دوره شگفتانگیزی برای کسانی است که به پیشرفت تدریجی تکامل و نقششان در ویژگیهای انسان، به خصوص تفاوتهای بین زن و مرد، علاقهمند هستند.
طی قرنها عبارت “بیولوژی سرنوشت ساز است” باور کاملا استواری بوده است. عقیدۀ اصلی در تفسیرهای تکاملی مرسوم این بوده است که تفاوتها رفتاری بین زن و مرد پایههای بیولوژيکی تثبیت شدهای دارند (به دلیل ثبات بین نسلها).
ظاهرا این رفتارها در برابر فشارهای بیرونی پایداری بالایی دارند و تنها طی تاثیرات دائمی محیط در طولانی مدت تغییر میکنند. در طول سالها این پایداری بیولوژیکی در ثبات تفاوتهای زن و مرد تاثیر داشته است.
این نظریه زیستی درمورد پایداری در برابر فشارهای طولانی مدت محیط، در حال رد شدن است. امسال گزارشهایی از مارکولکهای کلهگنده در جزایر مصنوعی برزیل وجود داشت که نشان میداد در طول ۱۵ سال به تغییرات محیط اطرافشان عادت کردهاند. در گزارش اخیر در زمینه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی بیان شده است که تفاوت رفتارهای بین زن و مرد در ۲۶ قرن، بر اساس تفاوت دیدگاه جامعه به نقش جنسیتها متفاوت بوده است.
و اکنون ما مقالهای داریم که نشان میدهد چگونه زمانیکه نوبت به روند تکاملی تفاوت بین جنسیتها میرسد، ممکن است بیولوژی و محیط به عنوان منبعی از پایداری و تنوع، برعکس عمل کنند.
مطالعه اخیر که توسط محققین استرالیا، اسرائیل و بریتانیا صورت گرفته است، بسط تئوری کلاسیک داروین است که نقش وراثت غیرژنتیکی، مانند وراثت اکولوژیکی و فرهنگی، را تصدیق میکند.
آنها بر مسیرهای توسعه یابنده و این که چگونه بر اثر فاکتورهای محیطی هدایت میشوند و یا تغییر مییابند، تمرکز میکنند. این نشان میدهد که در تشخیص نتایج عصبی و رفتاری به خصوص در جنسیت، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی میتوانند نقش اصلی را داشته باشند.
تنوع سرکوبشده
در مقالهای که به دقت بررسی شده است، نویسنگان مدلی را ارائه دادند که بر نقش بیولوژی به عنوان منبع تنوع و محیط به عنوان منبع پایداری تاکید داشت. آنها اظهار کردند که تنوع بیولوژیکی واقعیتی است که توسط نیروهای کاملا استوار فرهنگی و شرایط اجتماعی-محیطی، سرکوب شده یا پوشیده میشوند.
این توضیح رادیکالی از تعامل بین بیولوژی و محیط به وسیلۀ گستره وسیعی از مثالها، از خرچنگها تا گوزنهای شمالی و انسانها، نشان داده شده است. یک مثال خوب، کشف ویژگی «موزاییک» در مغز انسان در سال ۲۰۱۵ بود که نظریه وجود تفاوت بیولوژیکی اساسی در مغز زن و مرد را از بین برد.
چرا این مسئله مهم است؟ نویسندگان درمورد بحثهایشان در ارتباط با تعادل بین محیط و بیولوژی کاملا محتاط بوده و امیدوار به ارتقا مفهومسازی مخالف هستند. اما آنها اشاره میکنند که هرچقدر اجتماعی کردن نوزاد انسانها طولانی و شدید باشد، مملو از تاکید بر تفاوت بین جنسیتها از طریق اسباببازیهای کلیشهای، لباسها، اسمها، انتظارات و الگوها خواهد بود.
آنها از این تاثیر را به عنوان ایجادکنندۀ پایداری در فنوتیپها میشناسند، اما میتواند به همان اندازه به عنوان سرکوبکننده منافع تنوع نیز شناخته شود.
این میتواند بخش تأمل برانگیزنده و بهجایی باشد و نقش قدرتمند الزامات اجتماعی-فرهنگی، در رشد و پایداری تفاوتهای بین جنسیتها را نشان میدهد. محدودیتهای تحمیلشده از طریق بیولوژی در برابر فرهنگ غیر قابل تحمل میشوند.
دیدگاه قطعی بیولوژیکی باور دارد که تاثیرات فرهنگی تاثیر کم و یا هیچ تاثیر عینی در یک فرد نخواهند داشت. اما در حقیقت فرصت دادن به بیولوژی همان فرد برای ارائهی تنوع خود میتواند تغییری را که نیاز است ایجاد کند، احتمالا سریعتر از آنچه انتظار داریم!