چرا به خودمان دروغ میگوییم؟
این چیزیست که زیست شناس تکاملی رابرت تریورز برای سی سال گذشته در تلاش بود، تا بفهمد.
او میگوید: سیستم های حسی ما به گونه ای سازماندهی شده اند که به ما جزییات و نگاه دقیقی از واقعیت میدهند. اما هنگامی که این اطلاعات به مغزمان میرسند، دچار تغییر میشوند و به ذهن خودآگاه ما منتقل میشوند. ما خاطرات دردناک را سرکوب میکنیم، گونه ای از اطلاعات غلط را ایجاد میکنیم، آن هایی که رفتار های اشتباهمان را توجیه میکنند و عزت نفس ما را افزایش میدهند.
تریورز، استاد علوم انسانی و علوم زیستی در دانشگاه روتگرز در نیوجرسی، اگر چه برای عموم به اندازه استیون پینکر و یا ای.او.ویلسون معروف نیست، اما زیست شناسان تکاملی آن ها را در یک رده قرار داده اند.
پینکر وی را یکی از متفکران بزرگ در تاریخ اندیشه غرب نامیده است. در اوایل دهه ۱۹۷۰، تریورز برای زیست شناسی تکاملی کاری مشابه آن چه که اینشتین برای فیزیک کرد، انجام داد.
او نظریه رفتار اجتماعی را مبنی بر انتخاب طبیعی بنیان نهاد. و مقالات مهم او در جهت توضیح چگونگی رفتاروالدین با کودکان، مردان با زنان و و شیوه افتراق کسانی که شبیهمان هستند از سایرین، راه زیادی رفته است.
اما یک مشکل هم چنان باقیست. مشکل خود فریبی است. از نظر تریورز توضیح این مورد دشوار است.
با توجه به مفهوم انتخاب طبیعی، ما این توانایی عجیب را نداشتیم، مگر آن که برای اجدادمان یک مزیت رقابتی بوده باشد. آن چه تریورز میخواست بداند، این است که آیا این یک مزیت رقابتیست؟ ما با فریب دادن خودمان چه چیزی را به دست آوریم؟
در آخرین کتابش، حماقت احمق ها:
منطق فریب و خودگول زنی در زندگی انسان ها ، تریورز قصد داشت تا زیست شناسی تکاملی را بار دیگر احیا کند. پس از سه دهه اندیشیدن درباره آن که چگونه خود فریبی ممکن است دارای مزایای تکاملی باشد، تریورز سرانجام به این تئوری دست یافت؛ ما معمولا خودمان را فریب میدهیم چون در نهایت فریب دادن دیگران برایمان ساده تر میشود.
او با بررسی تحقیقاتش بر خود گول زنی آغاز میکند. او میگوید: “یک راه برای فریب خودمان جست و جوی اطلاعات به صورت انتخابیست”.
در یک تحقیق او از مردم سوال میکند که آیا آنان خود را برای انتخاب شدن در یک قرار احتمالی شایسته میدانند یا نه؟
بیشتر بخوانید:
- دروازه ذهن: آزمایش خدا حقیقت دارد یا دروغی بیش نیست؟
- دروغگویی در کودکان خبر از هوش آنها میدهد
- چرا فریب و تقلب بخشی از زندگی انسان هاست؟!
- مغز آکبند (۳): چرا کلیشهها نوعی دام تکاملی اند؟
او مینویسد آنان که پاسخ مثبت دادند، بیشتر بر جنبه های مثبت بالقوه قرار تمرکز کردند. در حالی که آنانی که پاسخ منفی دادند بر جنبه های منفی قرار بیشتر فکر کردند به گونه ای که یاس خود را از نظر عقلی توجیه میکردند. افراد هر گروه با تحریف کردن اطلاعاتی که از محبوب احتمالیشان میگرفتند خود را فریب دادند. در تحقیق دیگر محققان گروهی از افراد را تشکیل دادند که به شدت طرفدار یا مخالف مجازات اعدام بودند. پس از آن هر کس در حمایت از نظرش حقایقی را مطرح کرد. نتیجه؟ افراد حتی بیش از پیش بر نظرشان مصمم شدند.
این اطلاعات به هر کس حقایقی را در جهت حمایت از نظریه اش میداد. باز هم در حالی که فکر میکردند اطلاعات را به طور عینی ارزیابی میکنند در اشتباه بودند. آن ها تنها اطلاعات را به طور پیوسته در جهت اعتقادات اولیه شان تحریف میکردند.
تریورز هنگام مطالعه نوع دیگری از فریبکاری به یک مثال شخصی میپردازد؛ خاطرات دروغین. او میگوید:
برای سال ها در کتابخانهای از هاروارد در جست و جوی کتابی از پدرش درباره چگونگی رفتار با نازیها این که آن ها بی اهمیت تر از آنند که در نورمبرگ اعدام شوند در تلاش بوده است. سپس با بررسی های بیشتر تریورز متوجه شد او باید چنین کتابی را جعل کند و بنا بر آن چه گفته شد مینویسد چنین کتابی وجود ندارد.
مردان و زنان هم چنین تمایل دارند تا در رابطه طولانی مدت یکدیگر را فریب دهند. رابطه زوج هایی که به یکدیگر بیش از خودشان اهمیت میدهند دوام بیشتری مییابد. آن ها هم چنین خودشان را درباره آن که چه قدر گذشته در مقایسه با ارزیابی مثبتشان از حال حاضر بد بوده فریب میدهند. اگر فکر میکنید همسرتان بهبود بافته است به عبارت دیگر ممکن است این شما باشید که تغییر کرده اید.
خبر خوب برای نمونه های ما اینست که خود فریبی میتواند نقش کلیدی در آن چه زیست شناسان تکاملی به عنوان موفقیت در تولید مثل اشاره میکنند ایفا کند.چیزی که میتواند برای ما موفقیت در معاشقه یا رابطه جنسی باشد. تریورز استدلال میکند در انسان معمولا اولویت زنان به اندازه جذابیت بر وضعیت منابع و تمایل مردان بر سرمایه گذاریست که میتواند نشانه ای از ژن خوب باشد.
مردانی که در فریب دادن ماهر تر هستد شانس بیشتری در داشتن رابطه جنسی یا رسیدن به موفقیت در تولید مثل دارند. این به نظر نکته خوبی میآید. آنان فرزند بیشتری دارند و همگی صف ژنتیکی اشتاق والدینشان را به فریب به ارث میبرند.
با این حال این پایان داستان نیست. تریورز مراقب است که این موضوع را مشخص کند که فریب خود همواره مفید نیست. انتخاب طبیعی افراد را بر حسب موفقیت در تولید مثل شکل میدهد. ولی این موقعیت گاهی اوقات هزینه دارد. اگر دروغ گفتن به خود فراتر برود میتواند به ضررمان تمام شود.
در نظر داشته باشید چه اتفاقی میافتد زمانی که این فریب در کابین خلبان هواپیما میافتد. در ۱۳ ژانویه ۱۹۸۲، پرواز هوایی ۹۰ هواپیما فلوریدا از فرودگاه بینالمللی واشنگتن خارج شد و لحظاتی بعد بر یک پل واقع در رودخانه پوتوماک سقوط کرد و ۷۴ کشته به جای گذاشت. او معتقد است که هنگام سرعت گرفتن اجزای هواپیما سرعت کافی برای بلند شدن نداشته اند. او به نقص فنی باور داشته است.
ما نمیدانیم چرا او این گونه عمل کرده است. اما روشن است که نوعی فریب کاری بوده است. او آن گونه که ارزشمند است اطاعاتی را که به مغزش وارد میشد نپذیرفت. به طوری که آن به سادگی نمیتوانست درست باشد پس او آن را نپذیرفت. اندکی خود فریبی مسیول از دست رفتن جان انسان ها ست.
چنین خود فریبی هایی میتواند به طور نهادین نیز رخ دهد. تریورز میگوید: این مسیول از دست رفتن شاتل فضایی چلنجر و کلمبیا بود. رهبران ناسا خودشان را متقاعد کردند که هشدار های انتشار داده شده توسط دانشمندانی که عمیقا در مطالعات مربوط به فضا درگیر هستند درباره ی آن که خود فریبی اثرات مهلکی دارد را جدی بگیرند. او استدلال میکند: حتی تصمیم هایی که منجر به جنگ میشوند و میتوانند به ارزش جان ده ها هزار تن تمام شوند معمولا در سایه خود فریبی گرفته میشوند.
به طور قطعی مطالعات تریورز درباره خود فریبی نه تنها برای خلبانان خطوط هوایی فرماندهان ناسا و ريیسان بلکه برای هر کسی که در جایگاه مسیولیت قرار دارد پیامد های سیاسی به دنبال دارد. او معتقد است تصمیماتی که جان هزاران یا میلیون ها انسان را تحت تاثیر قرار دهد باید عاری از خود فریبی گرفته شوند. و هم چنین تصمیماتی که ما در زندگی شخصیمان میگیریم باید از این مطلب پیروی کنند. او میگوید من به ساختن زندگی روابط و جامعه بر مبنای دروغ اعتقاد ندارم.
تریورز میگوید:
ما میتوانیم تصمیم بگیریم که با خود فریبیمان بجنگیم یا آن را تحسین کنیم. این انتخاب سختیست. من تصمیم دارم با نفسم مخالفت کنم هر چند که موفقیت اندک است.