بررسی نظریات چگونگی ایجاد زبان و تلاش برای ساخت زبان واحد
در کتاب Genesis(آفرینش) آمده است که مردم یک زمانی همگی با یک زبان صحبت میکردند، ولی به علت این که همه آنها جمع شدند و یک برج بزرگ در بابل ساختن که نشانه قدرت و توانایی خودشان بود بجای قدرت و توانایی خداوند. به همین دلیل خداوند آنها را تنبیه کرد و مطمئن شد که انسانها همواره با زبانهای مختلفی صحبت کنند که دیگر نتوانند با انجام کاری همگانی، خداوند را بیاعتبار و بیآبرو بکنند.
آیا واقعا یک زمانی همه مردم با یک زبان حرف میزدند؟ زبانشناسان واقعا نمیدانند! دلیل این امر هم این است که اطلاعات زیادی در مورد پیدایش زبانها وجود ندارد، و هر مطلبی که در این باره بیان میشود، همگی در سطح نظریه هستند؛ نظریههایی در مورد چگونگی شکلگیری اولین کلمات و جملهها. آیا واقعا انسانهای اولیه صداهایی که در طبیعت میشنیدند را تقلید میکردند؟ آیا کلماتی که امروزه استفاده میشود همگی در ابتدا شکل گفتاری متفاوتی داشتند؟ ما به احتمال زیاد هرگز پاسخی برای این سوالهای پیدا نخواهیم کرد. اما زبانشناسان مطالعات زیادی را بر روی این مسئله انجام میدهند؛ از مطالعه بر روی مغز نوزادان، جامعههای ایزوله و بدوی و فرآیند ایجاد یک زبان جدید.
یک نظریه معتبر در مورد چگونگی تکامل اولین زبانها به این شکل بیان میکند که زبان مرتبط با ابزار و منابع است. آموزش استفاده از یک ابزار یک سری قواعد خاصی را میطلبد، همینطور پیدا کردن و تقسیم کردن منابع غذایی و سرپناه کلمات خاصی را نیاز دارد. افرادی که در یک محدوده خاص زندگی میکنند، به مرور زمان زبان مخصوص خودشان برای درک کردن همدیگر پیدا خواهند کرد، که نگارش و کلمات منحصربهفرد خودش را دارد. این در حالی است که دیگر جمعیتهای جدا از این جمعیت همین روند را طی خواهند کرد که احتمال یکسان شدن کلمات یا قواعد خیلی کم است و عموما با هم متفاوت هستند. به همین دلیل است که میگویند که زبان در انزوا یا ایزوله، کاملا متفاوت تکامل مییابد.
البته نباید این مسئله را فراموش کنیم که اگر قوم یا گروهی با هر چیزی برخورد بیشتری داشته باشند، تعداد کلمات و گاها قواعد خاص خودشان را در مورد آن خواهند داشت؛ برای مثال اسکیموها ۱۰۰ کلمه متفاوت برای کلمه برف دارند. به همین شکل کلمات زیادی ممکن است در یک زبان وجود داشته باشد که برای ما دقیقا هممعنی باشند ولی برای خودشان معانی متفاوتی دارند.
بنابراین گروههای کوچک ایزوله، کلمات و قواعد خاص خودشان را پیدا میکنند. اما زمانی که گروه دیگری به آن ناحیه مهاجرت بکند و قضیه به مبادله و انتقال اطلاعات برسد، این دو گروه باید راهی پیدا کنند برای تعامل و همفکری. این الگویی که بیان شد، شیوه تکامل زبانها به مرور زمان است و هر زمان که افراد یک گروه کاملا از بین بروند، چه بر اثر جنگ چه بر اثر عوامل طبیعی، زبان و فرهنگ آن گروه منقرض خواهد شد.
مقاله مرتبط: دلیل تشابهات زبانی چیست؟
تلاش برای ساخت زبان دوم
در گذشته همواره سفر به مکانهایی که زبان متفاوتی داشتهاند، سخت بوده است؛ اما امروزه ما در جهانی زندگی میکنیم که با یک پرواز چند ساعته هواپیما میتوانیم از نیویورک به چین سفر کنیم. آیا در جامعه جهانی دیگر صحبت کردن به یک زبان کافی نیست؟ برخی از نژادها و گروهها بیان میکنند که یک زبان به عنوان زبان جهانی انتخاب شود، ولی مشکل این عمل این است که زبان، فقط خود زبان را شامل نمیشود بلکه بر فرهنگ آن ملت هم دلالت دارد و این دو مسئله در گذر زمان بسیار با هم مرتبط شدهاند. مثلا انگلیسیزبانان همانطور حاضر نیستند که نوشتههای شکسپیر را رها کنند که اسپانیاییها حاضر نیستند سروانتس را رها کنند. به دلیل گفته شده، تلاش برای ساخت زبان دوم جهانی با شکست مواجه شد.
البته اگر ما بر روی یک زبان مشترک به توافق هم برسیم، باز هم مشکل این است که در ۱۰۰ سال آینده این زبان به حدی در هر گروه تغییر و تحول پیدا میکند که شباهت زیادی به زبان اولیه نخواهد داشت. البته نباید، تاثیر تسهیل شدن ارتباطات زبانی و محتوایی که امروزه با تشکر از اینترنت ایجاد شده است را دست کم بگیریم. امروزه دیگر یک زبان تنها حالت نوشتاری سابق را ندارد و مملو است از شکلکها و مخففها که در فضاهای مجازی کاربرد دارند. زبانها به حدی با هم آمیختگی دارند که اگر فکر کنیم تنها به یک زبان حرف میزنیم واقعا فکر غلطی است.
مقاله مرتبط: مغز افراد دوزبانه محاسباتِ ریاضی را سریعتر انجام میدهد!