انتشار این مقاله


اهلی‌نامه؛ به روایت علم

شواهد مبتنی بر مادۀ ژنتیک، تاریخچۀ اهلی‌سازی را دگرگون کرده است.

عظمتی در این چشم‌انداز از زندگی است، با قدرتی چند، که اصالتاً در هیبتی، و یا چند، دمیده شده. و مادامی که زمین اسیر در چنگال قانون ابدی جاذبه در مدارش سیر می‌کند؛ از چنین ساده سرآغازی بی‌نهایت زیباترین را آفریده، و شگفت‌ترین نیز در مسیر کمال بوده و هست.

آزمایشگاه‌های مخصوص جوندگان عمدتاً تفاوت چندانی با یک‌دیگر ندارند، ولی آزمایشگاه واقع در سیبری از این قضیه مستثنی است. ما در این‌جا با محققانی – دقیق‌ترش تبارشناس است – روبه‌رو هستیم که قادرند در یک نگاه شجره‌نامۀ این موش‌ها را دنبال کرده و انواع اهلی را از مهاجم تشخیص دهند.

پاسخ موش‌ها به محض ورود بازدیدکنندگان به اتاق دیدنی است. انواع رام‌شده با چشمانی گرد پا پیش گذاشته و به جلوی قفس می‌آیند. اما سویه‌های مهاجم با حالت استیصال از جمع فاصله گرفته و در انتهای قفس پناه می‌گیرند. نحوۀ استقبال جوندگان در همان دقایق آغازین، محققان را با سوالی – دقیق‌ترش می‌شود راز – بزرگ مواجه می‌کند؛ “هفتاد نسل آمیزش با چه ترفندی توانسته این طبیعت دوستانه و یا تهاجم‌آمیز را در DNA این حیوانات ایجاد نماید؟”
موش‌های مذکور، در کنار دیگر دوستان‌شان – سمور و روباه سیبریایی – بخشی از یک مطالعۀ گسترده را تشکیل می‌دهند که مدت‌هاست در انستیتو یاخته‌شناسی و ژنتیک واقع در نووسیبیرسک (شهری در روسیه) در حال انجام می‌باشد. هدف مطالعه نیز به اندازۀ خودش جذاب است؛ شبیه‌سازی فرآیند اهلی‌سازی به منظور دست‌یابی به زیرساخت‌های ژنتیکی که انواع اهلی‌شده را از اجداد وحشی‌شان متمایز ساخته است.

آدمی سالیان سال است که با حیوانات زندگی می‌کند. گروهی از این موجودات یاران وفادارند؛ مونس انسان‌اند و همیشه آمادۀ بازی. گروهی دیگر زحمت‌کشانند؛ بار سنگین حمل می‌کنند، زمین‌ها را شخم می‌زنند و از گله محافظت می‌کنند. گروهی نیز ثمردهندگانند؛ گوشت، تخم و شیرشان غذای انسان را تشکیل می‌دهد.
گیاهان را نیز نباید از یاد برد، چرا که این موجودات نیز اهلی شده‌اند. در جای‌جای این کرۀ گردان، میوه‌ها، سبزیجات، غلات، آجیل‌ها و ساقه‌های زیرزمینی (مانند سیب‌زمینی) در زندگی انسان حضور دارند.

زمانی بود که هیچ‌کدام از گونه‌های برشمرده در زندگی انسان نبوده و حتی وجود خارجی نیز نداشتند. ولی در برهه‌ای از زمان، افرادی در جایی از زمین پهناور، تعدادی از گونه‌های وحشی را تحت کنترل خود درآوردند. و شاید تماماً این چنین نبوده؛ ممکن است گونه‌های وحشی در گذر زمان به کنام‌های ساخته‌شده توسط بشر روی خوش نشان داده و کم‌کم خود را به انسان نزدیک ساخته و عملاً اهلی شده‌اند. به نظر می‌رسد که هر دو راه نقش غیرقابل انکاری در اهلی‌سازی گونه‌هایی داشته است که هم‌اکنون با ما زندگی می‌کنند؛ ولی بنا بر عرف یک نوشتۀ علمی، بند را با این جمله به پایان می‌رسانیم که؛ محققان هم‌چنان در حال مطالعه بر روی دو روش مذکور و درجۀ تأثیر هر کدام بر اهلی‌سازی موجودات مختلف و تولد گونه‌های متمایز از اجداد وحشی خود، می‌باشند.

محققان فعال در زمینۀ تکامل و تاریخچۀ انسان مایل‌اند با جزئیات اهلی‌سازی حیوانات و گیاهان آشنا شوند. سوالات زیادی بی‌پاسخ مانده‌اند. اولین گونه اهلی‌شده کدام است و برای اولین بار در کجا اهلی شد؟ این فرآیند چه مقدار زمان برد؟ آیا امتیاز رام نمودن اسب‌های وحشی و یا پدید آوردن گاو شیرده از نیاگاو (Aurochs؛ جد گاو اهلی) متعلق به یک گروه واحد است؟ و یا این که این ایدۀ چندین گروه از مردم قسمت‌های مختلف زمین بوده است؟

شاید برایتان عجیب باشد، ولی جزئیات مربوط به اهلی‌سازی سگ – که نزدیک‌ترین دوست انسان محسوب می‌شود – هم‌چنان مجهول باقی مانده است. و این فقط برای سگ صادق نیست، تعداد عدیده‌ای از گونه‌ها هستند که به بسیاری از سوالات ما پاسخ نداده‌اند. وضعیت وقتی بحرانی می‌شود که نتایج ضد و نقیض حاصل از مطالعات باستان‌شناسی و ریشه‌یابی DNA را در کنار یک‌دیگر قرار دهیم.

 به عقیدۀ گریگر لارسن (Greger Larson)، تبارشناس از دانشگاه آکسفورد لندن، تحقیقاتی که هم‌اکنون بر روی اهلی‌سازی در حال انجام است وارد فاز هیجان‌انگیزی شده است. مقایسۀ کتاب‌های نگاشته شده در زمینۀ ژنتیک و یا ژنوم گونه‌های وحشی و اهلی، اطلاعات دست‌اولی در اختیار تبارشناسان قرار داده است. تکنیک‌های جدید (که تعدادی در همین دو سه سال اخیر توسعه یافته‌اند) جهت بررسی محتوای ژنتیک نمونه‌های باستانی از استخوان نیز، تصاویر خرد ولو سودمند از تاریخچۀ اهلی‌سازی ارائه داده‌‌اند. حال اگر اطلاعات حاصل از آنالیز DNA در کنار کشفیات باستان‌شناسان قرار گیرد، به پرسش‌هایی از قبیل “کی”، “کجا” و “چگونه” برای اولین بار رابطۀ انسان با حیوانات و گیاهان شکل گرفت، پاسخ داده خواهد شد. جالب است بدانید که نتایج همین مطالعات تلفیقی در حال بازنویسی تاریخچۀ اهلی‌سازی برنج، اسب و مرغ می‌باشد.

فرضیۀ جدیدی نیز مطرح شده است که به مدد آن می‌توان به اهلی‌سازی، در سطح جنینی، نزدیک شد. هدف این فرضیه تشریح “چگونگی بروز تغییرات متقابل در ظاهر، تولید مثل و تنکردشناسی گونه‌های رام‌شده در پی نزدیک شدن به انسان” می‌باشد. ممکن است حتی یک تغییر تکاملی واحد ولو بنیادی – در تجمعی موقت از سلول‌ها موسوم به ستیغ عصبی – به بروز ویژگی‌هایی بینجامد که در مجموع “نشانگان اهلی‌سازی” خوانده می‌شود.

دوستان ابدی مزرعه اسب، مرغ و روباه برای دست‌یابی به اهدافی اهلی شده‌اند؛ خواه تأمین غذا باشد، خواه انجام آزمایش‌های علمی. امتیاز تصاویر: L. ORLANDO/NATURAL HISTORY MUSEUM OF DENMARK, CNRS; P. JENSEN; DARIA SHEPELEVA

تعریف اهلی‌سازی (Domestication)

مشخص نمودن زمانی که یک حیوان بتواند اهلی خوانده شود کار ساده‌ای نیست.

آنا کوکِکوا (Anna Kukekova) از دانشگاه ایلی‌نوی آمریکا، تبارشناسی است که از سال ۲۰۰۲، هر سال یک بار جهت جمع‌آوری نمونه‌های خون از روباه‌های سیبریایی به انستیتو نووسیبیرسک سر می‌زند. هدف وی شناسایی تغییرات ژنتیکی بروزدهندۀ رفتارهای رام و تهاجم‌آمیز در این روباه‌ها می‌باشد.

روباه‌های مذکور منحصربه‌فردند. همان‌طور که در ابتدا نیز اشاره کردیم آن‌ها بخشی از یک مطالعۀ زیستی درازمدت هستند؛ آزمایشی که در نظر دارد با تبدیل گونه‌ای از سگ‌سانان وحشی – گرگ، روباه، شغال و یا سگ – به نسخه‌ای روباه‌مانند از سگ‌اهلی، وقایع اهلی‌سازی این دسته از حیوانات را بازسازی نماید. این پروژه زاییدۀ ذهن دیمیتری بلیِف (Dmitry Belyaev)، تبارشناس روس، می‌باشد. بلیف و همکارانش در دهۀ ۱۹۵۰ پروژۀ انتخاب و آمیزش‌دادن روباه‌های سیبریایی – با کم‌ترین درجه از ترس و رفتار تهاجم‌آمیز – را آغاز نمودند. از سال ۱۹۶۰ نیز گروهی دیگر از محققان این پروژه را ادامه دادند. در طول ۶۰ نسل آمیزش، زاده‌های حاصل به انسان نزدیک و نزدیک‌تر شده‌اند. آن‌چنان که کوککوا خود مدعی است در طول ۱۵ سالی که از این مرکز بازدید می‌کرده، متوجه تغییرات محسوسی شده است (و ۱۵ سال مدت زمان بسیار کمی است).

در بازدیدهای اولیۀ کوککوا، حدود ۷۰ درصد از روباه‌های مورد مطالعه “نخبه” خوانده می‌شدند؛ چرا که با گرمی و هیجان از انسان استقبال می‌نمودند. ۳۰ درصد بقیه مشکلی با “گوگولی مگولی” گفتن بازدیدکنندگان نداشتند ولی خب آن‌قدرها هم از دیدن انسان به وجد نمی‌آمدند. ولی هم‌اکنون پس از گذشت بیش از یک دهه از آن دوران، تقریباً تمام روباه‌های انستیتو نووسیبیرسک رفتاری تماماً دوستانه با انسان دارند. در مقابل، روباه‌های مهاجم (که از آمیزش روباه‌هایی با درجۀ بالا از رفتار تهاجم‌آمیز در طی چندین نسل حاصل شده‌اند) نه تنها از حضور انسان در اطراف خود خوش‌حال نمی‌شدند بلکه رفتاری هراس‌ناک بروز می‌دادند (مشابه موش‌های مهاجم اول قصه).

توجه: هرچند روباه‌های نووسیبیرسک ژنتیکاً (قید نادرست!) رام هستند – حتی تعدادی از آن‌ها در قالب حیوان خانگی به فروش رسیده‌اند – این حیوانات را نمی‌توان به طور مطلق اهلی خواند. این حیوانات اگر در آپارتمان نگهداری شوند، دنگ‌وفنگ بسیاری خواهند داشت. روباه‌ها بوی تندی دارند، شب‌ها فعال‌ترند و به سادگی با محیط منزل خو نمی‌گیرند. جمع موفقیت‌آمیز “زندگی در کنار انسان + تغییرات ژنتیکی اکتسابی” ممکن است این موجودات دغل‌کار را تماماً اهلی سازد، ولی آن‌ها فعلاً به این مرحله نرسیده‌اند.

راز ابریشم

بر اساس شواهد ژنتیکی، اهلی‌سازی نوزاد (لارو) کرم ابریشم بیش از ۷۵۰۰ سال پیش در چین آغاز گردید. پیلۀ این کرم به دلیل داشتن الیافی مستحکم از ارزش بالایی برخوردار بود. از همین رو، چینی‌ها به اهلی‌سازی Bombyx mori جهت دست‌یابی به ابریشم بیشتر و افزایش حد تحمل این حشره نسبت به انسان، ادامه دادند. نحوۀ تولید ابریشم به مدت بیش از دو هزاره یک راز فوق‌العاده محرمانه و صددرصد چینی محسوب می‌شد؛ به طوری که قاچاق ابریشم به خارج از کشور مجازات مرگ داشت. تاجران ابریشم جنس انحصاری خود را از طریق جاده‌ای موسوم به “راه ابریشم” از آسیا به اروپا انتقال داده و سود فراوانی نیز کسب می‌کردند. تا این لحظه – که در حال خواندن این مطلب هستید – تنها حشرۀ دیگری که به طور موفقیت‌آمیز اهلی شده است، زنبور عسل می‌باشد.

محققان هم‌چنین تعدادی معیار قراردادی تعیین کرده‌اند که بر اساس آن می‌توان روباه (و یا هر حیوان دیگر) صرفاً رام را از نوع کاملاً اهلی تفکیک نمود:

  • حیوانات اهلی‌شده از نظر ژنتیکی با اجداد وحشی خود تفاوت دارند، و رفتارهای انسان‌دوستانه در آن‌ها به یک صفت موروثی مبدل شده است. این موضوع کاملاً از رام شدن [موقت] حیوانات وحشی که آن را در قالب یک صفت نمی‌توانند به نسل بعد منتقل کنند، متمایز است.
  • اهلی‌سازی حیوانات را اغلب به انسان وابسته می‌کند؛ این وابستگی می‌تواند از نوع تغذیه‌ای و یا تولید مثل باشد.
  • آمیزش دادن انواع اهلی با هم‌گونه‌های وحشی – اگر غیرممکن هم نباشد – دشوار است. به عنوان نمونه، گیاهان اهلی را در نظر بگیرید. این دسته از گیاهان دانه‌هایشان را پس از رسیدن، در محیط پراکنده نمی‌کنند (در حقیقت نمی‌توانند)، بلکه منتظر می‌مانند تا انسانی از راه برسد و زاده‌هایشان را پراکنده نماید.
  • حیوانات و گیاهان اهلی باید ویژگی‌های شاخص فیزیکی “نشانگان اهلی‌سازی” را بروز دهند؛ برای مثال، جمجمۀ کوچک در حیوانات و جثۀ ظریف در گیاهان همگی جزو نشانگان اهلی‌سازی محسوب می‌شود (منظور از جثۀ ظریف در گیاهان این است که مساحت زیادی را در محیط اشغال نمی‌کنند).

بر اساس ضوابط فوق، عده‌ای اعتقاد دارند که گربه‌ها – که از محبوب‌ترین حیوانات خانگی در دنیا هستند – تماماً اهلی نشده‌اند. گربه‌ها احتمالا در طول ۹۵۰۰ سال گذشته با نزدیک شدن به انسان و نفوذ به انبارهای غله جهت شکار نمودن موش‌ها و سایر جوندگان، خود را رام نمودند. کشاورزان نیز در حدود ۶۴۰۰ سال قبل، این شکارچیان موش را از خاور میانه به اروپا منتقل کردند. با این حال به نظر می‌رسد گربه‌ها در آن دوران در حدی اهلی نبودند که در آغوش انسان جا خوش کنند. ویژگی‌های رفتاری که هم‌اکنون در گربه‌ها مشاهده می‌شود احتمالا بعدها تکامل پیدا کرده است، شاید خاستگاه این تکامل گربه‌های مصری باشد که از طرق آبی به اروپا و نواحی شمالی‌تر منتقل شده و هواداران فراوانی نیز برای خود دست‌و‌پا نمودند.


مقالۀ مرتبط در دکتر مجازی: گربه‌ها چگونه بر جهان حاکم شدند؟


 واقعیت این است که گربه‌های امروزی نسبت به جد وحشی خود Felis silvestris lybica تغییر فیزیکی و یا ژنتیکی چندانی به خود ندیده‌اند. بسیاری از گربه‌سانان در دنیای امروز نیز جفت‌شان را به اختیار خود انتخاب کرده و برای حل معضل خوراک نیز به شکار می‌روند. گربه‌ها یک “سردی” خاصی هم دارند – برخلاف سگ‌ها که گرم‌اند – که نشان از عدم تکمیل صددرصدی فرآیند اهلی‌سازی در این موجودات است. آن‌ها مسلماً در مقایسه با سگ‌ها، شباهت بیشتری به نیاکان وحشی خود دارند. ولی پیشی‌های (!) مدرن امروزی دیگر وحشی محسوب نمی‌شوند، آن‌ها کاملاً اهلی هستند.

سگ اصحاب کهف روزی چند …

به نظر می‌رسد که سگ‌ها هم‌چون وفاداری، در زمینۀ اهلی‌شدن نیز گوی سبقت را از بقیۀ حیوانات ربوده باشند. این موجودات دوست‌داشتنی، اولین بار ۱۵ هزار سال قبل اهلی (در ابتدا رام) شدند. پس از سگ‌ها نوبت به حیوانات پرشماری در آسیا و اروپا رسید. با مهاجرت انسان به دنیای جدید (آمریکا) اهلی‌سازی نیز به قوت خود ادامه یافت. از همین رو بعضی از این حیوانات بیش از یک بار و در مناظق مختلف اهلی شده‌اند.


پیوند با اهل

پیوند میان انسان با دوستان اهلی‌اش مسئله‌ای به مراتب مهم‌تر از چند خط قانون زیستی است. چنان‌که “بهترین تعریف اهلی‌سازی هنگامی ارائه می‌شود که فاکتورهای فرهنگی را از یاد نبریم”.

اهلی‌سازی در حقیقت یک منطقۀ خاکستری و مبهم است که پیرامون یک نقطۀ زمانی خاص را فرا گرفته؛ و آن هنگامی است که انسان شکارچی به صرف شکار حیوان و تغذیه از آن قانع نشده و در صدد برقراری ارتباط با آن برآید. این فرآیند تدریجی، نخست با تعاملات ساده‌ای نظیر فراهم‌سازی غذای حیوان و مقدمات جفت‌گیری آن آغاز می‌شود. ولی در مرحله‌ای فراتر از این، هنگامی که آدمی شروع به بهره‌گیری از حیوانی – مثلاً اسب – برای حمل بار، سوارکاری و حتی تأمین شیر (شیر تخمیرشدۀ اسب از اهمیت فراوانی در بخش‌های مرکزی آسیا برخوردار است) نماید؛ می‌توان ادعا کرد که “حیوان از نظر فرهنگی اهلی شده است”.

شواهدی در دست است که نشان می‌دهد بوتای‌ها (Botai)، گروهی از شکارچی-جمع‌آوری‌کنندگان ساکن در آسیای مرکزی، در حدود ۵۵۰۰ سال قبل اسب‌ها را تربیت نموده و از شیرشان غذای خود را تأمین می‌کردند. البته باید توجه داشت که شرایط موجود در زمان بوتای‌ها به هیچ عنوان با شرایط دنیای کنونی قابل مقایسه نیست؛ و این قضیه صرفاً در حد رام‌سازی اسب و نگه‌داری از آن در مزارع بوده است.


مقالۀ مرتبط در دکتر مجازی: ژنوم باستانی زیر ذره‌بین؛ ثبات هزاران‌سالۀ آسیای شرقی


پشمالوی دوست‌داشتنی

بسیاری از داستان‌های اهلی‌سازی آغازی مبهم دارند، ولی هر چه را هم ندانیم، ماجرای ورود همستر طلایی (سوری) به زندگی آدمی را از بر هستیم. ۱۲ام آوریل ۱۹۳۰، اسرائیل آهارونی (جانورشناس) به کمک همکارانش، یک همستر مادر و ۱۱ توله‌اش را از مزرعۀ گندمی واقع در آلپوی (Aleppo) سوریه به سلامت خارج نمود. آهارونی در جست‌وجوی یک حیوان آزمایشگاهی راه‌بیا (!) برای انجام آزمایش بود، ولی این پشمالوی کوچک آن‌چنان خودجوش رام شد که در قالب حیوان خانگی به فروش رسید. اکنون بیش از یک میلیون همستر – که نوادگان همستر آهارونی می‌باشند – در خانۀ آمریکایی‌ها گذران زندگی می‌کنند.

