انتشار این مقاله


مقابله با فیبروز از طریق تخریب گزینشی سلول‌ها

توقف پیشروی فیبروز و حتی برطرف شدن اثرات تخریبی آن با تخریب گزینشی میوفیبروبلاست‌ها

هرساله میلیون‌ها نفر از اسکارهای مخاطره‌آمیز ریوی، قلبی و سایر اندام‌های بدن رنج می‌برند. غیر از پیوند اندام درگیر، پزشکان برای مقابله با فیبروز حاصل، گزینه‌های چندانی در دست ندارند. حال راهکاری که مطالعه‌ی جدید پیشنهاد می‌دهد، تخریب گزینشی سلول‌های عامل عارضه تحت عنوان میوفیبروبلاست‌ها است. به کارگیری این روش در موش، توقف پیشروی فیبروز و حتی برطرف شدن اثرات تخریبی آن را به دنبال داشته است.

به گفته‌ی John Varga، روماتولوژیست دانشگاه شمال‌غربی شیکاگو در ایالت Illinois، این تحقیق با این که مراحل مقدماتی خود را طی می‌کند؛ ریشه‌ی یکی از عارضه‌های غیرقابل کنترل را مورد هدف قرار می‌دهد. ایده‌ی تخریب گزینشی میوفیبروبلاست‌ها بسیار جذاب و کارآمد به نظر می‌رسد. در افراد سالم، میوفیبروبلاست‌ها پس از اتمام فرآیند ترمیم بافت آسیب‌دیده، مرحله‌ی خودتخریبی را پشت سر می‌گذارند؛ اما گاهی به سیگنال خودتخریبی پاسخ نداده و علی‌رغم عدم انتظار به کار خود ادامه می‌دهند. این امر موجب تشکیل اسکار در ناحیه به دنبال جایگزینی با بافت همبند گشته و می‌تواند اختلال در عملکرد اندام را در پی داشته باشد.


مقاله‌ی مرتبط: رفع فیبروز ریوی با هورمون درمانی (تیروئید) در مطالعات حیوانی


مطالعه‌ی اخیر با تمرکز دانشمندان بر بیماری اسکلرودرمی، یکی از شاخص‌ترین مثال‌های بیماری‌های فیبروزی، صورت گرفت. اسکلرودرمی نوعی عارضه‌ی خودایمنی است که در آن، پوست به طور تدریجی سفت و سخت می‌شود. بیماری هم‌چنین می‌تواند به سمت اندام‌های داخلی هم‌چون ریه نیز پیشرفت کند. به گفته‌‌ی Boris Hinz، زیست‌شناس سلولی در دانشگاه تورنتو کانادا، در وخیم‌ترین شرایط، تهویه‌ی گازی بیمار تماماً به هم خورده و بیمار به صورت خاموش به سمت مرگ پیش می‌رود.

دکتر Andrew Tager، نویسنده‌ی مطالعه‌ی مذکور، سال‌ها در بیمارستان ماساچوست بوستون (MGH) به مطالعه‌ی فیبروز ریوی پرداخت؛ اما تابستان گذشته در اثر سرطان پانکراس درگذشت. David Lagares، متخصص ترمیم بافتی MGH و دستیار سابق Tager، سرپرستی مطالعه را پس از وی بر عهده گرفت و آن را انتشار داد. این دو دانشمند تمرکز خود را بر یک فرآیند هسته‌ای معطوف ساختند: چگونه می‌توان میوفیبروبلاست‌ها را وادار به خودتخریبی از طریق فرآیندی سلولی تحت عنوان آپوپتوز کرد؟ آن‌ها یافتند که به طرز جالبی در میوفیبروبلاست‌های فعالِ بیماری اسکلرودرمی، میتوکندری سرشار از پروتئین BIM می‌باشد. این پروتئین آغازگر روند آپوپتوز است. در واقع، سلول محکوم به مرگ گشته؛ اما آن را اجرا نمی‌کند.

رشد بافت همبند به رنگ بنفش در بافت کبد که نشانگر فیبروز است

در پروژه‌ی قبلی این گروه، پایش خانواده‌ی پروتئین‌های BCL-2 صورت گرفت. این پروتئین‌ها می‌توانند آپوپتوز را هم آغاز و هم متوقف سازند. عقیده‌ی تیم بر آن بود که در میوفیبروبلاست‌های بیش‌فعال، تعادل میان این پروتئین‌ها به هم خورده است. مطالعه‌ی ژنتیک سلولی موش‌های مبتلا به اسکلرودرمی، صحت این ادعا را ثابت کرد. به این صورت که تجمع پروتئینی از این خانواده به نام BclxL که عامل توقف آپوپتوز می‌باشد، در میوفیبروبلاست‌ها دیده شد. نتیجه آن که از بین بردن Bcl-xL موجود در این سلول‌ها، می‌تواند منجر به خودتخریبی سلول گردد؛ همان کاری که داروی ABT-263 یا ناویتوکلاکس انجام می‌دهد. این دارو در انواع متعددی از سرطان‌ها مصرف بالینی دارد.

تجویز این دارو به موش تحت آزمایش، تخریب میوفیبروبلاست‌ها را در پی داشت. هم‌چنین به نظر می‌رسد این دارو سلول‌ها را به صورت گزینشی و تنها میوفیبروبلاست‌ها را مورد هدف قرار می‌دهد. در واقع دارو به محل آسیب که با بیان بیش از حد Bcl-xL همراه است، فراخوانی می‌شود. طبق گزارش این تیم در ژورنال Science Translational Medicine، این دارو نه تنها پیشروی فیبروز را متوقف کرده؛ بلکه اثرات حاصل را نیز برطرف ساخته است. به تعبیر Lagares، در واقع بافت اسکار سفت موجود در ناحیه تحلیل یافته است. اگرچه چگونگی و مکانیسم آن، مشخص نیست.

این آزمایش‌ها سؤالات جدیدی را در ذهن دانشمندان ایجاد کرد. در میان این سؤالات، مهم‌تر آن که آیا متهم اصلی، Bcl-xL، علاوه بر موش در بیماران مبتلا به اسکلرودرمی نیز مشکل‌ساز است؟ و در این صورت، آیا به تنهایی این اثرات را به دنبال دارد؟ آنالیز نمونه‌های پوست فیبروتیک ۶ نفر نشان داد که پروتئین‌های آنتی‌آپوپتوتیک متفاوتی را می‌توان عامل زنده ماندن میوفیبروبلاست‌های مزاحم دانست. آنالیز آزمایشگاهی سلول‌ها در ۳ نفر، بر Bcl-xL تأکید داشت؛ اما در ۳ نفر بعدی، یک پروتئین متفاوت یا ترکیبی از هر دو به عنوان عامل اصلی شناسایی شد.

به گفته‌ی Hinz، مسیرهای آپوپتوزی دخیل نیز شناسایی شد. به عقیده‌ی او، استراتژی مورد آزمایش پتانسیل بالایی برای انواع مداخلات بالینی دارد و به نظر می‌رسد این روش را نمی‌توان تنها مختص یک دارو دانست. به طوری که همراه با ناویتوکلاکس، می‌توان از داروی ونتوکلاکس نیز استفاده کرد. این دارو برای بیماران لوسمی تجویز شده و مولکول BCL-2 متفاوتی را از کار می‌اندازد. بدین ترتیب، می‌توان گفت روش درمانی جدیدی با اساس مولکولی برای بیماران اسکلرودرمی فراهم گشته است؛ هر چند کارهای زیادی باید بر روی نتایج اولیه صورت پذیرد. حال Lagares در تلاش برای جمع‌آوری نمونه‌های بیش‌تر از بیماران اسکلرودرمی است و به عقیده‌ی او، مطالعات زیادی باید برای درک مکانیسم مذکور انجام گیرد. در واقع، دقیقاً نمی‌دانیم چه اتفاقی می‌افتد.  

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید