تیمی متشکل از محققان ایتالیایی از دانشگاه تورنیو اخیراً منشأ تکاملی پیدایش و ماندگاریِ صفت همجنسگرایی در مردان را با استفاده از شاخهای از انتخاب طبیعی با نام انتخاب آنتاگونیست جنسی توجیه کردهاند.
این مدل، بر اساس انتخاب آنتاگونیست جنسی، که در آن یک ویژگی ژنتیکی در جمعیت منتشر میشود که مزایایی برای یک جنس و مضراتی برای جنس مخالف آن دارد، مطرح میشود.
همجنسگرایی در مردان از فاکتورهای محیطی-روانشناختی تأثیر میپذیرد. نقش فاکتور ژنتیکی در آن نیز به خوبی شناخته شده است؛ این امر با توجه به وجود گرایشهای جنسیِ یکسان بین دوقلوها و این حقیقت که مردانی با گرایش به همجنس، مشابه خود را در شجرهشان دارند، استنباط میشود. این عوامل تا کنون برای همجنسگرایی در بین زنان گزارش نشده است و میتواند بیانگر مکانیسم و منشأ کاملاً متفاوت این دو پدیده باشد.
گرایشها به جنس موافق با استفاده از تئوریِ داروین غیرقابل توجیه به نظر میرسد، چرا که حاملین ژنها در این شرایط شانس کمتری برای انتقال آنها به نسلهای بعد، نسبت یه سایر افراد جمعیت دارند. در نتیجه اللهای القاکنندهی این صفت باید مدتها پیش از جمعیت حذف میشدند تا این صفت، که در راستای حفظ ژنها عمل نمیکند نیز، از میان برود.
اما نتایج پژوهشی که توسط کامپریو سیانی۱ و همکارانش در سال ۲۰۰۴ منتشر شد نکاتی جالب و تأملبرانگیز به ماجرا اضافه میکرد؛ این نتایج نشان میداد که در شجرهی مادری مردانی که همجنسگرایی را تجربه میکردند، زنان از قدرت باروری بالاتری نسبت به سایر جمعیت برخوردار بودند.
مقالهی مرتبط: نظریه تکامل داروین چیست؟
با توجه به ابن نتایج، در پژوهش جدید محققان طیف گستردهای از تئوریها را برای نشر این صفت در جمعیت در نظر گرفتند. برخی از این تئوریها شامل موارد زیر بودند: تأثیری که ژنتیک مادری روی فرزند پسر دارد، مزایای هتروزیگوت بودن و انتخاب آنتاگونیست جنسی.
مورد آخر، شاخهای از تئوری داروین است که در آن صفات در جمعیت خاصی بر اساس نفع رساندن به یک جمعیت و ضرر رساندن به جنس مخالف آن پخش میشوند. این نوع تکامل سابقاً در حشرات، پرندگان و برخی از پستانداران کشف شده بود اما شواهدی مبنی بر وجود آن در جمعیت انسانی در دسترس نبود.
انتخاب آنتاگونیست جنسی
برای کشف کردن و شفافسازیِ دینامیکهای مربوط به فاکتورهای جنسیِ دخیل در شکلگیری همجنسگرایی، محققان میبایست دستهی بزرگی از مدلها را در نظر گرفته و سپس، تک به تک آنان را رد کنند. در آخر، تنها یک مدل ممکن باقی ماند که همان انتخاب آنتاگونیست جنسی است. مدلهای دیگر هیچ کدام با یافتههای مطالعاتی سازگار نبودند و در آنان، یا اللها به سادگی و سریع منقرض میشدند، جمعیت را مورد تهاجم قرار میدادند و یا الگوی پخششدن صفت همجنسگرایی در مردان و افزایش باروری در زنان موجود در شجرهنامه، را در جمعیت توجیه نمیکردند. تنها مدل انتخاب آنتاگونیست جنسی که شامل حداقل دو ژن میشود که حداقل یکی از آنان باید روی کروموزوم X قرار داشته باشد. (که این کروموزوم از والد مونث به زادهی مذکر به ارث میرسد)، برای تمامی دادهها صدق میکرد.
نتایج این مدل نشان میدهد چگونه برهمکنش بین همجنسگرایی در مردان با افزایش باروری در زنانِ خویشاوند در جمعیت انسانی همراه است. بنابراین در نهایت، این صفت در جمعیت، هر چند با فرکانس پایین، وجود دارد، حفظ میشود و فواید آن برای وراثت ژنها، در زنان شجرهی مادری مشاهده میشود.
بنابراین این یافتهها جنبههای جدیدی از صفت همجنسگراییِ مردان را در جمعیت مردان فراهم میکنند. خصوصاً این که نشان میدهند با افزایش گسترهی دید و در نظر گرفتن کل جمعیت انسانی، این صفت “مضر” محسوب نمیشود و باید آن را در تصویر بزرگتری که در جمعیت وجود دارد، دید. چرا که تضادی با نظریهی داروین ندارد و در حالت کلی، به نفع بقای ژنهای یک شجرهنامه است. بدین ترتیب میتوان عامل به وجود آمدن این صفت در جمعیت را نیز توجیه کرد.
شیوع صفات آنتاگونیست جنسی سبب میشود که در پروسهی تکامل گونهها، مزایایی برای یک جنس و مضراتی برای جنس مخالف ایجاد شود که تنها اخیراً مورد توجه دانشمندان قرار گرفته است.
این امر یکی از مکانیسمهای کلیدی برای توجیه سطوح بالای تنوع که در جمعیت حفظ میشوند، میباشد.
همجنسگرایی در مردان ممکن است تنها یکی از مثالهای موارد بیشمار موجود در این زمینه باشد. نتایج این پژوهش افق دید گستردهتری را برای بسیاری از صفاتی که منشأ ژنتیکی دارند و متناقض به نظر میرسند فراهم میکند؛ که در بسیاری از موارد کمتر شناخته شدهاند.
به نظر میرسد در جمعیتهایی که صفات آنتاگونیست جنسی وجود دارند، نسبت به جمعیتهای فاقد این صفت در حال کلی، شانس بیشتری برای بقا وجود دارد. در نتیجه ژنهای که همجنسگرایی در مردان را القا میکنند، در نهایت سبب میشوند که باروری و زایاییِ در کل جمعیت افزایش یابد.
پینوشت
۱. Camperio Ciani