس می کنند خوب هستند و کار بد انجام می دهند، ناهماهنگی شناختی باعث می شود که آن ها بتوانند با این رفتار بد کنار بیایند، زیرا که آن ها نمی توانند تضاد بین رفتار و عملشان را تحمل کنند.

تئوری پنجره‌ی شکسته

ایت تئوری می گوید که افراد کارمند در یک محل بی نظم باور پیدا می کنند که سرپرست آنان فردی نالایق است و این مورد باعث انجام کارهایی غیر اخلاقی در جهت بی نطمی توسط آنان می شود. برعکس این قضیه هم صادق است و مثال آن هنگامی است که میور رادی جیولیانی در زمان کوتاهی میزان جرم را در نیویورک کاهش داد. زندگی در شهری کم جنایت تر باعث شد که ساکنان نیو یورک احساس کنند عضوی از یک سازمان منظمند و کمتر دست به جنایت بزنند.

دید تونلی

 مشکلی با داشتن هدف و تلاش برای دستیابی به آن وجد ندارد، اما این امر هنگامی مشکل ساز خواهد شد که افراد کل تمرکز خود را بر روی هدف بگذارند و برای رسیدن به آن از موارد مهم دیگری چون صبر و اخلاقیات صرفنظر کنند. به عبارت دیگر برای رسیدن به هدف وسیله را توجیه کنند.

اثر پیگمالیون

این مورد اشاره می کند به تمایل افراد به انجام کارهایی که مردم در حق آن ها انجام داده اند. برای مثال در صورتی که با کارمندان مانند اعضای بالا دست جامعه رفتار شود، آن ها تمایل بسیار بیشتری به انجام دقیق کارهای خود خواهند داشت. برعکس این حالت هنگامی اتفاق می افتد که با آنان مانند مظنونان برخورد شود، در این حالت آنان بسیار مایل ترند که در مسیری رفتار کنند که این حالت را اثبات کند.

فشار برای پیروی کردن

این حالت بسیار قدرتمند است. وقتی گروهی به سمت رفتاری غیراخلاقی حرکت می کند، افراد موجود در گروه بیشتر متمایل به انجام کار و شرکت در آن هستند تا بیرون ماندن و جدا شدن از گروه.

اطاعت از سرپرست

 برای بیشتر افراد بسیار دشوار است که از دستور سرپرست خود سرپیچی کنند. به علاوه این افراد خود را مسئول انجام اسن کار بد ندانسته و آن را به سرپرست و مافوق خود نسبت می دهند. هردوی این دلایل نشان دهندی علت انجام رفتارهای غیراخلاقی توسط برخی از کارمندان و احساس گناه نکردن آن هاست.

برنده همه چیز را برمی‌دارد

 ما در جامعه ای وجود داریم که غالبا یک نفر برنده می شود: یک نفر جایزه را بدست می آورد، یک نفر کار را می گیرد و… . آیا این روش پیامد مناسبی دارد؟ وقتیکه بحث از مسائل اخلاقی باشد، خیر. افراد برای موفق شدن تمایل به تقلب پیدا می کنند تا با نتیجه ی شکست روبه رو نشوند.

تئوری رابطه‌ی اجتماعی

 کارمندان هنگامی که احساس کنند با ارزش، مهم و بی نظیرند، بسیار نسبت به شرکت ها و موارد اخلاقی آن ها وفادارتر خواهند بود. هر میزان که این افراد حس کنند بی ارزش، تعویضی و بی قدر هستند، تمایل کمتری به رعایت اصول اخلاقی خواهند داشت.

اثر کورکننده‌ی قدرت

افراد واقع در راس قدرت، خودشان را متفاوت و بالاتر از کارمندانشان می بینند. این امر می تواند منجر به تعیین مرزهای اخلاقی سخت گیرانه ی بسیار بیشتر از خودشان، برای کارمندانشان شود.

مصرف آشکار

 وقتی که شرکت ها پول را در اطراف پخش می کنند، باعث بروز رفتارهای غیراخلاقی می شوند.جلوه های کوتاه از ثروت منجر به افزایش خودخواهی می شود. کارمندان سخت تلاش می کنند که به این پول های دست یابند و یا خودخواهی افراد بالادستشان بیشتر می شود. این باعث می شود که افراد تامین نیاز های خود را بسیار جلوتر از اخلاقیات قرار دهند.

صرف‌نظر از دزدی‌های کوچک

 ممکن است فکر شود که برداشتن چیزهای کوچک از محل کار مانند دفاتر،خودکارها و صفحات کامپیوتری بی اهمیت و ساده هستند. اما وقتی که از دزدی های کوچک صرفنظر می شود، افراد بسیار متمایل تر به بزرگ تر کردن کارها و دزدی های خود خواهند شد.

تئوری واکنش

افراد آزادی خود را دوست دارند. در صورتی که احساس کنند قوانین وضع شده برایشان بسیار محدود کننده و سخت گیرانه است، غالبا آن ها را می شکنند و حتی گاهی برخلاف راه و روشی که داشته اند عمل می کنند.

سخن آخر

شاید مهم ترین چیز در مورد خشونت های غیراخلاقی شرایط ساده ای است که باعث بروز آن ها می شود. خوشبختانه اطلاعات و دانش عوامل ایجاد کننده ی این ناهنجاری ها در محیط را بسیار کاهش می دهند.

محمد مولودی


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید