انتشار این مقاله


یافتن راهی برای بهبود یافتن از بیماری‌های روانی

درون من مرده بود، درحال فرو ریختن بود و هر لحظه می‌خواستم خودم را بکشم…

“تغییری در تفکر می‌تواند زندگی را تغییر دهد” کمپین اطلاع رسانی عمومی‌ای است که توسط بیمارستان Mclean ایجاد شده‌ تا در مورد سلامت رفتاری و روانی و مشکلات مرتبط با آن‌ها بحث کند. کمپین شامل داستان‌هایی قانع کننده از مردم سراسر ایالت متحده آمریکاست که به بیماری‌هایی روانی مبتلا هستند. از جمله داستان جئو که در ذیل می‌آید:

از دوران ابتدایی، من با بعضی چیزهایی که برای بسیاری از مردم طبیعی و عادی است، مثل خواب مشکل داشتم. تا ساعت ۲ بامداد بیدار بودم و در تختم غلت می‌زدم. در ساعت ۳ بامداد، بیدار و برای مدرسه آماده می‌شدم و با لباس‌هایم به مدت چند ساعت به تخت خوابم برمی‌گشتم. بدین ترتیب، هنگامی که زنگ هشدارم زنگ می‌خورد، من فقط باید به سمت ایستگاه اتوبوس حرکت می‌کردم.

علی رغم الگوی خوایم، به آسانی نمرات خوبی می‌گرفتم. موسیقی می‌نواختم و ورزش خوبی داشتم. با این‌حال غالبا احساس اضطراب و نگرانی می‌کردم. فقط چند روز بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم، حملات ۹ سپتامبر اتفاق افتاد و تاثیری طولانی مدت در زندگی روزمره گذاشت. یک شب، احساس خستگی و غیرفعالی برای انجام تکالیف درسی کردم و دوستی به من داروی Adderall را معرفی کرد.
پنج ورق قرص را تنها در چند ساعت تمام کردم. به پزشک مراجعه کردم و گفتم که آن را مصرف کرده‌ام. آن‌جا را با تجویز Adderall به همراه قرصی برای اضطراب و یک داروی ضدافسردگی ترک نمودم.

این آغاز چند دهه وابستگی عشق و تنفر با دارو بود. داروها برای یکسال یا بیشتر موثر بودند، اما سپس افزایش یا کاهش در میزان آن‌ها خوابم را بهم می‌ریخت. من حوادث افسرده‌کننده‌ی بزرگی را داشتم که به زهرزدایی و بیمارستان منتهی شد. این چرخه بارها و بارها تکرار شد. با بدتر شدن شرایط، شروع به داشتن مواردی از روان‌پریشی کردم، با خودم در مورد فضاپیماها و افرادی که سعی در کشتن من داشتند حرف می‌زدم. پزشکان همچنان داروهای بیشتری تجویز می‌کردند.

درون من مرده بود، درحال فرو ریختن بود و هر لحظه می‌خواستم خودم را بکشم.

سال ۲۰۱۳ بود که تصمیم گرفتم راه دیگری باید وجود داشته باشد. پزشک جدیدی یافتم که تکنیک‌های مراقبت و تغذیه‌ی مناسب را به من معرفی کرد و مرا به یک گیاه‌داروشناس ارجاع داد تا به کنترل نشانه‌های بیماری‌ام کمک کند. ارتباطم با دوستان را بهبود دادم.
می‌خواستم برگردم و به خاطرات روزانه‌ای که طی سال‌ها به عنوان راهکاری برای کمک به دیگران نوشته بودم، نگاهی بیندازم. هنگامی که من روان‌پریش بودم، مردم کتاب‌های ۳۰۰ صفحه‌ای خودیاری به من معرفی می‌‌کردند. می‌خواستم چیز کوتاهی بنویسم که اینکه چه احساسی داشتم و چه چیزی یادگرفتم را توضیح دهد.

از وقتی که من سه کتاب از درون‌بینی و شعری در مورد بیماری خود نوشتم، با عضوی از سازمان “حرکت به سوی سلامت روانی” همراه بودم. من اکنون نیز به طور مرتب، با یک روان‌پزشک ملاقات می‌کنم. بعضی روزها، می‌خواهم با کودکانی که راهکار مقابله با معلولیت یا سلامت روانی را یاد میگیرند، کار کنم. نوشتن به من کمک کرد تا دانش و صلح کسب کنم. انشاءالله به دیگران نیز کمک کند تا احساس تنهایی نکنند.


مقاله‌ی مرتبط: القاء حالت بالاتری از آگاهی توسط داروهای روانگردان


جئو، نویسنده‌ای ۳۳ ساله از نیویورک است. برای مطالعه بیشتر در مورد عیب تخریب کننده و دیدن افراد بیش‌تری همانند او، سری به پایگاه DeconstructingStigma بزنید. اگر شما در مورد سلامتی خودتان یا کسانی که دوستشان دارید نگرانید، می‌توانید آزمون سلامت روانی بی‌نام و قابل اعتمادی را انجام دهید.

همچنین شماره تماس ۱۲۳ برای اورژانس اجتماعی همیشه در دسترس است.

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید