از هر پژوهشگر آلمانی که دلیل ثمر دادن پایهی علمی کشورش را جویا شوید، نام صدراعظم آنگلا مرکل را به زبان خواهد آورد. قدرتمندترین زن جهان (حداقل به گفتهی آلمانیها) ریشههایش را به عنوان فیزیکدان آلمان شرقی فراموش نکرده است.
در طول یک دهه آشفتگی مالی جهانی، دولت این زن بودجهی علمی سالانهی کشور را با روشی ثابت، قابل پیشبینی و به طور ذاتی آلمانی، افزایش داده. این کار رقابتی بین دانشگاههای آلمان به وجود آورده که باعث بهبود همکاری با مؤسسات تحقیقاتی عمومی و منحصر به فرد در این کشور شده است. تحت رهبری مرکل، آلمان هنوز هم پرچمدار زمینههایی مثل انرژیهای تجدیدپذیر و اقلیم است و با تضمین حمایت همهجانبه برای تحقیقات پایهای، تأثیر آن بر دیگر بخشها نیز در حال رشد میباشد.
محققان خارجی به صورت فزایندهای آلمان را به آهنرباهای مغز قدیمی مثل ایالات متحده و انگلستان ترجیح میدهند. با این شهرت امن اما مبهم، آلمان لاکپشت خود را از خرگوش آمریکا سبقت داده است. چندی پیش انتخابات ملی این کشور برگزار شد و باز هم شاهد تداوم حکومت مرکل بر این کشور خواهیم بود.
Wolfgang Schön، مدیری در مؤسسهی ماکس پلانک برای قانون مالیات و مسائل مالی عمومی در مونیخ و معاون بنیاد تحقیقاتی آلمان (DFG)، اصلیترین آژانس تأمین مالی دانشگاهی-تحقیقاتی در آلمان اینگونه توضیح میدهد:
دلایل پشت موفقیت آلمان چیزی فراتر از بودجهی علمی بالا و “اثرات مرکل” است. مثل خود مرکل، کشور آلمان نیز ریشههای علمی عمیقی دارد.
آلمان قبل از آشفتگی قرن بیستم رهبری برای علم و تکنولوژی در جهان محسوب میشد؛ بدعتهایی که این کشور نهادینه کرد، هنوز هم در دنیا دنبال میشوند. با این که هنوز بقایای سلسله مراتب مردسالار و فراگیر و مقررات خشکی در این کشور به چشم میخورد، ولی نمیتوان نسبت به جایگاه کنونی آلمان در علم بیتفاوت بود.
Kenneth Prewitt، دانشمند سیاسی در دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک:
من بسیار علاقهمندم که سیاستگذاران و تخصیصدهندگان بودجههای علمی در ایالات متحده، امروز، بار دیگر از آلمان درس بگیرند.
ساختار علم امروزی آلمان روی مفاهیمی بازبینی شده که دو قرن پیش توسط ویلیام فون هومبولت، مدرس پروسیایی که ایدههای پیشگامانهاش در سراسر جهان گسترش یافته، ارائه شده است. مثلاً او بود که برای اولین بار پیشنهاد داد، اساتید دانشگاه علاوه بر تدریس باید در خط اول تحقیق و پژوهش هم حضور داشته باشند.
فلسفهی او مبنی بر این که آموزش و تحصیلات باید در عین گستردگی، عمیق باشند و زندگی آکادمیک بایستی به دور از سیاست و مذهب اداره شود، بر روح و روان آلمان نقش بسته است. Thorsten Wilhelmy، دبیر عمومی مؤسسهی علوم پیشرفتهی آلمان میگوید:
سیستم هومبولت در DNA ماهاست. دلیل اینکه سیاستمداران در زمانهای سخت وسوسه نمیشوند تا تحقیقات پایهای را متوقف کنند نیز همین است.
این ایدئالها باعث تحولات سیاسی بسیار مهمی در طول تاریخ شده است. آدولف هیتلر، رایش سوم، علم را از مسیر واقعیاش منحرف کرد و جنگ جهانی دوم را به راه انداخت. در سال ۱۹۴۹، آلمان به دو کشور تقسیم شد و این اتفاق قدرت علمی آنها را تحت نظر دو سیستم سیاسی متضاد بازیابی کرد.
