علم طی ۵۰۰ سال اخیر در ارزیابی ساز و کارهای حاکم بر طبیعت بسیار موفق ظاهر شده است. علم یقیناً قدرتمند است، ولی ما نباید مسحور قدرت آن شده و علم را تنها نیروی موجود در عالم قلمداد کنیم. علاوه بر دنیای علم، دنیاهای دیگری نیز وجود دارند که برای شادی و بالیدن انسان ضروریاند، خصوصاً در مواقعی که علم چیزی برای ارائه کردن ندارد. محدودیت علم در ارائه نمودن طرح بزرگ از پدیدهها قابل دفاع نیست.
ارزیابی علمی طبیعت، از بیگ بنگ و به وجود آمدن جهان در ۱۴ میلیارد سال گذشته، نحوۀ ساخته شدن ۹۲ عنصر طبیعی، چگونگی شکلگیری ستارگان و سیارات، داستان تولد منظومه شمسی در ۵ میلیارد سال قبل، کیفیت آغاز حیات بر روی زمین در ۳/۸ میلیارد سال پیش، نحوۀ تکامل اشکال سادهتر حیات به انواع پیچیدهتر، چهار نیروی غالب فیزیکی که موجودیت یافتن هر چیزی را ممکن میسازد، ساختار کیهان و … پرده گشوده است. در کنار شناسایی مکانیسمهای طبیعی پایه، علم همچنین به توسعۀ ابزار سودمندی کمک کرده که زندگی بشر در دنیای مدرن امروز کاملاً به آن وابسته است.
مقاله مرتبط: جهانی از هیچ
علم این قدرت عظیم را به واسطۀ محدودسازی بررسیهای خود به جنبههای غیرشخصی جهان مادی و طبیعی به دست آورده است. در حقیقت، علم تنها سؤالاتی را میپرسد که میتواند به آن پاسخ دهد. کاربرد اصلی علم، آگاهی از ساز و کارهای فیزیکی طبیعی و به جریان انداختن فناوری میباشد. علم میتواند انرژی اتمی و درمان بیماریها را در اختیار ما قرار دهد، ولی در سوی دیگر، کمکی به برقراری صلح یا به راه انداختن جنگ و یا سازماندهی به یک جامعۀ آزاد و عدالتمند نمیکند. علم میتواند قدرت و راحتی را به انسان هدیه کند، ولی از عهدۀ ارائهی حکمت و یا شادی برنمیآید.
علم در بسیاری از زمینههای پراهمیت سکوت اختیار کرده است. علم در زمینۀ ارزشها، معنا و مقصود، حرفی برای گفتن ندارد. تحلیل علمی موسیقی و یا نقاشی، اطلاعات جامعی از فرکانس، دامنه و ترکیب شیمیایی این دو در اختیارمان قرار میدهد، ولی همچنان قادر به توجیه زیبایی آن نخواهد بود. علم همچنین در عرصۀ رویدادهای فراطبیعی هم سکوت اختیار کرده است. علم وجود ماوراءالطبیعه را انکار نمیکند – در حقیقت چیزی برای گفتن در رابطه با این موضوع ندارد.
ارزیابی علمی از هر چیز لزوماً تصویری کلی از آن به ما ارائه نمیکند. جان پولکینگورن (John Polkinghorne)، فیزیکریاضیدان، قضیۀ فوق را با فرض نمودن یک کتری محتوی آب جوش روی شعلۀ گاز به تصویر میشود. آب چرا میجوشد؟ از دیدگاه علم، مولکولهای آب با جذب انرژی گرمایی آزاد شده از شعله با سرعت بیشتری حرکت میکنند و این فرآیند تا زمانی ادامه مییابد که مولکول آب انرژی کافی را برای شکستن پیوند خود با سایر مولکولها و وارد شدن به فاز گاز را به دست بیاورد. پاسخ دیگر به این سؤال، این است که من میخواهم یک فنجان چای برای خود بریزم. پاسخ اول به نحوۀ جوشیدن آب و پاسخ دوم به علت جوشیدن آن میپردازد. هر دو پاسخ صحیح بوده و برا درک نمودن طرح بزرگ از پدیده لازم میباشند.
موفقیت علم در فهم دنیای طبیعی موجب شده بعضی از دانشمندان ادعا کنند که علم قدرت بلامنازع حاکم بر دنیاست و در نهایت میتواند هر چیزی را توجیه نماید. ریچارد داوکینز (Riachard Dawkins) زیستشناس و پیتر اتکینز (Peter Atkins) شیمیدان دو تن از دانشمندانی هستند که چنین فکر میکنند. داوکینز و استیون هاوکینگ فقید، هر دو، نگاه تحقیرآمیزانهای به فلسفه دارند. هاوکینگ در کتاب خود، طرح بزرگ (The Grand Design)، میگوید که “فلسفه مرده است. فیلسوفان نتوانستهاند همپای پیشرفتهای صورت گرفته در علم حرکت کنند.” به نظر میرسد فیلسوفان نیز ساکت ماندهاند.
مقاله مرتبط: آیا علم تنها منبع قابلاتکای ما برای دستیابی به حقیقت است؟
در سوی دیگر، سر پیتر مداوار (Sir Peter Medawar)، برندۀ جایزۀ نوبل پزشکی یا فیزیولوژی در سال ۱۹۶۰، توجهات را به سمت محدودیتهای علم فرامیخواند:
محدودیت علم با وجود سؤالاتی که هنوز به آنها پاسخی داده نشده، مسجل گشته است؛ به طوری که هیچگونه پیشرفت قابل دستیابی در علم نیز آن را در حدی قدرتمند نخواهد ساخت که بتواند به این سؤالها پاسخ دهد. اینها همان سؤالاتی هستند که کودکان مطرح میکنند – سؤالات اساسی کارل پاپر (Karl Popper). هنوز هم بعضی از این سؤالات را به خاطر دارم: چگونه همه چیز آغاز شد؟ ما برای چه اینجا هستیم؟ هدف از زندگی چیست؟
علم بدون شک شایستۀ تقدیر فراوان است، ولی نه حمایت جهانی. فلسفه، دین و خصیصههای انسانی نیز نقشهای مهمی در زندگی ایفا کرده و راه رسیدن به زندگی خوب، رضایتبخش و پربار را به ما نشان میدهند.