من در مورد تمرین این هفته فکر کردهام. خواندن، انجام وظایف خانوار، تنظیم امور مالی، نگرانی در مورد مردم، تعمیرات، پروژهها و… روزی به همسرم گفتم: “من در مورد چیزهای زیادی فکر میکنم، چیزهای زیادی توی سر من است”. آیا شما تابحال چنین احساسی داشتهاید؟
منظور من از کلمهی سر، به معنی شناخت، تجزیه و تحلیل، وسواس، در نظر گرفتن، نگرانی، انجام مکالمههای کوچک با خود، برگشتن به مکالمات و سخنرانیها قبل و تلاش برای درک نکات آن. منظور از لغت خسته به معنی باقی ماندن مربوط به تلاش و اعمال کنند که گاها همراه با حس نگرانی و افسردگی است؛ ریشه آن بعنوان یک لغت چیزی است که با سفر طولانی در ارتباط است.
وقتی فرآیند تفکر شما خسته است، احساس خوبی نخواهید داشت. شما آرام نیستید و احتمالا استرس خواهید داشت که ممکن است به آرامی بدن و حوصله شما را مستهلک کند. در این حال ممکن است شما تصمیم بدی بگیرید و خطا کنید. تحقیقات نشان میدهد که متخصصین نسبت به افراد تازه کار در هنگام انجام کارها فعالیت مغزی کمتری را نشان میدهند و محتوای مغزی آنها به سوی افکار ناکارآمد جهت گیری نمیکند. هنگامی که افکار همچون همستر روی تردمیل در حال نشخوار میباشد افکار غالباً منفی هستند، مثل الکل، حالت تهدید، مشکلات، مسائل و درگیریها که این اصلا برای شما خوب نیست. این که درگیر باشید،احساس کشش و ناراحتی بکنید و خسته باشید نه برای شما خوب است و نه برای دیگران.
از سوی دیگر، هنگامی که شما به آن ذهن مشغول استراحت میدهید، از مستهلک شدن آن جلوگیری میکنید، بعلاوه به آن غذا میدهید و فرصت ترمیم میدهید. ریشهی کلمه استراحت، از جایی که استراحت در یک سفر طولانی در آنجا انجام میپذیرد، میآید.
چگونه؟
به صورت مرتب از خود بپرسید من چه فکری میکنم؟ آیا این فکر مولد است؟ آیا میخواهم در این مورد بیشتر فکر کنم؟
بیشتر بخوانید:
- ذهن نا امید ما: آیا مغزهای ما تکامل یافتهاند تا آیه یأس بخوانند؟
- احساس ناراحتی عاملی برای دستیابی به احساس خوشحالی است!
- راهنمای کامل شما برای تفکر منطقی و مقابله با باور های غلط مردم
یه ذهن خود استراحتهای کوتاه بدهید. به گوشهی اتاق نگاه کنید، نفس عمیق بکشید؛ این کار باعث آرامش و ترمیم میشود. و باعث میشود قسمت پاراسمپاتیک سیستم عصبی، ضربان قلب شما را کاهش دهد، هرچه نفس شما عمیقتر باشد فعالیت سیستم عصبی شدیدتر میشود. آگاهی را وارد بدن خود کنید شاید این کار با احساس کردن نفس کشیدنتان باشد یا توجه به حرکات خود در هنگام راه رفتن یا برداشتن یک لیوان. چند ثانیه برای نفس کشیدن آگاهانه وقت بگذارید. افکار را بیرون بکشید و بنا به گفته جان کابات زین به احساس خود توجه کنید.
از دید یک پرنده نگاه کنید یعنی طوری که به نظر میرسد که شما از چند صد متر بالاتر نگاه میکنید. سعی کنید خود را به شیوهای غیر شخصیتر به عنوان بخشی از جریان بزرگتر شرایط و رویدادها ببینید. این کار مدارهایی را در اطراف مغز شما قرار دارد را فعال میکند که با آگاهی عمیق همراه هستند، که به حقیقت میپیوندند، به سخنرانی درونی میرسند، و بار کمتری نسبت به جملات از خودم و خودم دارند.
بالاتر از همه، تشخیص دهید که اگر شما مثل من هستید و من مانند همه افراد فکر میکنم اکثراً، خیلی از آنچه که در ذهن ما وجود دارد و به آن فکر میکنیم فقط هدر دادن زمان است. این کار مشکلی را حل نمیکند، از انجام عمل بدی جلوگیری نمیکند یا ما را به صلح با دیگران نمیرساند و این کار بسیار غیر طبیعی است. همانطور که ما تکامل یافتیم، اجداد ما احتمالا خستگی فیزیکی بیشتر اما در عوض، آرامش روانی بیشتری نسبت به افراد امروزی داشتند. در نتیجه بدن ما با خستگی سازگار است – اما ذهن ما اینطور نیست. برای یک دوره کوتاه – هفته امتحانات پایان ترم، یک ماه سخت در محل کار، یک سال کار با یک کودک جدید – بله گاهی اوقات ما فقط باید راه ذهن را به جاده باز کنیم و سنجیده فکر کنیم. اما به عنوان یک روش زندگی، راه چندان خوبی نیست.
ما بایستی در مقابل خستگی ذهنی دیوانه خود که به یک عادت جدید تبدیل شده است بایستیم. ما هر روز با چیزهای جدیدی که باید در طول روز به آنها فکر کنیم، بمباران میشویم، با سیلی از کلمات و تصاویر مواجه میشویم و مجبور به پیگیری پیچیدگیهای جدید در زندگی خود میشویم. ذهن ما در پشت یک فرهنگ بدون محدودیت سرعت حرکت میکند – اما بدن انسان و مغز دارای حد مجاز و ظرفیت حمل طبیعی است و وقتی از آن غافل شویم، همیشه یک بهایی وجود دارد. مثل اینکه در تمام ساعات زندگی خود در ساعات شلوغی گیر کرده باشید. شما همیشه این را میدانید، هر بار که از ترافیک ذهنی بیرون میآیید، این عمل آزادیبخش و مهربان و حکیمانه است.
و پس از آن هنگامی که دوباره وارد جریان تفکر میشوید، میتوانید بسیار واضحتر، شادتر و موثرتر باشید.