قانون اساسی دموکراتیک آلمان غربی که اجرائی مانده بیان میدارد: “هنرها و علوم، تحقیقات و آموزش باید آزاد باشد.” برای حصول اطمینان از اینکه تمرکز و سوءاستفاده از قدرت بار دیگر اتفاق نیافتد، کشوری بسیار فدرال ساختند که در آن مسئولیت فرهنگ، علم و تحصیلات متوجه ایالت است. البته این روش کشورداری علاوه بر مزایای مذکور، معایبی هم در خصوص گسترش دانشگاه دارد.
در مقابل، جهموری دموکراتیک آلمان کمونیست (DDR) تحقیقات را متمرکز نموده و تحت کنترل شدید قرار داد. دانشمندان آلمان شرقی از همکاران خود در غرب دور نگه داشته میشدند. با تضعیف تدریجی اقتصاد آلمان شرقی، این سیستم هم در همان زمان به پوچی رسید.
مرکل در چنین سیستمی بزرگ شده؛ او سال ۱۹۷۸ از دانشگاه کارل ماکس در لیپزیگ در رشتهی فیزیک فارغالتحصیل شد و سپس به مؤسسهی مرکزی برای شیمی فیزیکی در برلین رفت. این مؤسسه یکی از معتبرترین مراکز تحقیقاتی در آلمان شرقی بود. در همان جا، او با همسر دومش، یواخیم ساور، شیمیدان کوانتومی، آشنا شد و با درجهی عالی PhD گرفت. اشتیاق مرکل باعث نشد که او به اشتغالات سیاسی مربوطه روی بیاورد. در آلمان شرقی، هیچ کس بدون ارتباط با مارکسیسم-لنینیسم نمیتوانست PhD بگیرد؛ پایاننامهی دکترای مرکل با عنوان “سبک زندگی سوسیالیستی چیست؟” با پائینترین نمرهی ممکن قبول شد.
پس از یکی شدن دو آلمان در سال ۱۹۹۰، کمیتههایی ویژه از آلمان غربی برای رقابت، دانشمندان آلمان شرقی را ارزیابی کردند. بسیاری کارشان را از دست دادند اما ساور مورد تأیید قرار گرفت و قرار شد به دانشگاه هومبولت برلین منتقل شود. مرکل که تا پیش از این فعالیت سیاسی آشکاری نداشت، به سوی دموکراتیکها رفت و به زودی در اتحادیه دموکراتیک مسیحی آلمان با گرایشات راست اعتدالگرا پذیرفته شد. با سرسختیای که در مرکل بود، او خیلی زود به رأس حزب رسید و در سال ۲۰۰۵ اولین صدراعظم زن آلمان لقب گرفت. با پیروزی در انتخابات ۲۰۱۷، اکنون چهار سال چهارم حکومت او بر آلمان نیز شروع شده است. در ماه مارس، مرکل اظهار داشت:
من خودم از تحقیقات پایهای آمدهام و همیشه گفتهام، شما نمیتوانید آنجا چیزی را پیشبینی کنید. فقط باید زمان بدهید.
حمایت دائم
آلمان در کل، علم خود را در پنج رکن سازماندهی کرده است: دانشگاهها و چهار سازمان تحقیقاتی منحصر به فرد که هر کدام به اسم یکی از شخصیتهای علمی تأثیرگذار تاریخ آلمان نامگذاری شدهاند.
انجمن ماکس پلانک، تأسیس ۱۹۴۸، اکنون ۸۱ مؤسسهی تحقیقات پایهای دارد که به مدیران آنها بودجههای عجیب (از نظر ما) میدهند تا هر طور که خواستند در مسیر تحقیقات خود هزینه کنند.
یک مدیر علوم زنده معمولاً بستهی پایهی دو میلیون یورویی (۲.۴ میلیون دلاری) در سال برای به راه انداختن برنامهی تحقیقاتی دریافت میکند. این میزان شامل خرید تجهیزات عمده نمیباشد. انجمن فرانهوفر یک سال بعد بنیان نهاده شد و برای تحقیقات کاربردی اختصاص یافته است. این نهاد به خاطر کارهای پیشگامانهی جوزف فون فرانهوفر در زمینهی اپتیکهای دقیق، به این نام تسمیه شده. مراکز تحقیقاتی ملی که تحقیقات استراتژیک بزرگ مقیاس را مطابق با اولویتهای دولت به پیش میبرند، در انجمن هلمهولتز جمعآوری شده که نامش را از فیزیولوژیست و فیزیکدان پیشگام، هرمان فون هلمهولتز دارد. بقیهی مؤسسات نیز در انجمنی به نام گوتفرید ویلهلم لایبنیتس گرد هم آمدهاند.
طی توافقی که به سال ۱۹۴۹ برمیگردد، دولت فدرال هزینههای تحقیقات سازمانها را با ایالت (Länder) هماهنگ میکند. با این حال در کل، تخصص بودجهی دانشگاهها دست ایالت است. ۱۱۰ تا از این دانشگاهها داریم و ۲۳۰ تا هم دانشگاه علوم کابردری (Fachhochschulen) که PhD نمیدهد ولی نیروی کار صنعت را تربیت میکند.
نظم، ترتیب و شفافیت این ساختار، ذهنیت قانوندوست آلمانی را نیاز دارد. این کار سیستم را برای کسانی که بیرون از کارند، مثل سیاستمداران، به منظور تفهیم آسانتر میکند.
Ferdi Schüth، یک مدیر در مؤسسهی ماکس پلانک اینگونه توضیح میدهد:
پشتیبانی از پژوهش، سریعاً در طول سالهای پس از جنگ آلمان (Wirtschaftswunder) یا معجزهی اقتصادی بعد از جنگ این کشور فراهم شد. با اینکه یکی شدن دو آلمان خیلی هزینه داشت، حمایت از علم هیچگاه قطع نشد. تا سال ۲۰۱۵، دولت هر ساله پنج درصد به بودجهی سازمانهای تحقیقاتی و DFG اضافه میکرد اما با “معاهده برای تحقیق و نوآوری” بین دولت فدرال و ایالتها که تا سال ۲۰۲۰ برقرار است، این عدد به سه درصد کاهش یافته ولی هنوز مثبت است.
Martin Stratmann، شیمیدان و مسئول انجمن ماکس پلانک:
این حس امنیت دربارهی منابع مالی آینده به ما اجازه میدهد تا به طور واقعی استراتژیهای تحقیقاتی خود در طولانیمدت طرحریزی کنیم. این مزیت بزرگ در کشورهای معدودی وجود دارد.
جریان منابع مالی
اعتماد به منابع مالی طولانی مدت بود که Dolores Schendel، ایمنیشناس آمریکایی را پس از دو سال ماندن در دانشگاه Ludwig Maximilian از بازگشت به کشورش در اواخر دههی ۱۹۷۰ در مونیخ منصرف کرد. او فقط قصدش افتتاح آزمایشگاه موشی برای برنامهی پیوند مغز استخوان در این دانشگاه بود. اما امکانات وسوسهانگیز بود و او را به محققی تبدیل کرد که به فکر کاربردیسازی است؛ نه صرفاً بالا بردن پروفایل مقالاتش! او میدانست که میتواند به آلمان اعتماد کند. بعدها Dolores به مرکز هلمهولتز در مونیخ رفت تا کارش را گسترش دهد. سپس بعد از خریده شدن سهم استارتآپش مدیر ارشد و افسر ارشد علمی Medigene شد؛ شرکت ایمنیدرمانی در مونیخ. اکنون هم کارآزماییهای بالینی کاندیدای واکسنهای سرطان را هدایت میکند. خودش چنین میگوید:
مطمئن نیستم که در آمریکا میتوانستم به این [موفقیت] دست پیدا کنم، جایی که منابع مالی متغیرتر است.
قبول دارم این مورد همیشه اتفاق نمیافتد. با اینکه بدون شک آلمان یکی از پیشروان جهانی در مهندسی است ولی موفقیت کمی در کاربرد عملی زمینههای نوظهور، مثل بیوتکنولوژی بدست آورده. تصمیمات و تغییرات سرعت کمی دارند و دلیلش هم بروکراسی بین دولت فدرال و ایالتهاست. علاوه بر این، سوءاستفاده از علم در زمان هیتلر که شامل اصلاح ژنی و آزمایشات انسانی میشود، آلمانیها را نسبت به ژنتیک و هر چیزی که توان خدشهدار کردن اخلاق را داشته باشد، مشکوک کرده. همهی این عوامل با هم باعث شده تا آلمان در برخی زمینهها حرف کمی برای گفتن داشته باشد.
مشکلاتی که پس از اتحاد دو آلمان در ۱۹۹۰ ایجاد شد، کشور را به سوی حل سیستماتیک آنها سوق داد؛ مشکلاتی مثل فقدان همکاری بین مؤسسات مختلف. سیاستمداران برای حل این مشکل بسیاری از موانع را برداشتهاند.
در سال ۱۹۹۹، دولت فدرال قبل از مرکل (ائتلافی بین سوسیال دموکراتها و حزب سبزها) قانونی را اصلاح کرد که بر مبنای آن مسئولان ایالتها باید تخصیص بودجه و تصمیمات آکادمیک را خودشان اتخاذ میکردند. یکی پس از دیگری، ایالتها به دانشگاهها اجازه دادند تا امورشان را خودشان اداره کنند.
همان دولت تغییر سفت و سخت دیگری را نیز در دانشگاهها ایجاد کرد. قبل از آن همهی دانشگاهها از وضعیتی برابر برخوردار بودند ولی بعد از تغییراتی که الان به خوبی شناخته شده است (Excellence Initiative)، دانشگاهها باید برای بدست آوردن بودجه با هم رقابت کنند. در چنین سیستمی تحقیقات رده بالا، تحصیلات تکمیلی و از همه مهمتر، همکاری بین دانشمندان در سازمانهای مختلف تقویت میگردد. همهی اینها پول اضافی روانهی دانشگاه خواهد کرد.
بعد از روی کار آمدن مرکل، او دوست و همفکرش، آنت شاوان را به سمت وزارت آموزش و تحقیقات آلمان منصوب کرد. او که در پروژهی Excellence Initiative همکاری داشت با حمایت دولت ۴.۶ میلیارد یورو دیگر به آن تزریق کرد و در نهایت ۱۴ دانشگاه در زمینههای مختلفی به عنوان دانشگاه نخبه انتخاب شدند. آنهایی که هنوز به این درجه نائل نشده بودند به تلاش خود ادامه دادند. با همکاری خوشهای جریانهای منابع مالی دیگری ایجاد شد. ارکان منزوی علم در آلمان اکنون با هم کار میکنند.
مرکل و شاوان قوانینی را که به دولت فدرال اجازه میداد مستقیماً روی تحقیقات دانشگاهی سرمایهگذاری کنند، ارج نهاده و به دانشگاهها پیشنهاد کردند برای جذب و نگه داشتن بهترین دانشمندان بالاترین حقوقها را پرداخت کنند (به عنوان مستخدم دولت، افراد آکادمیک در آلمان کمتر از دانشمندان دیگر کشورها یا آنهایی که در صنعت هستند، پول میگیرند).
به عنوان نتیجهی همهی این تغییرات، دانشگاههای آلمانی در رتبهبندیهای جهانی ارتقا پیدا کردند. در ۲۰۰۵، فقط ۹ دانشگاه آلمان در لیست ۲۰۰ تایی Times Higher Education دیده میشد. اکنون، این رقم ۲۲ است. LMU که در بیشتر سالها بهترین دانشگاه آلمان در سیستم رقابتی بوده، از جایگاه ۶۱ جهان در ۲۰۱۱ اکنون به جایگاه ۳۰ رسیده است.
مقالهی مرتبط: مشهورترین دانشگاههای جهان در سال ۲۰۱۷
شبکههای علمی
در همین حین، تب تحقیقات دستهجمعی نیز آلمان را فرا گرفت. شاوان چندین ابتکار زد تا دانشمندان بخشهای مختلف را به همکاری با یکدیگر و صنعت تشویق کند. از همه مهمتر، او شبکهی مؤسسهی ملی سلامت را زیر چتر انجمن هلمهولتز راه انداخت. این مؤسسه رقابتی را در پهنهی کشور در زمینههایی مثل نورودژنراسیون عصبی و بیماری متابولیکی به وجود آورد.
برلین در حال آزمایش جمع کردن قسمتهای مختلف مرتبط با سلامت در بیمارستان آموزشی Charité و مرکز Max Delbrück برای پزشکی مولکولی است تا ساختاری بر پایهی کابردیسازی تحقیقات به نام مؤسسهی سلامت برلین ایجاد نماید. همچنین میلیونها یورو سرمایه راهی نوآوری Cyber Valley شده که دسامبر سال پیش در زمینهی هوش مصنوعی تأسیس شد و به طور جدی از طرف شرکتهای بزرگی مثل BMW، Daimler، Porsche، Bosch و Facebook حمایت میشود.
“مطمئن نیستم که میتوانستم در ایالات متحده هم به اینها دست پیدا کنم.”
دانشمند علوم اعصاب، Hannah Monyer که مرکز آلمانی تحقیقات سرطان در دانشگاه هیدلبرگ پیوسته است میگوید:
این خوشهبندی واقعاً مزایای زیادی داشته. این بهترین کاریست که امروزه میتوان انجام داد. او اخیراً در تحقیقاتش باید وارد زمینهای میشد که آشنایی زیادی با آن ندارد؛ مکانیسمهای درد. به جای اینکه خودش اینکار را انجام دهد، یک همکاری با آزمایشگاه رفتاری منطقهای برقرار نمود و هر چیزی که لازم داشت فراهم شد!
همکاری بسیار بزرگتر هنوز در مراحل آزمایشی هستند. بیولوژیست عروق، Holger Gerhardt پست دائمی خودش را در مؤسسهی کریک لندن ترک کرد تا در سال ۲۰۱۴ به مؤسسهی سلامت برلین بپیوندد.
میدانم که این فقط آزمایشی بسیار بزرگ است اما احساس میکنم شاید قادر باشم اینجا چیز کاملاً جدیدی را بسازم.
پیشرفتهایی که اکنون محققان از آن لذت میبرند، برخی اوقات به واسطهی تمایلات فرهنگی و مسائل اخلاقی و اجرایی آلمانی به چالش کشیده میشود. تحقیق روی نخستیها، با اینکه مجاز است ولی بسیار سخت انجام میشود. استفاده از سلولهای بنیادی رویانی انسان به غیر از برخی خطوط سلولی قدیمی، هنوز ممنوع است. زور مرکل به اینها دیگر نرسیده!
خشم اخلاقی آلمان با کسی شوخی ندارد! مرکل سال ۲۰۱۱ اشتباه بزرگی انجام داد. زمانی که ثابت شد وزیر دفاع او تز PhDاش را از کس دیگری سرقت کرده، مرکل به دفاع از او پرداخت. او گفت که اتهامات آن زمان ربطی به شغل امروز وی ندارد ولی دو هفته طول نکشید تا وزیر دفاع استعفا داد. بسیاری از سیاستمداران برجستهی آلمانی PhD دارند و بازار بررسی مدرک آنها داغ است! همین اتفاق برای شاوان هم افتاد ولی اتهامات آنقدر جدی نبود که به استعفا در سال ۲۰۱۳ منتج شود.
در کل، آمار و ارقام خبر خوبی از علم در آلمان میدهد. نسبت افراد آکادمیک خارجی در دانشگاههای این کشور از ۹.۳ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۱۲.۹ درصد در ۲۰۱۵ رسیده است. اکنون درصد مقالاتی از آلمان که بین ۱۰ درصد مقالات با بیشترین ارجاعات قرار میگیرند، بیشتر از مقالات آمریکاست.
مقالهی مرتبط: ۱۰۰ مقالهی برتر تاریخ علم
کار هنوز تمام نشده؛ آلمان باید در زیرساخت دانشگاههایش بازنگری کند. در مقایسه با مؤسسات، امکانات دانشگاهها آنقدرها هم خوب نیست. یکی دیگر از مشکلات، زبان آلمانی است! با اینکه زبان حاکم بر آزمایشگاههای این کشور انگلیسی است ولی برخی محدودیتها هم وجود دارد. هنوز هم گاهاً در خون آلمان میتوان ضدخطری، رادیکالیسم و مخالفت با ابتکار را حس کرد.
علاوه بر اینها، آلمان باید کاری برای حضور زنان در تحقیقات انجام دهد. در مؤسسات تحقیقاتی، سهم حضور زنان در موقعیتهای علمی بالا از ۴.۸ درصد در سال ۲۰۰۵، به ۱۳.۷ درصد در ۲۰۱۶ رسیده است. این رقم در دانشگاهها از ۱۰ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۱۷.۹ درصد در ۲۰۱۴ ارتقا یافته است اما هنوز پائینتر از میانگین اتحادیهی اروپاست. وضع در صنعت بدتر است؛ از مجموع ۱۶۰ اعضای هیئت مدیره در ۳۰ شرکت تکنولوژی مهم، فقط سه تا زن اند.
با این حال دانشمندان در مورد ادامهی پیشرفتها قطعیت دارند. مرکل امسال برای دور چهارم هم انتخاب شد و قول داده افزایش سالانهی بودجه را تا چهار درصد بالا ببرد. مرکل اگر سفر نرفته باشد، هر روز به آپارتمانش در نزدیکی دانشگاه هومبولت برمیگردد تا باقیماندهی عصرش را با همسر شیمیدانش بگذراند. او میداند دانشمند بودن یعنی چه. او ارزش تحقیق را میداند. این نوا از سرچشمه میآید!