علیرغم اینکه بیشتر افراد تجارب خوب و مثبت را به اتفاقات تلخ و ناگوار زندگی ترجیح می دهند،با اینحال تجارب تلخ تاثیرات پنهان مثبتی بر زندگی اشخاص دارند.
تحقیق اخیر صورت گرفته توسط دانشگاه مینه سوتا بیان می کند با اینکه فرد در حین رخ دادن اتفاقات بد از آنها لذت نمی برد اما در واقع این اتفاقات به طور کاملاً نامحسوسی بر شخصیت شخص اثر مثبت گذاشته و سبب معنادهی به زندگی شخص میشود.
پروفسور kathelen میگوید “شادی” و “معناداشتن زندگی” از فاکتور های زندگی مثبت هستند. محققان ما دریافتند که فاکتور دوم زندگی مثبت-همان معناداری-در پی اتفاقات بد رخ می دهد،تحقیق اخیر در مجله Current Opinion in Psychology منتشر شد.
این یک واقعیت است که بیشتر مردم می خواهند تجارب مثبت و زندگی شادی داشته باشند و از اتفاقات منفی پیشگیری میکنند. با اینحال داشتن زندگی بدون هیچ مشکل،سختی و نگرانی نه امکان پذیر بوده و نه از لحاظ معنادهی به زندگی میتواند برایمان مفید باشد.
برای تشخیص اینکه تجارب منفی میتوانند به زندگی معنا بدهند محققان والدینی را که اخیراً فرزند کوچکشان مرده بود تحت بررسی قرار دادند. آنها مشاهده کردند عده کمی از این والدین در مورد احساس شادی بیان حرف میزنند اما بیشتر آنها در پی یافتن علت مرگ یا فی الواقع علت زندگی هستند.این بررسی برای ناراحتی ها با آسیب و ترومای کمتر-مانند دعوای بین زوجها،بیماری و از دست دادن شغل-نیز انجام گرفتند و نتایج قبلی دوباره تکرار شدند.
این یافته ها تاییدگر نظریه kohenبودند:
•شادی همان داشتن احساس،عدم احساس غصه و ناراحتی و تامین نیازهای شخص است
معنا یافتن زندگی رفلکسی از نگرانیها و دلواپسیها برای بازخورد کارهایمان و همچنین دیگران است
شادی به منزله سرخوشی و حس خوب در همان لحظه است در حالیکه معنا یافتن زندگی پروسهای نیازمند زمان و ساخته شدن در پی مشکلات و دلواپسیهای زمان حال است.
تحقیقات ما نشان داد بااینکه مردم به رویدادهای منفی علاقمند نیستند، این دقیقا همان مواردی هستند که باعث تحریک آن دسته ار فرآیندهای ذهنی میشوند که سبب ایجاد معنی داری می شوند. به این ترتیب، به نظر میرسد رویدادهای منفی فرصتی برای جلب معانی از آنها فراهم میکنند و به رسمیت شناختن این قضیه دیدگاه جدیدی در مورد ارزش اتفاقات منفی در زندگی روزمره ارائه می دهد. “