از سوی دیگر، محققان نباید با در نظر گرفتن رفتار فعلی انسان با حیوانات به تجزیه و تحلیل مکانیسم اهلی‌سازی در سالیان دور بپردازند. لودویچ اورلاندو (Ludovic Orlando) در یکی از سفرهای خود به مغولستان – به منظور تهیۀ نمونه DNA از بقایای استخوانی اسب‌ها – با تعریفی کاملاً متفاوت از اهلی‌سازی مواجه شد.

این مسئله دیدگاه مرا در زمینۀ اهلی‌سازی اسب تماماً دگرگون ساخت. مردم به گونه‌ای با حیوانات تعامل داشتند که برایم قابل تصور نبود.

جالب است بدانید که در مغولستان، اسب‌ها آزادنه می‌گردند و صاحبان‌شان در صورت نیاز برای سوارکاری و یا تأمین شیر، آن‌ها را مهار می‌کنند. اگر چنین چیزی را به چشم خود ببینید، خواهید دانست که اهلی‌سازی صرفاً به مفهوم پارک نمودن حیوان – همانند ماشین – در یک جای خاص نیست. اهلی‌سازی یعنی توسعۀ روشی برای تعامل با حیوانات و برقراری رابطه‌ای استوار با آن‌ها.


طلوع وفا

ارائۀ مفهوم اهلی‌سازی در روباه‌های رام‌شده در آزمایشگاه به خودی خود کار دشواری است، حال در نظر بگیرید که تعیین اهلی یا وحشی بودن نیای حیوانی هزارسال خفته که استخوان‌هایش به تازگی کشف شده است، تا چه حد می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. این دقیقاً مأموریتی است که بر دوش میچه گرمونپره (Mietje Germonpré، تلفظ سختی دارد) قرار داده شد. وی باستان‌شناسی بلژیکی از انستیتو سلطنتی علوم طبیعی بلژیک (واقع در بروکسل) است که بر روی اهلی‌سازی سگ‌ها مطالعه می‌کند.

دانشمندان تا کنون گمان می‌کردند که سگ‌ها در اواخر عصر یخبندان، حدود ۱۴ هزاره قبل، اهلی شده‌ باشند. با این حال، گرمونپره و همکارانش موفق به شناسایی تعدادی استخوان جمجمه و فک متعلق به گونه‌ای از سگ‌سانان شده‌اند که قدمتش به بیش از ۲۵ هزار سال پیش باز می‌گردد. یکی از این جمجمه‌ها که در یکی از غارهای گویه (Goyet؛ سلسله‌ای از غارهای متصل به هم در بلژیک) کشف شد، احتمالاً یکی از قدیمی‌ترین سگ‌هایی است که تا کنون شناسایی گردیده؛ و اگر سگ هم نباشد، حداقل گرگی است که شبیه سگ بوده است. بقایای سگ گویه با سنی بالغ بر ۳۶ هزار سال، نشان می‌دهد که اهلی‌سازی سگ سال‌ها پیش از مدفون شدن نیمکرۀ شمالی در زیر انبوه یخچال‌ها صورت گرفته است.

این سگ‌های رام اولیه احتمالاً در دسته‌های چند نفره به منظور جابه‌جایی اجساد ماموت‌ها – از شکارگاه به منزل – انسان را یاری می‌کرده‌اند. به نظر می‌رسد که سگ‌های بزرگ‌تر در شکار نمودن گوشت‌خوارانی نظیر خرس غارنشین، کفتار و هم‌چنین شیر غارنشین به انسان کمک می‌کرده‌اند. بهره‌گیری از پوست و یا گوشت این حیوان نیز محتمل است.

میوه‌ای برای پادشاه

نیای هندوانۀ بزرگ و آب‌دار امروزی، به شکل غریبی کوچک، سخت و تلخ‌مزه بود و رنگی در مایه‌های سبز روشن داشت (به جای قرمز). مشخص نیست که این میوه [برای اولین بار] در کجا کشت شده است؛ تنها می‌دانیم که این اتفاق سرنوشت‌ساز در خطه‌ای از آفریقا صورت گرفته بوده است. عکسی از هندوانه در یکی از مقبره‌های مصر باستان شناسایی شده که قدمتش به ۲ هزار سال پیش از میلاد مسیح باز می‌گردد. به علاوه، ۵ عدد تخم هندوانه نیز در مقبرۀ توت‌عنخ‌آمون یافت شده است. به نظر می‌رسد که مصریان هندوانه را به عنوان یک میوۀ خوش‌طعم و مهم‌تر از آن، یک منبع آب قابل حمل، کشت داده باشند.

ادعای گرمونپره مبنی بر این که سگ گویه حقیقتاً یک سگ است، از مقایسۀ استخوان جمجمه و فک شناسایی شده [در گویه] با معادل‌هایشان در سگ و گرگ امروزی نشأت گرفته است. اغلب پستان‌داران اهلی – من جمله سگ – عموماً جثۀ کوچک‌تری نسبت به هم‌ردیفان وحشی خود دارند. جمجمه در این حیوانات کوچک‌تر بوده، پوزه کوتاه و عریض‌تر و فک پایینی نیز کوتاه‌تر است. این ویژگی‌های ظاهری موجب می‌شود سگ‌ها نسبت به گرگ‌های بالغ، ملوس‌تر به نظر برسند. این نوع از قالب‌گیری دوبارۀ چهره بخشی از “نشانگان اهلی‌سازی” محسوب می‌شود که شامل: دم مجعد، گوش‌های نرم و آویزان و هم‌چنین سایر ویژگی‌هایی انحصاری انواع اهلی می‌باشد (که در انواع وحشی مشاهده نمی‌شود). بر اساس محاسبات گرمونپره، جمجمۀ گویه نسبت به سگ و یا گرگ باستان، شباهت بیشتری به جمجمۀ سگ امروزی دارد.


مقالۀ مرتبط در دکتر مجازی: چرا سگ‌ها دوست‌داشتنی‌اند؟


 وی هم‌چنین شواهدی مربوط به اولین سگ‌های رام روس و چک در دست دارد که متعلق به ۲۵ هزار سال قبل (و حتی بیشتر) می‌باشد. گروهی دیگر نیز گزارش نموده‌اند که بقایای ۳۳ هزار سالۀ شناسایی شده در رشته‌کوه آلتای روسیه متعلق به یک سگ [رام] اولیه بوده است.
از سوی دیگر، گروهی از محققان این ادعا را قبول ندارند و از دیدگاه ایشان، این موجودات در حقیقت گرگ بوده‌اند. بازسازی سه‌بعدی جمجمۀ‌های سگ گویه و یک سگ دیگر از دورۀ یخبندان نشان داده است که زاویۀ انحنای پوزۀ این دو جمجمه با انحنای پوزۀ سگ امروزی یکسان نمی‌باشد. به علاوه، دسته‌ای از ویژگی‌های ظاهری سگ مدرن در انواع باستانی مشاهده نمی‌شود.

اما لارسن (که معرف حضورتان است) مشکل چندانی با عدم تطابق فیزیگی سگ گویه با انواع امروزی ندارد (در حقیقت تشابه فیزیکی چندان مهم نیست). ممکن است این موجود پا-در-هوای شبه‌سگ، رفتاری مشابه سگ بروز داده و رابطۀ نزدیکی نیز [در حیات خود] با انسان داشته باشد. سگ‌هایی که هزاران سال پیش می‌زیستند از موهبتی به نام “زادگیری گزینشی” برخوردار نبوده‌اند که مانند پاپی‌های امروزی دوست‌داشتنی باشند. زادگیری گزینشی را نباید دست‌کم گرفت، چرا که حتی سگ امروزی را نیز می‌توان از همین طریق در طی ۲۰۰ الی ۳۰۰ سال به شکل محسوسی تغییر داد. بنابراین، چیزی که ۳۰ تا ۱۵ هزار سال قبل سگ شناخته می‌شده، با سگی که هم‌اکنون همراه با ما زندگی می‌کند، کاملاً تفاوت دارد.


مقالۀ مرتبط در دکتر مجازی: توالی‌یابی ژنوم ذرت باستانی؛ وحشی در برابر اهلی


زمان اهلی‌سازی سگ امروزی تنها موضوع مورد بحث نیست. بلکه سوالات مهمی در رابطه با مکان رویداد این واقعه و تعداد دفعات انجام آن نیز مطرح است. بررسی‌های صورت گرفته روی مادۀ ژنتیک سگ و گرگ امروزی، مکان شروع پیوند بین انسان و سگ را به شکلی مبهم به خاور میانه، آسیای مرکزی، آسیای شرقی و حتی اروپا (سگ گویه) نسبت داده است. گزارشی هم که سال پیش از جانب لارسن و همکارانش در ژورنال معظم Science منتشر گردید، خاطر نشان می‌کند که اهلی‌سازی سگ حداقل دو بار صورت گرفته است؛ یک بار در اروپا و یک بار نیز در آسیای شرقی.

گرگ یا سگ؟

جمجمۀ گرگ سیبریایی (بالا) تفاوت محسوسی با جمجمۀ سگ سیبریایی (پایین) دارد؛ که از این بین می‌توان به پوزۀ طویل‌تر، جمجمۀ مسطح‌تر و دندان‌های بزرگ‌تر اشاره کرد. مقیاس تصویر جهت برجسته‌سازی تفاوت‌ها دوباره تنظیم شده است.

از سوی دیگر، شواهد ژنتیکی حاکی از آن است که نه سگ گویه و نه سگ ۳۳ هزار سالۀ روس، هیچ‌کدام جد سگ/گرگ امروزی نیستند. جهت اطمینان از این قضیه، محققان DNA میتوکندریایی این دو سگ باستانی مرموز را بررسی نمودند. DNA میتوکندریایی از مادر به ارث می‌رسد، از همین رو می‌توان با رهگیری آن دودمان مادری یک گونه را نیز ریشه‌یابی کرد. نتایج این بررسی نشان داد که ژنوم میتوکندریایی گویه و روس، به یک دودمان مادری تعلق دارد که هیچ‌گونه نوادۀ مدرنی (امروزی) از خود بر جای نگذاشته است. این یافته سال ۲۰۱۳ در Science چاپ شد. ولی خب این مطلب نیز اهلی‌سازی اجتناب‌ناپذیر حیوانات را نقض نمی‌کند.

ممکن است بقایای یافت شده متعلق به ماحصل یک اهلی‌سازی ناموفق بوده باشد. حیوانات پیش‌تر اهلی‌شده انقراض یافتند و اهلی‌سازی دوباره در جایی دیگر آغاز شد.


داستان بربادرفتۀ برنج

تعیین نمودن خاستگاه اهلی‌سازی اکثر گونه‌ها کاری دشوار است. بسیاری از این گونه‌ها هنگامی اهلی شده‌اند که حتی نگارش ابداع نشده بود. بنابراین محققان مجبورند اطلاعات مورد نیاز خود را از لابه‌لای استخوان‌ها استخراج نمایند.

مهد ظهور برنج آسیایی نیز برای مدت‌ها نقل محافل بوده است. دانشمندان در زمان‌های نه چندان دور گمان می‌کردند که برنج امروزی، Oryza sativa، دو بار اهلی شده باشد. بدین صورت که نوع دانه‌کوتاه و چسبندۀ japonica در چین و سویه‌های دانه‌بلند aus و indica در هند پرورش داده شده باشند. نتایج مطالعات باستان‌شناسی نیز نشان می‌دهد که کاشت برنج به ترتیب بیش از ۹ و ۸ هزار سال گذشته در چین و هند آغاز گردیده است. این ارقام درشت‌اند؛ ولی اهلی‌سازی واقعی برنج تنها برای یک بار و آن‌هم در چین صورت گرفته است.

در این که مردم هند نیز شالی‌کار بودند شکی نیست، ولی این صرفاً یک قدم در فرآیند اهلی‌سازی محسوب می‌شود (بدین معنی که کشت دادن گیاه با اهلی‌سازی آن تفاوت دارد). اما تیر خلاص جدایی “کشت گیاه” از “اهلی‌سازی گیاه” یک کلمه است؛ وابستگی. گیاهان اهلی جهت پراکنده‌سازی دانه‌های خود به انسان نیازمندند. غلات وحشی هنگام به بار نشستن، [به منظور تسهیل رهاسازی] سر دانه‌هایشان را می‌شکنند. چنین اتفاقی – به لطف وجود جهش‌های ژنتیکی – در انواع اهلی غلات، نظیر: برنج، گندم، جو، ذرت خوشه‌ای و ارزن، رخ نمی‌دهد. بنابراین تنها راه ازدیاد نسل این گیاهان سربه‌زیر، جمع‌آوری و کاشت دانه‌هایشان توسط انسان است.

بر شانۀ لاماها

خب ما هم منکر این نیستیم که قبیلۀ اینکا (Inca) تمدن شگرفی پایه‌گذاری نموده و در اخترشناسی نیز سرآمد بود، ولی از چرخ برای حمل‌ونقل استفاده نمی‌کرد. در عوض، موجود بامزه‌ای به نام لاما (llama) بارهای سنگین را در شاهراه‌های مختلف به این سو و آن سو می‌کشید. مزیت دیگر این سیستم حمل‌ونقل، بارورسازی زمین‌های مجاور – از طریق مدفوع – بود؛ و احتمالاً این یکی از دلایل کشت قابل توجه ذرت در ارتفاعات بوده است. لاما و آلپاکای (Alpaca) آمریکای جنوبی نسخه‌های اهلی‌شدۀ دو گونۀ وحشی از شتر – گوآناکو (Guanaco، نیای لاما) و ویکونیا (Vicuña، نیای آلپاکا) – هستند. کهن‌ترین شواهد مربوط به اهلی‌سازی این دو گونه نیز از کوه‌های آند واقع در پرو – با قدمت بالغ بر ۶ هزار سال – بدست آمده است.

احتمالاً تسلط تام ساکنین حوزۀ رود یانگ‌تسه بر برنج، بیش از ۲ هزار سال زمان برده است. پژوهشگران فسیل‌های یافت شده از برنج را به منظور بررسی “درجۀ سهولت شکستن سر دانه” مورد واکاوی قرار دادند. هر چند آدمیان طی 9 الی ۸/۴ هزار سال گذشته به کاشت برنج مشغول بوده‌اند، در آن دوران بیش از ۲سوم برنج کشت شده، دانه‌هایشان را شکسته و آزادانه می‌پراکندند (بدین معنی که اهلی نشده بودند). در حدود ۷ تا ۶/۵ هزار سال قبل بود که انواع دانه‌نشکن (!) اهلی توانستند بر گونه‌های غیراهلی غلبه پیدا کنند.

از دیدگاه محققان، بررسی DNA سویه‌های برنج امروزی، توانسته است قطعات پازل برنج را تا حدودی در کنار یک‌دیگر قرار دهد. شواهد ژنتیکی حاکی از آن است که گونۀ وحشی O. rufipogan پس از اهلی‌سازی به O. sativa japonica تغییر لباس داد. در ادامه، تاجران ژاپنیکا را از چین به هند بردند. ژاپنیکا در هند با O. nivara مزدوج گردید و حاصل آن فرزندی به نام aus بود که هم‌اکنون ۴ هزار ساله است.
متأسفانه تاریخچۀ Indica ابداً روشن نیست؛ چرا که هیچ‌گونه اطلاعات برجسته‌ای در رابطه با نیای این گونه در دست نیست. ولی شواهد ژنتیکی گویای آن است که ایندیکا نیز ژن‌های اهلی خود را از ژاپنیکا به ارث برده است.


پر و بالی از گذشته

تصویرسازی تاریخ جزءبه‌جزء حیوانات اهلی‌شده کار چندان ساده‌ای نیست . تا همین چند وقت پیش، مقایسۀ DNA گونۀ اهلی امروزی با انواع وحشی روشی مطمئن تلقی می‌شد؛ ولی گاهی اوقات همین روش‌ها را نیز نمی‌توان پیاده‌سازی نمود، چرا که اصلاً گونه وحشی‌ای در کار نیست که ما بخواهیم مادۀ ژنتیکش را وارد مطالعات‌مان کنیم. برای مثال گاو شیرده را در نظر بگیرید. هم‌اکنون هیچ‌گونه گاو [شیرده] وحشی وجود ندارد. آخرین نیاگاو – نوعی گاو بزرگ که گاو اهلی امروزی نوادۀ آن محسوب می‌شود – نیز سال ۱۶۲۷ در جنگل یاکتورو (Jaktorów) لهستان، جان خود را از دست داد و این گونه برای همیشه منقرض شد.

جالب است بدانید که اجداد وحشی اسب امروزی نیز منقرض شده‌اند. ولی وجود بقایای اسب چنگیزخان و شوالیه‌های قرون وسطی، اسب ارابۀ رومی، و هم‌چنین مراکب سکاها (Scythians)، یونانیان و پارس‌ها، پلی بین تاریخ و ماقبل تاریخ اسب به حساب می‌آید. پروژۀ پگاسوس (Pegasus، نام اسب هرکول) با هدف جمع‌آوری نمونه‌های DNA از بقایای اسب‌های دوره‌های زمانی و فرهنگ‌های مختلف، توسط اورلاندو و همکارانش در سال ۲۰۱۵ کلید خورد.
پیش از آغاز این پروژه، محققان مجبور بودند از DNA اسب امروزی برای پرده‌برداری از معمای اهلی‌سازی این حیوان نجیب استفاده کنند. ولی خب از دیدگاه اورلاندو و تیمش، چنین مطالعات یک‌سویه می‌تواند گمراه‌کننده باشد. به عنوان نمونه، بررسی DNA میتوکندریایی اسب امروزی به انضمام کروموزوم Y (که از پدر به ارث می‌رسد) به نتیجۀ افسانه‌وار زیر منجر شد:

در آغاز فرآیند اهلی‌سازی اسب، آدمی تعداد انگشت‌شماری اسب نر را با تعداد متنابهی اسب ماده آمیزش داده است.

سوارکاران پیشکسوت محققان در حال واکاوی بقایای اسب‌های باستان جهت تکمیل تایم‌لاین اهلی‌سازی اسب می‌باشند. این اسب نر در حوزۀ باستان‌شناسی Alaas Ebé، واقع در منطقۀ یاکوتیای روسیه شناسایی شده است. امتیاز تصویر: ERIC CRUBÉZY

اما هنگامی که اورلاندو و همکارانش DNA اسب‌های باستانی را نیز وارد ماجرا کردند، کاشف به عمل آمد که داستان بالا یک نتیجه‌گیری فاجعه است. اسب‌های اهلی که در بازۀ ۲۷۰۰ الی ۲۳۰۰ سال پیش می‌زیستند – دقیقاً در میانۀ تاریخچۀ اهلی‌سازی اسب – طیف گسترده‌ای از کروموزوم Y داشتند. این بدین معنی است که حداقل در چند هزار سال ابتدای این فرآیند، نرینه اسب‌های عدیده‌ای در خزانۀ ژنتیکی اسب اهلی سهیم بوده‌اند. حوالی ۲۳۰۰ سال قبل بود که انسان طرح غربال‌سازی اسب‌های نر را آغاز کرد و شارش کروموزوم جنسی نر را محدودتر ساخت.

همانند سایر ساکنان مزرعه، داستان اهلی‌شدن مرغ نیز به شکرانۀ نعمتی موسوم به “شواهد ژنتیکی” در حال بازنویسی‌شدن است. مرغ امروزی حامل نسخه‌ای از ژن گیرندۀ TSH (هورمون تحریک‌کنندۀ تیروئید) است که ارتباط مستقیمی با تعدادی از خصوصیات مرغ اهلی دارد: تخم‌گذاری سالانه، تولید سریع‌تر تخم پس از بلوغ جنسی، رفتار تهاجم‌آمیز کم‌تر نسبت به سایر هم‌جنسان خود و هم‌چنین هراس کم‌تر از انسان. از آن‌جایی که ژن مذکور در مرغ امروزی، همگانی بوده و مسئول بروز صفات جذاب یادشده نیز می‌باشد؛ به نظر می‌رسد که انسان زیاده‌طلب از همان ابتدا – ۴۰۰۰ هزار سال پیش – بهترین تخم‌گذاران را گلچین نموده و آتش “زادگیری انتخابی” را روشن کرده است. انتخاب مرغ‌های قوی‌تر نیز به معنی انتخاب غیرمستقیم نسخۀ اهلی ژن TSHR می‌باشد.

