بسیاری از مردم بر این باورند که بچهها بسیار جالب و دوست داشتنی هستند. نه فقط به خاطر شخصیتشان (اگرچه مطمئنا بعضی از بچه ها بسیار باهوش هستند)، بلکه به خاطر همه چیزی که در مغز کوچک شان میگذرد. پیچیدگی پردازش قدرت مغز یک فرد بالغ به معنای واقعی کلمه در داخل سر نوزاد شکل می گیرد،همچنان که تجربیات و ورودیهای حسی باعث ایجاد اتصالات عصبی جدید در مغز این نوزادان میشوند. و اگر یک کودک یکی از این حواس را از دستداده باشد – مثلا شنیدن – منطقی است که فکر کنید که مغز او کمی متفاوت از دیگر کودکان به نظر میرسد و متفاوت عمل میکند.
اما، به دلیل اینکه نوزادان در برقراری چنین ارتباطاتی خشمگینانه و با شیطنت عمل میکنند، برای دانستن اینکه این نوزادان در چه چیزی مشکل دارند بسیار سخت است. بسیاری از مطالعات نشان میدهد بچههای سنین پیش دبستانی و کودکان کمی بزرگتر که مشکلات شنوایی دارند نسبت به کودکان با شنوایی سالم بیشتر با اختلالات شناختی متفاوتی روبهرو میشوند، اما زمان موقع این اختلالات روشن نیست. هر پدر و مادری در مورد اهمیت سه سال اول زندگی کودک در رشد شناختی میشوند، بنابراین منطقی است که تصور کنیم تفاوتها در ابتدا آغاز میشوند – اما دقیقا چقدر زود این علایم بروز میکنند؟
یک مطالعه در مجله PLOS ONE نشان میدهد که پاسخ این است : ” بسیار زود “. به نظر می رسد مغز کودک تا ۷ ماهگی اطلاعات غیر شنوایی را به نحو متفاوتی نسبت به نوزادان شنوا پردازش میکند.
موجوداتی که عادت میکنند
نویسندگان فعالیتهای آن نوزادان را به صورت غیر مستقیم، با بهره گیری از یک فرایندی به نام عادت، سنجیدند. در واقع، این یک واقعیت است که مغز شما برای انباشتهشدن ساخته شده است. در مورد نوزادان، اگر شما چیزی را به آنها نشان دهید، آنها به مدت کوتاهی به آن نگاه می کنند، و سپس خسته میشوند و به دور نگاه میکنند. ایده این است که آنها تنها زمانی خسته میشوند که به شیوه بصری پردازش میکنند؛ تا زمانی که آن درک کنند شما چیزی را نگاه میکنید ، آنها نیز به نگاه کردن به همان شی ادامه خواهند داد.
بنابراین، نویسندگان ایم مقاله در مطالعه ی خود ۲۳ کودک سالم و شنوا را ۲۳ کودک ناشنوا را مقایسه کردند تصاویر بر روی یک صفحه نمایش کامپیوتر به نمایش درآمدند که این تصاویر به عنوان نمایدهای برای رشد شناختی تصویری کودکان بودند . نوزادان ۷ تا ۲۲ ماهه بودند و مسلما میگویید که تفاوتهایی در واکنش آنها دیده میشود اما شاید تفاوت هایی که ما انتظار داریم نباشد.
ایده مشترک این است که افرادی که نمی توانند بشنوند ممکن است با افزایش توانایی بصری مشکل شنوایی خود را جبران کنند، اما معلوم شد که ماجرا کاملا آن شکلی که ما فکر میکنیم نیست و بچه های ناشنوا در حدود ۳۰ ثانیه طول کشید تا عادت به تصاویر داشته باشند، و آنها تنها به اندازه ۴۰ درصد بیشتر نگاهشان به اطراف منحرف شد.
درک مغز کودکان
اما لزوما این بدان معنی نیست که انتظار و ایدهی مشترک در پشت این ماجرا غلط است. نویسندگان نشان می دهند که این اختلاف ممکن است به دلیل این باشد که نوزادان ناشنوانی توجه بیشتری به اشیای بصری دارند، به عنوان مثال، پردازش اطلاعات در آنها را نسبت به نوزادان شنوا بیشتر است. اگراین مطلب درست باشد، ممکن است بتوانیم بگوییم که آنها در پردازش تصویری چندان هم بد عمل نکنند.
اگرچه مطالعه اخیر صحبتی در مورد این موضوع ندارد اما میتوان گفت که این مطالعه به سادگی تعیین می کند که آیا مغز کودک در آن دوران متفاوت بود یا خیر، و به نظر میرسد که بله، آنها در واقع اطلاعات را به صورت متفاوتی پردازش میکنند.
اگرچه هر گونه چشمانداز در مورد عملکرد مغز و ارتباطات داخل مغزی خود بسیار جالب و ارزشمند است، سود بالقوه و واقعی آن است که مراقبت از نوزادان ناشنوا در آینده بهتر از گذشته خواهد بود. به محض اینکه محققان در مورد این اختلالات مغزی اطلاعات بیشتری کسب کنند، درک این فرآیند به مراتب آسان تر خواهد بود و میتوان به خوبی درک کرد که چگونه مبتوان به این کودکان آموزش آکادمیک و نحوهی برقراری ارتباطات را آموزش داد.
البته بچه ها هنوز کوک هستند و هر پدر و مادیر نیز باید بداند که، اگرچه ممکن است کودکشان شنوایی سالمی داشته باشد اما زمانیکه خود کودک نخواهد که گوش ممکن نیست به حرفهای پدرو مادرش گوش کند.