در هر کتابی که درباره ی تکامل انسان باشد، این حقیقت را پیدا خواهید کرد؛ اغلب همراه با اندازه های حجم داخلی سر، یا همان فضای داخل جمجمه. به طور متوسط این مقدار در حدود ۱۴۱۰ سانتی متر مکعب در نئاندرتال ها، و ۱۳۵۰ در انسان های امروزی است.
پس آیا ۶۰ سانتی متر مکعب از مغز واقعا مهم است؟ آیا نئاندرتال ها از ما باهوش تر بودند؟
اندازه ی مغز واقعا مهم است، اما توانایی های شناختی تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد؛ از قبیل اندازه ی بدن، چگالی نورون و اینکه چگونه مناطق خاصی از مغز بزرگ شده اند و با هم مرتبط اند. برخی از این متغیر ها برای نئاندرتال ها قابل تشخیص نیستند، زیرا ما تنها استخوان جمجمه ی آن ها را داریم، و نه مغزشان را. اما انسان شناسان پیش از این بیشتر این جمجمه های توخالی را ساخته اند، تا بتوانند تا جایی که ممکن است ذهن نئاندرتال ها را بررسی کنند.
دو راه پیش روی مغز های بزرگ
مسئله ی هوش نئاندرتال ها از سال ۱۸۵۶، هنگامی که فسیل های اولیه به نام نئاندرتال های خانگی طبقه بندی شدند، دانشمندان را مجذوب خود کرده است. از همان ابتدا، نئاندرتال ها شهرت بسیار بدی به دست آوردند. دانشمند زمین شناس ویلیام کینگ، در مطالعه ی ” جمجمه ی معروف انسان نئاندرتالی “، افکار و امیال نئاندرتال ها را اینگونه زیر سوال برد:” افکار و امیال…هرگز در این حیوانات نمی توانسته افزایش یابد.” این دیدگاه امروزه هم چنان پا بر جاست.
اما آیا این کلیشه اساس حقیقی هم دارد؟ با این همه نئاندرتال ها با مغز بزرگتر شان پسرعموی تکامل نیافته ما هستند؛ در حدود ۹۹.۸ درصد از کد ژنتیکی ما، از جمله ژن های مهم برای گسترش مغز و زبان، مشترک بوده است. آن ها و انسان های اولیه ی باهوش، در زمینه های بیولوژی و رفتار بسیار مشابه بودند و در چندین مکان و دوره بین ۴۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش زندگی می کردند.
در همین زمان، نئاندرتال ها به قدر منقرض شدند که بتوان آن ها را به عنوان گونه ای جدا دسته بندی کرد. زمانی بین ۵۲ تا ۶۳ هزار سال پیش، جد مشترک نئاندرتال ها و انسان های اولیه ی باهوش از هم جدا شدند و مسیرهای تکاملی متفاوت خود را آغاز کردند.
اعضایی از آن جمعیت که به سمت اروپا گسترش یافتند، در نهایت به نئاندرتال هایی با مغز بزرگتر از انسان تبدیل شدند، در حالی که جمعیت آفریقا به انسان های امروزی تبدیل شدند. در طی دوره ی جدایی، گروه ها به آناتومی های متمایزی تکامل یافتند. انسان های امروزی به نسبت قدبلند تر و لاغر تر بودند، در حالی که نئاندرتال ها کوتاه و چاق شدند؛ با متوسط وزن ۱۷۰ پوند و قد ۵ فوت و ۴ اینچ در مردان، و ۱۴۵ پوند و قد ۵ فوت و ۱ اینچ در زنان. این اعداد و اندازه ها بر اساس تخمین هایی است که از اندازه ی استخوان لگن و فمور به دست آمده است.
از زمان جد مشترک آنها، در دودمان شان اندازه ی مغزشان افزایش یافته است، اما به روش های متفاوتی. برای جا دادن مغز بزرگتر، جمجمه ی نئاندرتال ها از لحاظ عرضی گسترش یافت و بیضی شکل تر شد؛ در حالی که جمجمه ی انسان امروزی کروی تر و شبیه به توپ فوتبال شد. در حدود ۱۵۰ هزار سال پیش، اندازه ی مغز هر دو گونه از ۱۴۰۰ سانتی متر مکعب فراتر رفت، تقریبا سه برابر اندازه ی مغز شامپانزه، نزدیک ترین خویشاوند زنده ما.
جمجمه
انسان شناسان برای اندازه گیری حجم مغز، به طور سنتی جمجمه را با مهره یا دانه یه محتویات یک استوانه ی مدرج (یک واحد اندازه گیری دقیق) پر کردند. آن ها هم چنین قالب هایی از جمجمه را در آب شناور کرده و حجم آب جا به جا شده را اندازه گرفتند. امروزه CT SCAN اندازه گیری های دقیق تر و مطمئن تری را پیشنهاد می دهد. با وجود این بیشتر اندازه های موجود در کتاب های درسی و بقیه ی مراجع از طریق روش های قدیمی جمع آوری شده اند.
بر اساس این یافته ها، ما می توانیم با خیال راحت بگوییم که نئاندرتال ها و انسان های آن دوره ی زمانی سایز مغز یکسانی داشتند؛ ۲۳ جمجمه از نئاندرتال ها از ۴۰ و ۱۳۰ هزار سال پیش، حجم داخل جمجمه ی آن ها بین ۱۱۷۲ تا ۱۷۴۰ سانتی متر مکعب بوده است. نمونه ای از ۶۰ جمجمه ی انسان های اولیه حجمی بین ۱۰۹۰ تا ۱۷۷۵ داشت.
برای انسان های مدرن، سایز متوسط مغز بر اساس بررسی ۱۲۲ جمعیت جهانی در دهه ی ۱۹۸۰، ۱۳۴۹ است. به استثنای شرایط خاص مثل میکروسفالی، محدوده ی سایز افراد عادی بین ۹۰۰ تا ۲۱۰۰ است. بدین معنی که نئاندرتال ها با حجم متوسط مغزی ۱۴۴۰، مغز بزرگتری نسبت به انسان های مدرن داشته اند.
سایز بدن و شکل مغز
بنابراین ما میدانیم که سایز مغز نئاندرتال ها مشابه سایز مغز اجداد ما بوده است؛ البته اگر بزرگ تر نبوده باشد. اما سازماندهی مغز آن ها ممکن است متفاوت باشد که منجر به تفاوت های شناختی مهمی می شود. چون نئاندرتال ها ببذنبزرگتری داشتند، طبیعتا برای بر آورده کردن نیاز های اساسی خود، به مغز بزرگتری نیاز داشتند، که خود باعث می شد حجم کمتری از مغز برای تکامل عملکرد نئاندرتال ها باقی بماند.
بعضی از دانشمندان بیان می کنند که نئاندرتال ها دید و بینایی بیشتری داشتند، که ممکن است برای سازگاری با عرض بزرگتر و نور کمتر بوده باشد.
و انسان های اولیه با حجم اضافی مغز خود چه می کردند؟ بعضی از محققان بحث و جدل کردند که انسان های امروزی مخچه ی بزرگتری دارند، که باعث پردازش بهتر اطلاعات می شود. بقیه بیان داشتند که ما بو ها را اولویت بندی می کنیم؛ بر اساس تحقیق در Nature Communications ، که اساس های درونی مغز را بررسی می کند، انسان های مدرن بخش بویایی به نسبت بزرگتری داشتند؛ مولفان بیان داشتند که حس بویایی تقویت شده، برای تشخیص نا خودآگاه غذاهای امن، یا فهمیدن اطلاعات اجتماعی مثل اینکه چه کسی فامیل، عصبانی یا یک همراه مناسب است، مفید است.
می دانم که الان با خود می گویید:” من در هر حالتی بینایی را به بویایی ترجیح میدهم.” این واکنش من هم هست. چیز مهم این است: ما اصلا نمیدانیم که آیا این تفاوت تاثیری در موفقیت انسان در زنده ماندن و انقراض نئاندرتال ها داشته است یا خیر. اما تشخیص هر تفاوتی نقطه ی شروعی برای فهمیدن دلیل تکامل گونه ی ما می دهد.