ولی این نسخۀ تخم‌گذار (یا بهتر است بگوییم خانگی) از ژن گیرندۀ TSH تا حوالی سال ۹۲۰ام پس از میلاد، در میان مرغ‌ها رایج نبوده است. هم‌زمان با ترویج سنت مصرف ماهی و گوشت پرندگان (به خصوص مرغ) در ایام روزۀ مسیحیان (Lent)، مرغ نیز وارد فاز اجتناب‌ناپذیری از هم‌تکاملی شد. این مطلب دوم ماه مه امسال، در ژورنال Molecular Biology & Evolution گزارش شده بود.

اما نقش مذهب در اهلی‌سازی حیوانات گویا پررنگ‌تر از این حرف‌ها بوده است. در سال ۶۰۰ پس از میلاد، پاپ گریگوری اول اعلام نمود که جنین خرگوش – تحت عنوان لوریس (Laurice) – آب‌زی بوده و از همین رو برای مصرف در ایام لنت (چله‌روزه) مناسب است. با صدور این فتوا، صومعه‌های فرانسه به پرورشگاه خرگوش مبدل گشته و بانی‌ها (Bunny) کم‌کم وارد زندگی انسان شدند.

بوقلمون‌های غول‌پیکر

بوقلمون از جمله جدیدالاهل‌ترین (!) حیوانات می‌باشد. در سال ۲۰۱۵، محققان تخم‌های متعلق به یک بوقلمون ۱۵۰۰ ساله را به همراه بقایای مرغ و تعدادی پرندۀ دیگر در منطقۀ اُکساکای (Oaxaca) مکزیک شناسایی نمودند. حضور بوقلمون – در هر برهه‌ای از زندگی‌اش – بدین معنی است که این حیوان جهت تأمین غذای مردمان آن منطقه پرورش می‌شده است. این موجود احتمالاً نوعی نقش نمادین نیز داشته است، چرا که بقایای آن در بعضی مناطق، در کنار انسان یافت می‌شود. ولی بوقلمون‌های امروزی از آن دوران، فرسنگ‌ها فاصله دارند؛ چنان‌که ماهیچۀ سینۀ بعضی از بوقلمون‌های پرورشی به قدری حجیم است که جفت‌گیری را برای حیوان مشکل می‌سازد. از همین رو، این پرندۀ رنگ‌به‌رنگ در تولید مثل خود به انسان وابسته است؛ که نشانۀ اهلی‌سازی به معنای واقعی کلمه می‌باشد.

اگر محاسبات لارسن درست از آب درآید، تخم‌گذاری تنها معیار گزینش مرغ – حداقل تا قرون وسطی – نبوده است؛ و همان‌طور که می‌دانیم در آن زمان، هزاران سال از استارت اهلی‌سازی پرندگان گذشته بود. خب اگر پرندگان برای تخم‌شان انتخاب نمی‌شدند، هدف انسان باستان از برقراری دوستی با این حیوانات بال‌دار چه بوده است؟ از دید بسیاری، این ارتباط به خاطر خود “ارتباط” و “دوستی” بوده است. تمکین و انفعال، دو ویژگی جذاب‌اند که از حیوانات دوستان خوبی برای انسان می‌سازند (و ما حیوانات را به خاطر زبان‌بسته بودن‌شان دوست داریم). و منطقاً دوستی با موجودی که هر لحظه از انسان فرار کرده و حتی قصد جان وی را نماید، امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسد.


دوستان فرمان‌بردار

مطالعه‌ای که اخیرا روی سویۀ وحشی مرغ جنگلی قرمز (Red Junglefowl) صورت گرفته، احتمالاً بتواند ابهام را از چهرۀ انفعال (Tameness؛ رام‌بودن) و نقش [احتمالی] آن در اهلی‌سازی حیوانات بزداید.

پر ینسن (Per Jensen)، تبارشناس رفتاری از دانشگاه لینکوپینگ سوئد، نیز در حال بازسازی دوبارۀ اهلی‌سازی است. او و همکارانش، این پرندۀ سرخ‌بال را تا کنون ۸ نسل آمیزش داده‌اند. هدف این آمیزش‌های انتخابی همان چیزی است که پیش‌تر برای موش، سمو و روباه‌های نووسیبیرسک ذکر شد؛ تربیت حیواناتی که – در مقایسه با اجداد خود – بیشتر (و یا کم‌تر) از انسان بهراسند.

ینسن و همکارانش از همان ابتدا تمام نیروی خود را صرف گزینش دقیق مرغ‌ها – انحصاراً بر اساس رفتار – نمودند. درجۀ انفعال در این مرغ‌های قرمز، هنگام ۱۲ هفتگی و پیش از آغاز بلوغ جنسی، مورد ارزیابی قرار گرفت. طرح ارزیابی هم بدین صورت بود که یکی از محققان سعی می‌کرد به آزمودنی‌ها نزدیک شده و آن‌ها را لمس کند و نفر دیگر واکنش آزمودنی‌ها را به دقت مشاهده و ثبت می‌نمود. جالب این‌که هیچ‌یک، از خط پرورش آزمودنی‌ها – رام/مهاجم – اطلاع نداشتند.

من باب یادآوری، تا دو الی سه نسل همه چیز به آرامی پیش می‌رفت. ولی پس از گذشت مدت‌زمانی، تفاوت به قدری فاحش بود که دیگر نمی‌شد آن را یک راز نگه داشت.

پس از چند نسل آمیزش، مرغ‌های حاصل به قدری رام بودند که هنگام ورود محققان به اتاق، هیچ‌گونه واکنشی نشان نمی‌دادند؛ تا حدی که “باید با لگد کیش‌شان می‌کردی!”. چند نسل بعد، زاده‌های نسل ششم در مقایسه با هم‌تایان هراسان خود (برای مرغ دیگر نمی‌شود از کلمۀ مهاجم استفاده کرد)، جثۀ بزرگ‌تر و سطح سوخت‌وساز بالاتری نیز داشتند؛ که در Biology Letters گزارش شده است. این نتیجه البته غافلگیرکننده است؛ به خاطر آورید که آزمودنی‌ها صرفاً بر اساس ویژگی رفتاری “انفعال” انتخاب شدند، ولی در ادامه و طی نسل‌های پیاپی، تغییرات اجتناب‌ناپذیری نیز در اندازۀ بدن، تولید مثل و سوخت‌وساز بروز پیدا کرد.

توجه: گونه‌های مختلف از حیوانات که در اعصار و مکان‌های مختلف اهلی شده‌اند، یک ویژگی مشترک دارند و آن بروز “نشانگان اهلی‌سازی” است. دوره‌های گسترده‌تر جفت‌گیری؛ مغز، قلب و دندان کوچک‌تر؛ تعداد متغیری از مهره‌ها در ستون‌ فقرات؛ گوش‌های کوچک و آویزان؛ پوست خال‌خال؛ مو و دوم مجعد، پوزۀ کوتاه و چهرۀ بامزه؛ همگی از نشانگان اهلی‌سازی هستند. پژوهشگران هم‌چنین شواهدی مبنی بر تفاوت ژن‌های دخیل در رنگی‌شدن (Pigmentation) پوست بین انواع اهلی و وحشی، در دست دارند. مطالعات دیگر نیز به تغییرات صورت گرفته در شیمی مغز و ژن‌های دخیل در نمو صورت – که حیوانات اهلی را از وحشی جدا می‌سازد – اشاره کرده‌اند. ولی با این حال، محققان تا سه سال پیش از علت ارتباط خصوصیات فیزیکی اهلی‌سازی با “انفعال” بی‌خبر بودند.

