مغز شما دروغگوست. فرضیاتی را تصور میکند که ریشه در واقعیت ندارند، نتیجه گیریهایی میگیرد که بیشتر از این که استدلالی منطقی باشند، به ترسهای فرد مربوط میشوند، و دیدگاه و طرز فکر او به وسیله رسانهها و سایر داستانهای قانعکننده هدایت میشوند. محققان سالها بر این باور بودند که خاطرات منبع خوبی برای اطلاعات نیستند. چرا؟ چون مغز شما یک راوی غیرقابل اعتماد است. مغز حقیقت را آن گونه که ما تعریف میکنیم یعنی حقیقت منطبق بر واقعیت را درک نمیکند. در عوض، بر مبنای حقیقت شخصی عمل میکند: واقعیتهایی که از فیلتر شخصی و درک ما از جهان اطراف میگذرند. این “حقیقت” به اشتباهات شناختی روزانه ما نیز مرتبط است.
مغز اغلب با یک سری افکار منفی که افکار منفی خودکار (Automatic Negative Thoughts یا A.N.T.s) نامیده میشود، درگیر است. این افکار اغلب شما را در یک الگوی تفکر که باعث ایجاد استرس و اضطراب شده و مانع رشد شخصی فرد میشود، محصور میکنند. یکی از دلایلی است که باعث این اتفاق میشود نیاز مغز برای حفظ وضعیت موجود به عنوان مکانیسم زنده ماندن است. اما با قفل کردن و محصور شدن تفکر، شما در مقابل فرصتهای رشدی مقاومت میکنید. من این نوع تفکر را نوعی حقه مینامم. این روشی است که مغز شما برای متقاعد کردنتان به کار میبرد تا شما گزارههای نادرست یا ناقص را به عنوان حقیقت بپذیرید. به این طریق مغرتان به شما دروغ میگوید. اشتباهات شناختی، همان طور که در محافل بهداشت روانی نیز نامیده میشوند، میتوانند الگوهای افسردگی را عمیقتر کرده و مدیریت اختلالات خلقی را چالش برانگیزتر کنند.
هفت حقه رایج
هفت حقهی زیر برخی از رایجترین روشهاییست که مغز شما به وسیله آنها به شما دروغ میگوید.
۱- فاجعهای در حال وقوع است: در این حقه، شما یک مشکل را مهمتر از آن چه که است تصور میکنید، به طوری که اغلب احساس میکنید بدترین اتفاق ممکن در حال وقوع است.
۲- تفکر سیاه و سفید: در این دیدگاه، شما همه چیز را همیشه در بهترین حالت یا بدترین حالت ممکن میبینید. هیچ حد وسطی در بین حالت بدترین و بهترین قائل نیستید.
۳- بدبینی: اغلب این حقه در موارد تروماها و یا سؤاستفادهها مشاهده میکنیم. در این حالت، درک شما از تهدیدهای موجود بیش از حد آگاه است به طوری که شما فقط جنبههای منفی قضیه را در هر وضعیتی مشاهده میکنید. در این حالت از دیدگاه شما هیچ وضعیت مطلوب و خوبی وجود ندارد.
۴- کمالگرایی: بسیاری از کودکانی که پتانسل زیادی دارند و بزرگسالان به دام این حقه میافتند. در این حالت، شما بر آن چه که به عنوان نقصهای خود میدانید تمرکز کرده و هر گونه تایید نقاط قوت خود اجتناب میکنید.
۵- برچسب منفی: اصطلاح ANT اساساً بر پایه این حقه طراحی شده است. در این حالت، خودتان را به شیوهای کاملاً منفی ارزیابی کرده، و بر جنبههای کوچک خود که شما را به گونهای منفی روایت میکند، تمرکز میکنید.
۶- طالع بینی: در این شرایط، به فکر نظرات و تصور دیگران از خود هستید و همواره فکر میکنید که دیگران منفیترین نظر ممکن را نسبت به شما دارند.
۷- قربانی نشان دادن خود: این حالت یک عادت معمول در کودکان است. در این شرایط شما دیگران را به خاطر آن چه که اتفاق میافتد سرزنش کرده، و خود را همواره قربانی میبینید.
هر یک از این حقههای مغز یک هدف مشترک دارند – جلوگیری از رشد و پرورش شما یا تجربه کردن اتفاقات متفاوت و جدید. خوشبختانه نکاتی وجود دارد که با انجام آنها و همچنین آموزش این نکات به فرزندان خود میتوانید این حقههای مغز را نادیده گرفته و به جلو حرکت کنید:
۱- بدانید و بپذیرید که افکار شما همیشه درست نیستند. بیاموزید که افکار نادرست را از انواع درست تشخیص دهید و هرگاه لازم بود آنها را قضاوت کنید.
۲- به بررسی افکار خود بپردازید تا کشف کنید که چه زمانی مغزتان قصد فریفتن شما را دارد. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، میتوانید به این طریق کنترل بیشتری بر روی افکار خود داشته باشید.
۳- عامدانه فکر کنید. هنگامی که متوجه این حقهها شدید، بلافاصله فکر کردن را رها کرده و اشتباهات خود را اصلاح کنید. افکار خود را از سمت و سوی منفی به راهی که بیشتر به سمت رشد است تغییر دهید.
۴- هدفمندانه در فعالیتهایی شرکت داشته باشید که در آنها میتوانید با خودمهربان باشید. با مشارکت فعالانه در این گونه فعالیتها، شما قادر خواهید بود تا حقههای مغز خود را تغییر دهید.
ممکن است در ابتدا آموختن این که چه زمانی مغز شما در حال دروغ گفتن است سخت باشد. به همین ترتیب، آموختن حقههای مغز برای کودکانتان نیز دشوار است. اما زمان اختصاص دادن برای یادگیری در مورد حقههای مغز و تمرین مهارتهای تغییر این حقهها به شما اجازه خواهد داد تا به شیوهای مشابه به فرزندانتان نیز کمک کنید.