هر زمانی برای تفکر در هدف زندگی مناسب است.
در ابتدای ماه نوامبر، ما ساعتها را تغییر میدهیم. یا به اصطلاح، عقب میکشیم.” ایدهی برگشت به عقب، فرصتی برای توجه به بازتاب گذشته ما است. ما به پایان سال جاری و همچنین به یک آغاز جدید نزدیک میشویم، که بهانه خوبی برای نگاه کردن به آنچه در سال گذشته برای ما اتفاق افتاده، میباشد.
در ماههای اخیر، ایده آنچه که برای من مهم است و همچنین هدف زندگی من بخش مهمی از فرایندهای ذهنی من را اشغال کرده است. البته علت عمده آن میتواند مادربزرگ شدن باشد. هنگامی که این اتفاق میافتد، اتفاق طبیعی نگاه کردن به چشم انداز جهان از چشم یک کودک است. همچنین زمان مناسبی است تا به این موضوع که جهان آینده برای نسلهای بعد چگونه خواهد بود و آنها در چه جهانی زندگی خواهند کرد، تفکر نمود.
با توجه به سیاستهای جهان و آنچه که منجر به فراوانی بلایای طبیعی میشود -طوفانها، زمین لرزه، آتش سوزی – ورود به حالت ناامیدی و غم و اندوه آسان است. با این حال، اگر ما آن را متوقف کنیم و بر چیزهای مثبت در جهان و در زندگی، اینکه چه چیزی برای ما مهم است تمرکز کنیم، تمرین خوبی خواهد بود. با انجام این کار ما به سادگی میتوانیم هدف زندگی خود را تعریف کنیم.
به طور تصادفی چند ماه پیش از من خواسته شد مقالهای در مورد این موضوع بنویسم. این چیزی بود که من واقعا به طور روزانه در مورد آن فکر میکردم، اما متوجه شدم که نوشتن درباره هدف زندگی یک راه خوب برای کم کردن سرعت و توقف و فکر کردن درباره چیزی است که میخواستم بگویم. این نیز فرصتی برای روشن کردن هدف و وضعیت زندگی من بود.
بیشتر بخوانید:
من با نوشتن لیستی از همه چیزهای که برای من معنی داشت، شروع کردم. وقتی که کار من با لیست تمام شد، دور آن چیزهایی که مهمترین بودند، خط کشیدم و شروع به بررسی دقیق این موضوع کردم که چرا این موارد برای من بسیار مهم هستند. در حالی که من به طور مستقیم میدانستم که چه چیزی در صدر لیست ظاهر میشود، چیزی درباره قرار دادن قلم روی کاغذی که غرایز مرا تایید میکرد، وجود داشت.
من متوجه شدم که دو جنبه وجود دارد که هنگام تفکر در هدف زندگی باید در نظر گرفته شود. هدف زندگی برای ما به صورت جداگانه و سپس معنای زندگی برای بشریت یا ایده همبستگی، میباشد. من در مورد اینکه چگونه داشتن قدرت بیشتر به زندگی برخی افراد معنی میدهد، فکر کردم. در حالی که به هیچ نوع سازمان مذهبی خاصی تعلق ندارم، به بسیاری از اصول مذهب بودیسم، مانند اهمیت دوست داشتن مهربانی و ایده بی نظمی، اشاره میکنم.
هنگام ارزیابی هدف زندگی، فکر میکنم که شما باید در نظر بگیرید که چه چیزی باعث خوشحالیتان میشود، چرا که این چیزها، موقعیتها و افراد به زندگی شما بیشترین معنی را میدهد. آلبرت اینشتین در کتاب جهانی که من میبینم میگوید که کسانی که زندگی خود و یا زندگی دیگران را بیمعنی میدانند، “لزوماً بدبخت نیستند، اما برای زندگی تقریباً نامناسب هستند”. آنچه که او میگوید این است که تمام زندگی معنی دارد.
همانطور که من سفر شخصی خود برای کشف هدف زندگیام را شروع کردم، نتیجه گرفتم که وقتی چیزی مینویسم، خوشحالم، و همینطور زمانی که با خانوادهام ملاقات میکنم. متوجه شدم که بسیار مهم است که من به پیامهای قلبم گوش دهم و آن را به طور کامل باز کنم تا جهان بتواند احساس کند که چه چیزی باعث شادی قلب من میشود.
بدون شک، هدف زندگی در طول فرآیند پیری تکامل پیدا میکند و حتی ممکن است همراه با فصول تغییر کند و این کاملا خوب است. چیزی که مهم است، این است که ما در ارتباط با مفهوم زندگی خود هستیم و عزیزانمان نیز در مورد آنچه که برای ما اهمیت دارند، آگاهی دارند و میتوانند به ما در تلاش برای تحقق بخشیدن آن کمک کنند.
برخی از سوالاتی که باید در نظر بگیرید:
- چرا اینجا هستید؟
- چه چیزی برای شما مهم است؟
- برای چه چیزی میخواهید بخاطر آورده شوید؟
- چه چیزی به زندگی شما معنی میدهد؟
- دوست دارید برای دیگران چکار کنید؟
با صادقانه پاسخ دادن به این سؤالات، ممکن است متوجه شوید که در هر روز جدید، حس جدیدی از وضوح و هدف به دست میآورید.