گزینش‌ها و تغییرات

آدمی ممکن است حیوانات را بر اساس انفعال‌شان (ستون راست) برگزیده باشد، که به شکل غیرمستقیم در توسعۀ صفاتی که هم‌اکنون در گونه‌های اهلی مشاهده می‌شود (ستون چپ) نقش داشته است. بر اساس فرضیه‌ای، انفعال – که از سیستم عصبی آرام‌تر و پاسخ هورمونی نسبتاً سرکوب‌شده به استرس، ناشی می‌شود – در نتیجۀ تغییرات صورت گرفته در ستیغ عصبی، ظاهر شده است. سلول‌های مذکور به سرتاسر پیکر جنین مهاجرت کرده و بافت‌های جدیدی را تشکیل می‌دهند. تغییرات صورت گرفته در فرآیند مهاجرت، احتمالاً مسئول بروز بسیاری از خصوصیات مرتبط با “انفعال” در حیوانات اهلی است.

صفات برگزیده شدهصفات همراه (انتخاب نشده)
  • واکنش کم‌تر، استرس تقلیل یافته، هراس کم‌تر از انسان

علل بروز انفعال:

۱. کاهش سطح ترشح آدرنالین و نورآدرنالین، معروف به هورمون‌های ستیز و گریز
۲. تحریک‌پذیری کم‌تر سیستم عصبی

  • وجود قسمت‌های سفیدرنگ بر روی پوست که ناشی از افت تعداد سلول‌های سازندۀ رنگ‌دانه می‌باشد.
  • خصوصیات ظاهری خوشایند؛ تغییر در شکل استخوان‌های صورت و نرم‌‌‌ترشدن غضروف‌ها، که به بروز ویژگی‌هایی نظیر: فک و دندان کوچک‌تر، پوزۀ کوتاه‌تر و گوش‌های شل/آویزان، می‌انجامد.
  • پیشانی کوچک‌تر

تا این که آدام ویلکینز (Adam Wilkins)، تبارشناس از دانشگاه هامبولت آلمان، به همراه ریچارد رنگهام (Richard Wrangham)، پریمات‌شناس از دانشگاه هاروارد، فرضیۀ جدیدی در این زمینه پیشنهاد کردند. از دیدگاه آن‌ها، گزینش حیوانات بر اساس “انفعال” می‌تواند به تغییر ژن‌های کنترل‌کنندۀ تجمعی مهم از سلول‌های رویانی به نام “ستیغ عصبی” بینجامد. این سلول‌های رویانی – همان‌طور که اشاره شد – به سراسر پیکر رویان مهاجرت کرده و در شکل‌گیری بافت‌های دخیل در پاسخ ستیز و گریز، نمو ویژگی‌های چهره و رنگ پوست، شرکت می‌کنند.

بر اساس گزارشی که ویلکینز و همکارانش در سال ۲۰۱۴ در ژورنال Genetics منتشر نمودند، انتخاب حیوانات بر اساس ویژگی “انفعال”، به نوعی انتخاب حیواناتی می‌باشد که [از قبل] تغییراتی در کارکرد ستیغ عصبی‌شان حاصل شده بوده است. از همین رو می‌توان گفت، کارکرد سلول‌های سازندۀ ستیغ عصبی در گونه‌های اهلی نسبت به هم‌تایان وحشی خود متفاوت است. و بر اساس نتیجه‌گیری محققان، از آن‌جا که این دسته از سلول‌ها نظارت گسترده‌ای بر طیف وسیعی از ویژگی‌های ظاهری دارند، تغییر در آن‌ها متعاقباً به بروز تغییراتی در ظاهر می‌انجامد.

نه چندان دهان‌پرکن

گفتیم که بین اهلی و وحشی تفاوت هست، ولی انتظار نداشته باشید که بتوانید ذرت امروزی را از مادر وحشی‌اش، تئوسینته (Teosinte) تشخیص دهید. هنگامی که هندیان (بومیان آمریکا) تصمیم به اهلی‌سازی آن گرفتند، هر گوش* تئوسینته ۳ الی ۵ اینچ طول داشت و نهایتاً قادر بود ۱۲ دانۀ ذرت را در خود جای دهد. در سال ۲۰۰۹، محققان موفق به کشف قدیمی‌ترین بقایای اهلی‌سازی ذرت – به قدمت ۸۷۰۰ سال – به همراه تعدادی ابزار سنگی جهت آسیاب دانۀ گیاهان، در منطقه‌ای واقع در جنوب غربی مکزیک شدند.


از زمانی که فرضیۀ “ستیغ عصبی” مطرح گشت، تبارشناسان به شواهد تکان‌دهنده‌ای دست یافته‌اند که ظاهراً درستی این فرضیه را تأیید می‌کند. بررسی DNA گربه نشان داده است که گربۀ خانگی و نوع وحشی، دارای ژن‌های متفاوتی هستند که به نوعی در مهاجرت سلول‌های ستیغ عصبی نقش داشته‌اند. به علاوه، اورلاندو و همکارانش نیز هنگام آنالیز DNA اسب به نتیجه‌ای مشابه دست یافتند؛ آن‌ها موفق به شناسایی ژن‌هایی شدند که در کارکرد سلول‌های ستیغ عصبی نقش بازی می‌کردند.

ینسن فرضیۀ ستیغ عصبی را “ایده‌ای بسیار احتمالی که ممکن است نتوان به همۀ گونه‌ها تعمیم داد” توصیف می‌کند. او همکارانش تمرکز گسترده‌ای روی ستیغ عصبی مرغ جنگلی قرمز داشته‌اند. آن‌ها با مطالعۀ تخم این پرندگان، حرکات سلولی رویان مرغ‌های منفعل و هراسان را مورد بررسی قرار داده‌اند. حتی اگر تفاوتی هم وجود داشته باشد، از دیدگاه وی “ما هم‌چنان باید مکانیسم(های) ژنتیکی دخیل در رفتار [توصیف شدۀ] سلول‌های ستیغ عصبی را شناسایی کنیم”.

لارسن، در سوی دیگر، به شکل خوش‌بینانه‌ای معتقد است که طی یک تا دو سال آتی اطلاعات بیشتری جهت رمزگشایی نقاط کور اهلی‌سازی، بدست خواهد آمد. او می‌گوید:

حتی مطرح‌ترین نگرش‌ها نیز دست‌خوش اصلاحات بنیادینی خواهد شد. ما می‌خواهیم انسان، ابهام را پذیرفته و مسحور پیچیدگی‌ها شود.

میلاد شیرولیلو


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید