در کلام ساده، فلسفه (از واژۀ یونانی phílosophía، به معنی عشق به دانایی و خرد) مطالعۀ خود دانش، و یا “فکر کردن در مورد تفکر” است، گرچه شاید با بیان گزیدهای از تعاریف جایگزین، بتوان قلمرو آنچه تحت پوشش فلسفه است را بهتر مشخص کرد:
- انتظام وابسته به سوالاتی از قبیل چگونه باید زندگی کرد (جنبۀ اخلاقی)، چه چیزهایی وجود دارند و سرشت ضروری آنها چیست (جنیۀ متافیزیک)، دانش حقیقی چیست (جنبۀ معرفتشناختی) و اصول صحیح استدلال (جنبۀ منطقی) میباشد. [Wikipedia]
- بررسی ماهیت، علل و اصول واقعیت، دانش یا ارزشها، بر اساس روشهای تجربی استدلال منطقی به جای تجربیات حقیقی. [American Heritage Dictionary]
- مطالعه ماهیت غایی هستی، واقعیت، دانش و خوبی، تا حدی که با استدلال و منطق انسان قابل شناسایی است. [Penguin English Dictionary]
- بررسی منطقی سوالات مرتبط با وجود، دانش و اخلاق [WordNet]
- جستوجو برای دانش و حقیقت، بهخصوص در مورد ماهیت انسان و رفتار و اعتقادات او [Kernerman English Multilingual Dictionary]
- بررسی عقلانی و انتقادی اصول اساسی [Microsoft Encarta Encyclopedia]
- مطالعه ویژگیهای کلی و انتزاعی جهان و دستههایی که با آنها فکر میکنیم: ذهن، ماده، دلیل، برهان، حقیقت، و غیره [Oxford Dictionary of Philosophy]
- تفکر دقیق در مورد ماهیت بنیادین جهان، زمینۀ دانش بشر و ارزیابی رفتار انسان [The Philosophy Pages]
واژه فلسفه – مانند آنچه در ریشۀ خود توسط یونانیان باستان استفاده میشد – به معنای تعقیب دانش به قصد خود آن است و تمام زمینههای اندیشه، از جمله هنر، علوم و دین را دربرمیگیرد.
پرسشهای فلسفی (بر خلاف پرسشهای علمی) معمولاً طبعی بنیادی و انتزاعی دارند. فلسفه در درجۀ اول مبتنی بر اندیشه است و تکیه بر تجربه ندارد، گرچه ممکن است اشتراکاتی نیز در روشهای مورد استفاده در مطالعه فلسفه و علوم طبیعی مشاهده شود.
در استفاده عامه، فلسفه گاهی حامل حس بیهودگی و غیرمولد بودن است، اما بسیاری از تفکرات ناب در طول قرون مجتلف نتیجۀ فلسفهاند و سهم فلسفه در سیاست، جامعهشناسی، ریاضیات، علوم تجربی و ادبیات واضح و بیشمار بودهاست. اگرچه شاید مطالعۀ فلسفه منجر به شناخت “معنای زندگی، عالم هستی و همه چیز” نشود، اما به عقیدۀ بسیاری از فیلسوفان نکته حائز اهمیت است که هر یک از ما به بررسی این نوع پرسشها بپردازیم و حتی زندگی بدون بررسی این موارد، ارزش زیستن ندارد. همچنین مطالعۀ فلسفه راهی مناسب برای یاد گرفتن “تفکر” واضحتر در طیف گستردهای از مسائل بوده و روشهای استدلال و تجزیه و تحلیل آن میتوانند در موقعیتهای مختلف و در شرایط دیگر زندگی مفید واقع شوند.
فلسفه چنان موضوع بزرگی است که تقسیم آن به بخشهای منطقی و قابل بررسی غیرممکن است. شاید بنیادیترین تقسیم در سطوح بالا، مربوط به تقسیمبندیهای جغرافیایی باشد؛ میان فلسفۀ شرق و فلسفۀ غرب (و با اغماض، فلسفۀ آفریقایی بهعنوان سومین شاخۀ این دستهبندی).
در شاخۀ فلسفه وبسایت دکتر مجازی به بررسی شاحهای، دورهای و جنبشی فلسفه و جنبههای مختلف آن میپردازیم.