در طول روز تصمیمات زیادی میگیریم بیشترشان تصمیمات ساده ولی بعضی هم تصمیمات مهمی هستند که در آیندهمان تاثیر زیادی دارند.
طی مطالعهای جدید در دانشگاه کلمبیا پیبردهاند به طور متوسط با ۷۰ تصمیم مختلف در طول روز سروکار داریم. تعدادی از آن تصمیمات که مجبور به گرفتنش هستیم ممکن است برایمان خستهکننده باشد درست مثل این است که از مغز مثل یک عضله کار بکشی!
Stephen covey:
من محصول شرایط محیطیام نیستم بلکه محصول تصمیماتی هستم که میگیرم.
بعضی تصمیمها کوچکند، مثلا این که چه بخوریم، چطور سر کار برویم، به چه ترتیبی وظایف خود را انجام دهیم. اما بعضی تصمیمات هم بزرگ و شاید گرفتنشان سخت است، انتخاب از بین ۲ شغلی که به ما پیشنهاد میشود، یا رفتن به شهری جدید به خاطر کسی که دوستش داری، ویا حذف یک نفر از زندگی خود!
فردی به نام Brownie ware که حرفهاش پرستاری بوده منحصراً با افرادی سرو کار داشته که ۳ تا ۱۲ ماه از مرگ فاصله داشتند. از این افراد دربارهی بزرگترین تاسفشان پرسیده و ۵ مورد حسرت را از همهشان شنیده است. با مطالعهی این پشیمانیها میتوانید اطمینان حاصل کنید تصمیماتی که برای آیندهی خود میگیرید درست است و قربانی تصمیمات غلط خود نخواهید شد.
۱. میگفتند ای کاش تصمیمات خود را بر اساس خوشایند دیگران نمیگرفتند
وقتی تصمیمات خود را بر اساس این که دیگران چه فکری خواهندکرد میگیرید ۲ اتفاق میافتد:
- شغل دلخواه خودتان را انتخاب نخواهید کرد.
مردم زیادی هستند که زندگیشان را وقف شغلی کردهاند که از آن ناراضیاند. وقتی در انتخاب شغل آینده خواستهی پدر و مادرتان را دنبال میکنید یا بدون توجه به این که دلتان میخواهد چه کاره شوید، بر اساس درآمد و موقعیت اجتماعی شغلی، انتخابش میکنید، قطعا انتخاب ضعیف و نادرستی را تجربه خواهید کرد که تا آخر با شما خواهد بود.
- روحیهی ضعیفی خواهید داشت.
وقتی تمام تلاشتان بر این است که رئیستان در موردتان فکر خوبی بکند یا درگیر آن هستید که باید چه قدر پول به خانه ببرید تا همسرتان خشنود شود و مانند اینها، در واقع به خودتان بیحرمتی کردهاید.
بهترین راه برای جلوگیری از قربانی عقاید دیگران شدن این است که این نکته را باور داشته باشید که عقاید دیگران صرفا نظر آنهاست. صرف نظر از اینکه آنها دربارهتان نظرشان مثبت است یا منفی، بدانید که آن فقط نظر آنهاست و به این نکتهی مهم که ارزش واقعی شما از درونتان نشات میگیرد توجه داشته باشید.
۲. از آنکه به خاطر خواستههایشان سخت تلاش نکردهاند ناراحت بودند
سختکوشی بهترین راه برای اثر بر جهان، یاد گرفتن، رشد کردن، تربیت و همچنین شاید بهانهای برای شادی است. کلید اصلی موفقیت داشتن تعادل بین انجام خواستهها و کارهای خود و بودن با مردمی که دوستشان داری است. در غیر این صورت یکباره به عقب نگاه میکنی و حسرت میخوری که ای کاش برای انجام کارهایم وقت میگذاشتم.
۳. آرزو میکردند که ای کاش احساساتمان را بیان میکردیم
گاها مثل بچهها فکر میکنیم که احساسات خطرناک هستند و باید کنترل شوند. این دیدگاه معمولا در نگاه اول جواب میدهد. بهترین کار آن است که با احساسات خود مستقیما روبرو شوید. در اول سخت است اما رفته رفته باعث میشود با خودتان صادق و شفاف باشید. برای مثال اگر حس میکنید، پول کافی در کار به دست نمیآورید برنامهای برای دیدار با رئیستان بریزید و به او بگویید که ارزش کار من بیشتر از اینی است میگیرم دو حالت بیشتر ندارد یا قبول کرده و پول بیشتری بابت کارتان به شما میدهد و یا موافقت نکرده و میگوید باید بیشتر فعالیت بکنید تا حقوق بیشتری به شما بدهم.به عبارت دیگر اگر احساسات خود را خفه کنید و چیزی نگویید عملکردتان مخفی مانده و از رسیدن به هدفتان باز خواهید ماند.
۴. دوست داشتند بیشتر از این با دوستانشان در تماس بوده باشند
وقتی برنامهی هفتگی خود را تنظیم میکنید افراد مهم زندگیتان را که میخواهید برایشان وقت بگذارید به یاد بیاورید ارتباط با دوستان قدیمی جزو اولین چیزهایی هستند که زمان پرمشغله بودن فراموش میکنیم. این مسئله مایهی تاسف است چون دیدار با دوستان قدیمی، استرس را کاهش میدهد، دوستان نزدیک به شما انرژی میدهند؛ چشماندازهای زیبا و یک حس قشنگ با هم بودن؛ به طریقی که هیچ کس دیگر نمیتواند.
۵. میگفتند ای کاش به خودمان اجازهی شادی بیشتری میدادیم
وقتی دیگر زندگی رو به اتمام است همهی سختی هایی که با آنها روبرو شدهاید در مقایسه با ساعات خوش زندگی، ناچیز به شمار میآیند. دلیلش هم این است که رفته رفته پیمیبرید، زجر کشیدن شما در موقعیت های مختلف انتخابی از طرف خودتان بوده. متاسفانه بیشتر افراد خیلی دیر به این قضیه پیمیبرند. همهی ما به ناچار درد را تجربه کردهایم. ولی این که چطور با آن کنار بیاییم کاملا به خودمان بستگی دارد. همانطور که خوشی را میتوانیم تجربه کنیم.