در تمام مدت افکار مختلفی از ذهن ما گذر میکنند. ممکن است این افکار مانند ترافیک به آرامی جریان داشته باشند. اما گاهی اوقات افکار بر روی هم انباشته شده و باعث شلوغ شدن ترافیک میشوند. هنگامی که افکار مختلف با هم میآمیزند، تاثیر این اتفاق میتواند ما را از لحاظ روان شناختی ویران کند. باعث اضطراب، افسردگی و یا به طور کلی پریشان حالی ما شود. با این حال، این افکار تنها به این علت که از ذهن شما میگذرند، نمیتوانند نشان دهنده یک واقعیت عینی باشند. آنها اغلب بیشتر از این که بیان گر یک مشاهده یا واقعیت باشند، زادهی تخیلات شما هستند. بنابراین، برای داشتن زندگیای که به آرامی در حال جریان است، ضروری است که شما به همه افکاری که دارید باور نداشته باشید.
افراد در تمام مدت افکار مختلفی در ذهن خود دارند. ما اغلب افکارمان را به سوی مشکلاتی که در حال حاضر با آن در حال دست و پنجه نرم کردن هستیم هدایت میکنیم، اما همچنین این افکار ممکن است گاهی اوقات بدون هیچ دلیل خاصی به ذهنمان خطور کنند. آنها در ذهن ما جریان مییابند و توسط بعضی منابع ناخودآگاه به جلو رانده میشوند. این افکار میتوانند مثبت، منفی یا خنثی باشند. اما زمانی که افکارمان درباره انتقاد از خودمان باشند یا باعث ناراحتی شوند، میتوانند به طور خاصی اذیت کننده باشند. ازجمله افکاری از این دست: من هرگز نتوانستم کار درستی انجام دهم؛ رئیس من فکر میکند که من یک احمق هستم؛ یا من هرگز شغل مناسبی نخواهم داشت.
زمانی که شما به افکار خود توجه کنید، متوجه خواهید شد که به طور ذهنی باور ندارید که برخی از این افکار به نظر درست باشند. به عنوان مثال ممکن است فکر کنید که رئیس شما به دیده یک احمق به شما مینگرد و حتی احساس کنید که این دیدگاه درست است. با این حال هنگامی که به موقعیتهای مختلفی که او از شما تقدیر کرده است فکر کنید، متوجه خواهید شد که این افکار به نظر منطقی نمیباشند. در شرایطی از این قبیل، این مورد را به خودتان یادآوری کنید که “تنها به این علت که احساس میکنید این فکر درست است به این معنا نیست که واقعا این فکر درست باشد”.
شما میتوانید بسیاری از باورهای نادرست اما اضطراب آور را با توجه به اختلاف بین حقیقت احساس شده و حقیقت مشاهده شده خود، تضعیف کرده و کنترل کنید. برای استفاده موثر از این روش چالش برانگیز، مهم است که در مسیر پایدار باشید. در ابتدا باید برای تشخیص افکار اضطراب آوری که بارها به خودآگاه شما وارد میشوند، تلاش کنید. شما تنها میتوانید در مورد انجام این کار وظیفه شناس باشید، اگرچه بسیاری از افراد به عنوان کمک جانبی از مراقبه یا تمرین ذهنی استفاده میکنند.
سپس باید به خودتان یادآوری کنید که فقط فکر کردن به آن فکر به معنای درست بودن آن نیست. سعی کنید با بیان جملهای مخالف پاسخ دهید، به عنوان مثال: او نه تنها فکر نمیکند که من احمق هستم، بلکه در موقعیتهای مختلف نشان داده است که به من احترام میگذارد. با تکرار، تفکر عینی نادرست و ناراحت کننده به مرور قدرت خود را از دست خواهند داد تا زمانی که دیگر واقعاً به آنها باور نداشته باشید.
زمانی که به افكار ناراحت کننده فکر میکنید، گاهی اوقات بعضی موارد به نظر نگران کننده به نظر میرسند، در حالی که در شرایط دیگر ممکن است شما نتیجه بگیرید که این افکار بیشتر محصول درک و تصور شماست که نسبت به واقعیت موجود نیز اغراق شده است. افزایش آگاهی شما در مورد این حقایق نادرستی که احساس میشوند، میتواند به شما در کنترل درست این موارد یاری کند.
علاوه بر این، با مشاهده این مبارزه، شما ممکن است خود آگاهی خود را تقویت کنید. بدین معنی که هر چه آگاهی شما نسبت به دردی که این افکار ایجاد میکنند بیشتر شود، نسبت به خود دلسوزی بیشتری خواهید داشت؛ همانند حالتی که به یک دوست که با یک مسئله مشابه مبارزه میکند، احساس دلسوزی داشته باشید. در نهایت، نه تنها حقایق نادرست احساس شده ناپدید خواهند شد، بلکه یک راه مثبتتر و قابل اطمینان برای ارتباط با خود خواهید داشت.