بر اساس یک مطالعه، دانشمندان مرد تمایل بیشتری به همکاری با مردان به جای زنان نشان میدهند.
این مطلب که “دانشمندان مرد تمایل بیشتری به همکاری مردان به جای زنان نشان میدهند” از یک مطالعه که در باره صدها دانشمند انجام شده به دست آمده است.
یورگ ماسن (Jorg Massen)، زیستشناس از دانشگاه وین اتریش، توضیح میدهد: انسانها معمولا ترجیح میدهند به شریک کمکی قدرتمندی وابسته باشند. اما بیشتر دلایل برای این فرض از موقعیتهای مخصوص مانند وظایف وابسته به شریک کامپیوتری به دست میآید. من میخواستم تا رفتار مشارکتی انسان را در طول یک روز تست کنم.
بنابراین او یکی از پررقابتترین موقعیتهایی که میتوانست فکر کند را انتخاب کرد؛ “زمینه شخصی تحقیق روانشناسی”
ماسن برای بررسی وابستگی مشارکتی بین روانشناسان، همکاران خود را خوکچۀ هندی مدلی (!) کرد. او و همکارانش نزدیک ۳۰۰ ایمیل به محققان فرستادند و از آنها خواستند تا یکی از این دو مورد را به اشتراک بگذارند؛ یک PDF از آخرین برگه کاری یا تحقیقیشان یا تعدادی داده خام (وانمود میکردند که قرار است این اطلاعات را در یک مطالعأ متا-آنالیز استفاده کنند.) نتایج این مطالعه، ۱۰ام اکتبر در Scientific Reports منتشر شد. دانشمندان ارتباط مشارکتی زیادی داشتند. بالای ۸۰ درصد خواهان ارسال PDF و بیش از ۶۰ درصد نیز خواهان ارسال دادههای خام بودند.
تفاوت در چگونگی واکنش دانشمندان به درخواست کمک غیر منتظره و عجیب بود. ماسن و همکارانش میخواستند ببینند آیا آقایان تمایل بیشتری به هماکاری با خانمها نشان میدهند، و یا برعکس. در حقیقت مردها تمایل بیشتری به اشتراک گذاشتن داشتند اما فقط با مردهای دیگر. احتمال تضمینی بودن رابطه مرد با مرد ۱۵ درصد بیشتر از هر نوع رابطۀ دیگر بود.
سیر تکامل در کار
ماسن و همکارانش می گویند که یک توضیح احتمالی برای نتایجشان ممکن است این باشد که بین مردان تحصیلکرده، شبکهای در حال بازی است؛ شبیه به شبکههای Old Boy (نوعی شبکۀ ارتباطی بین فارغالتحصیلان و دانشجویان مرد یک دانشکدۀ خاص). آنها همچنین پیشنهاد دادند که این عدم تعادل ممکن است در سیر تکامل ریشه داشته باشد و با توجه به یک فرضیه که “جنگجوی مرد” نامیده می شود؛ مردها گرایش بیشتری برای برقراری پیوند با دیگر مردان دارند. زیرا در گذشته این توانایی آنها را قادر میساخت تا از سرزمینشان در برابر حملات دشمن دفاع کنند.
مارک ون ووت (Mark van Vugt) یک روانشناس تکاملی از دانشگاه آزاد آمستردام – کسی که برای اولین بار این تئوری را در سال ۲۰۰۷ پیشنهاد داد – می گوید: “مردها بیشتر آماده شراکت و همکاری با مردهای قوی هستند تا این اتحاد جنگی را تشکیل دهند.“
تعدادی از مدارک برای این ایده از مطالعات آزمایشگاهی از قبیل Public-Goods Game (چیزی که در آن داوطلبان تعداد مایتعلقهای اشتراک را انتخاب می کنند.). همچنین او میگوید در دنیای واقعی تعدادی نشانه و مدرک وجود دارد. Van Vugt ادامه میدهد:
پسرها نسبت به دختران به بازیهای گروهی گرایش بیشتری دارند. و در ورزش هایی مانند تنیس و بوکس مردها بیشتر تلاش میکنند تا با رقیبانشان بعد از مسابقه و رقابت عهد و پیمان شان را نگه دارند، برخلاف نسبت به آن چیزی که زنها انجام می دهند. به هر حال احتمال در کار بودن فاکتورهای فرهنگی نیز وجود دارد.
ون ووت توضیح میدهد:
نتایج ماسن با این یافتههای پیشین همخوانی خیلی بهتری دارد. او پیشبینی میکند همه نقشهایی که در صورت گروهی بودن قویتر می شوند مانند: شراکت، سیاست، قانون و اقتصاد، یک جورهایی بیشتر طرف مردها هستند. مردها همیشه مراقب هستند تا شریک متحدی پیدا کنند. در حالی که خانمها مواظب هستند تا در باره شراکت با قویها هوشیاری بیشتری به خرج دهند. و این برای خانمها برای ساختن شبکه اتحادی یکسان با آقایان یک مانع محسوب می شود.
فاکتورهای عدیدهای نظیر تفاوتهای فرهنگی، روی تعصبات شغلی در مردان تاثیرگذار است. ماسن خاطرنشان میکند:
این خیلی واضح است که در علم و در بیشتر زمینهها خانمها مخالف تعصب هستند.
بعضی چیزها نیازمند تغییر هستند، اما او پیشنهاد داد که افزایش آگاهی از تفاوت ها در شراکت ممکن است مردها و زنان را در علم و زمینه های دیگر تشویق کند تا به رفتار خود و چگونگی شرایطی که آنها ممکن است به صورت متفاوت پاسخ دهند توجه نمایند.