موسیقی ابتدای برنامههای رادیویی احتمالا جزو بدترین چیزها هستند! ساعتها، روزها و حتی سالها پس شنیدنشان، ملودی آنها همیشه در ذهنتان می ماند و احتمالا در خواب نیز بتوانید آنها را بشنوید! این موضوع ارتباطی با آهنگ آنها ندارد و علت در طراحی آنها است: آهنگسازها دقیقا میدانند چه کار کنند که این ملودیها دائما در ذهنتان باشند. علت این موضوع پدیدهای روانشناسی به نام اثر زایگارنیک است.
مقاله مرتبط: سادهترین راه برای بهبود حافظه و یادگیری
آیا میتوانم سفارشتان را بدانم؟
اثر زایگارنیک بیان میکند که تکالیف ناقص و تکمیل نشده بهتر از آنهایی که به اتمام رسیدهاند در ذهن میمانند. در مورد ملودیهای آغاز برنامههای رادیویی، آهنگساز کاری میکند که از لحاظ موسیقیایی ملودی تکمیل نشود. در نتیجه شنونده احساس خواهد کرد که آهنگ ادامه خواهد داشت. این اثر بر اساس نام کاشفش، روانشناس و روانپزشک زن روسی، Bluma Wulfovna Zeigarnik، نامگذاری شده است. شاید باورتان نشود اما زایگارنیک در کشف این پدیده از گارسونها الهام گرفت. ماجرا از دهه ۲۰ و در برلین، در حالیکه زایگارنیک مشغول شام خوردن با پروفسور خود کرت لوین بود، شروع شد. لوین متوجه شد که گارسون ها هرگز چیزی را یادداشت نمیکنند، اما می توانند تمام چیزهایی را که مشتریان سفارش داده اند به دقت به خاطر بسپارند. پس از پرداخت سفارش، هیچ چیزی در مورد سفارش در ذهن آنها باقی نمیماند.
زایگارنیک تصمیم گرفت که این مشاهده را به آزمایش بگذارد. وی از ۱۶۴ فرد بزرگسال و کودک خواست که ۱۸ تا ۲۲ تکلیف ابتدایی مانند پازل، مسائل ریاضی و کاردستی را که تکمیل هر کدام ۳ الی ۵ دقیقه به طول میانجامید، انجام دهند. در نیمی از تکالیف، گروه از تکمیل آنها توسط شرکتکنندگان جلوگیری کرد. پس از تست شدن تمام تکالیف، تیم از شرکتکنندگان خواست تا تکلیفی که روی آن کار کرده اند را به خاطر بیاورند. زایگارنیک دریافت که احتمال به یاد آوری تکلیف ناتمام در بزرگسالان در حدود ۲ برابر تکلیف به اتمام رسیده است. میزان این اثر در کودکان بیشتر هم بود.
این موضوع نشان میدهد که شما موضوعات ناتمام را بهتر به یاد میآورید. اگر هدفی دارید که ذهنتان را به خود مشغول کرده است، هر کاری دیگری که انجام بدهید، افکاری که راجع به آن هدف هستند دائما در ذهنتان ایجاد خواهند شد. پس طبق این مطالعه، انگیزهای بسیار قوی برای اتمام برنامهای که از تکمیل آن جلوگیری به عمل آورده شده، ایجاد میشود. با این که این پدیده برای کارهای ناتمام مفید است، میتواند انجام سایر کارهایتان را سختتر کند، چون ذهنتان تمرکز لازم را ندارد. شاید به همین علت است که وقتی با شخصی بگومگوی ناتمامی دارید، نمیتوانید روی هیچ کدام از کارهایتان تمرکز کنید. در واقع ذهنتان میخواهد که غائله را خاتمه دهد، صرف نظر از اینکه شرایط برای این کار مهیا است یا نه.
چرا از ذهن من خارج نمیشوی؟
آشنا شدن با اثر زایگارنیک احتمالا در رهایی از ملودیهایی که عمدا آن را به کار گرفته اند، کمک کننده نخواهد بود؛ اما میتواند به شما در خلاص شدن از دست یک موسیقی عادی کمک کند. علت «کرم گوش» یا earworm بودن یک ترانه این است که ذهنتان آن را به عنوان یک برنامه ناتمام تشخیص میدهد. پس هر زمانی که آهنگی در ذهنتان گیر افتاد، تلاش کنید به پایانش فکر کنید. در صورتیکه آن را به خاطر نمی آورید، دوباره تا انتها پخشش کنید. با انجام این کار حداقل مغزتان را راضی کردهاید و در نهایت خوشحالتر خواهید بود.
شما همچنین میتوانید از اثر زایگارنیک به نفع خود بهره ببرید. از آن جایی که به اتمام نرساندن یک برنامه آن را در مرکز حافظهتان قرار میدهد، سعی کنید که پروژههای مهم را در گامهای کوچکتری پیش ببرید. در این حالت مغز شما تا زمان تکمیلشان دائما به آنها فکر خواهد کرد و نتیجه نهایی فکرشدهتر از آب در خواهد آمد. حتی میتوانید از این اثر در موقعیتهای اجتماعی بهره بگیرید. برای اینکه مطمئن شوید افرادی که جدیدا با آنها آشنا شدهاید شما را به خاطر خواهند آورد، میتوانید برایشان داستانی جذاب تعریف کنید و سپس به صورت غیرمنتظره و ناگهانی، مثلا در اثر یک تماس تلفنی، نتیجه نهایی را بازگو نکنید!
واقعا مطلب قشنگی بود. خیلی جالبه که ذهن ما همچین ترفندهایی داره.
برای من همیشه سوال بود چرا کار های نصف و نیمه بیشتر توی ذهنمه و حالا جوابش رو فهمیدم.
ممنون از سایت خوبتون