آیا تاکنون خوابی دیدهاید که برایتان بسیار معنادار باشد؟ این خواب میتواند خواب یکی از عزیزان از دست رفته شما و یا یک علامت خطر باشد. ممکن است خوابی دیده باشید که در آن مردهاید، حتی شاید این خواب نظر شما را نسبت به مرگ تغییر دادهباشد.
در تئوریهای روانشناسی، خوابها دارای اهمیت خاصی هستند. به گفتهی زیگموند فروید، خوابها «راههای مجللی به سوی ناخودآگاه» هستند، این در حالی است که کارل یونگ، تجلی از اسطورههای باستانی را در خواب خود دیده بود.
در باور مسیحیت، خوابها حاوی پیامهای نبوی و پیشگویانه هستند. همانطور که در داستان یوسف پیامبر میبینیم، خواب مربوط به قحطی مصر به درستی پیشگویی شده و تعبیر گشت. حتی خواب یوسف (همسر مریم: مادر عیسی مسیح) در مورد اخطاری برای بیماری فرزندش نیز به حقیقت پیوست.
با توجه به داستانهای گفته شده و داستانهای مشابه آن، نمیتوان انکار کرد که خوابها، شگفتی محض هستند. حتی فرضهای اولیه در مورد خواب نیز بسیار عجیب هستند؛ همه ما تجربه این را داشتهایم که حین دیدن خواب احساس میکنیم واقعی است، در حالی که کاملا بیهوش هستیم و بدن ما قادر به حرکت نیست. در مورد اینکه چه چیزی باعث بوجود آمدن این خواب ها میشود و نوع عملکرد آنها چیست، فرضیههای زیادی مطرح شدهاست، اما هیچ اتفاق نظر علمی در مورد آن وجود ندارد.
دکتر ریموند مودی، یکی از پیشگامان تحقیقات «تجربهی نزدیک به مرگ» یا «NDEs» است. وی موفق به کشف اصطلاحی در کتاب ‹زندگی بعد از زندگی› شد که موجب گسترش مفهوم NDEs در آگاهی عموم گردید.
گفت و گوهای انجام شده بین Seth J. Gillihan ( نویسنده این مقاله) و دکتر ریموند مودی در ‹Think, act, be› ، کمک میکند تا به برداشت متفاوتی از رویاها برسیم: آیا رویاها میتوانند پلی بین دنیای مادی و روحانی باشند؟
این ایده در حیطهی مشترک و بسیار جذاب بین NDEs و رویاها متولد شد. به باور Gillihan، تجربهی نزدیک به مرگ (NDEs) به هیچ وجه یک رویا نیست؛ بسیار واضح است که این دو مقوله کاملا از هم جدا هستند.
یکی از وجوه اشتراک بین رویاها و NDEs ، غیر قابل تفسیر بودن آنهاست، کسانی که خواب میبینند و از تجربههای نزدیک به مرگ نجات پیدا میکنند، هردو اعتراف میکنند که نمیتوانند آنچه دیدهاند به زبان بیاورند و توضیح دهند.
وقتی افراد از خوابهایشان برایتان تعریف میکنند، گویا از مسائل بیهوده صحبت میکنند. گاهی اوقات رویاهایی میبینیم که نمیتوانیم توضیح منطقی برای آنها بیاوریم. استعارهها و مفاهیم شاعرانه تنها تخمینهای نزدیک به واقعیت برای این تجربیات توصیف ناپذیر هستند.
دکتر مودی
در حالی که ما نسبت به خوابهایی که آنها را مزخرف و غیر منطقی خطاب میکنیم بیاعتنا هستیم، مودی معتقد است این خوابها دارای «مفاهیم عمیق روحانی» هستند. وی برای اثبات نظر خود، به قضیهی ذن کونز (Zen Koans) و صداها و حرفهای نامفهومی استناد میکند که حین عبادت و در حالت خلسه از عبادت کنندگان شنیده میشود!
مودی همچنین عبارتهای نامفهوم و پوچی را مثال میزند که در موسیقیهای معروف و ادبیات از آنها استفاده میشود که گواهی بر «دامنه شگفتانگیز زبان» هستند. مردم از مسائل بیهوده خوششان میآید ولی از خود کلمه ‹بیهوده› نه.
آنچه باعث دشواری توصیف NDEs میشود، به فرضیهی ماهیت چند بعدی بودن آنها برمیگردد ( که به نظر میرسد آنها در ابعادی غیر از ابعادی صورت میگیرند که ما میشناسیم که شامل طول، عرض و ارتفاع و زمان هستند). برای مغزی که فقط به سه بعد از فضا محدود شده است، درک مفهوم ابعاد اضافی غیر ممکن است. در تئوری ابر ریسمانها، به این نتیجه رسیدهاند که واقعیت زندگی از ۱۰ بعد تشکیل شده است!
مودی همچنین نقاشیهای M.C. Escher را برایمان مثال میزند. نقاشیهای او کاملا نمودی از گفتههای ماست و از لحاظ منطقی غیرممکن به نظر میرسند. به عنوان مثال، یکی از نقاشیهای او پلههای مربعی هستند که ویژگی منحصر به فردی دارند؛ از هر گوشه که شروع کنید و در جهت پاد ساعتگرد روی پله قدم بردارید، برای همیشه در حال پایین آمدن خواهید بود!
برای تفسیر آنچه در تصویر میبینید، باید به مفاهیم خارج از منطق متوسل شویم. چگونه بالاترین پله، پایینتر از پایینترین پله قرار میگیرد؟ اگر بخواهیم از دید روشن به مطلب نگاه کنیم، پاسخ ما این است که تصویر مربوط به یک فضای دوبعدی است، اما در توصیف آنچه واقعا در تصویر اتفاق میافتد، تنها نتیجهی حاصل، «غیرمنطقی» بودن آن خواهد بود.
مودی
یکی دیگر از تشابهات عجیب بین تجربهی نزدیک به مرگ و رویاها این است که هر دو در سطح تغییر یافتهای از آگاهی صورت میگیرد، به علت بحرانهای پزشکی (NDE) و یا خواب. طبق فرضیههای دکتر Eben Alexander و دیگران همکاران او، زمانی که فعالیت ناحیه مشخصی از مغز کاهش میابد، زمینه را برای آگاهی و هوشیاری عمیقتر فراهم میکند.
هنگامی که در خواب REM قرار دارید، در بخشهای مشخصی از مغز شما، مانند قشر پریفرونتال که مسئول اصلی تفکرات ماست، فعالیت کاهش میابد. خواب REM زمانی است که بیشتر رویاهای شاد و خاطرهانگیز در آن اتفاق میافتد. در مقابل، هنگامی که در خواب REM به سر میبرید، برخی بخشهای مغزی فعالیت بیشتری دارند، مانند سیستم لیمبیک.
همانند بسیاری از افراد، من نیز یکی از زمینههای مشترک بین NDE و رویا را تجربه کردهام، زمانی که در خواب دیدم مردهام! درست مانند تجربهکنندگان NDS، هیچ گونه اختلالی در هوشیاری خود احساس نمیکردم بلکه کاملا به فضایی پر از ستاره و به چیزهایی که دوستشان دارم، ملحق شدهبودم.
Gillihan
وی ادامه میدهد:« وقتی در خواب مرده بودم، پیش افرادی که پیش از من از دنیا رفته بودند منتقل نشدم. تجربهی مرگ من در خواب ثابت کرد که ارتباطی ابدی بین زندهها و مردهها وجود دارد، ارتباطی ساخته شده از عشق. این تجربه برای من بسیار والا و مثبت بود و باعث شد نظر من به کلی با افکار و نظریاتی که در مورد مرگ وجود دارد تغییر کند، مشابه تغییراتی که در عقیدهی نجات یافتگان NDEs رخ میدهد.»
اکنون این نظریه مطرح میشود که آیا رویاهای ما ( از سادهترین رویاهایی که به راحتی فراموش میکنیم تا عجیبترین ٖآنها) میتوانند دارای ابعاد وسیع روحانی باشند؟ شاید اسراری در مورد خود رویا و خواب وجود دارد که مارا به بخشی از واقعیت پیوند میدهد که هنگام بیداری قادر به دیدن و درک آن نیستیم ( نه تنها حین بیداری، بلکه در مدیتیشن و مصرف روانگردانها نیز چنین توانایی را نداریم).
آیا میتوان به این دلایل استناد کرد و گفت که رویاها، پلی برای ارتباط بین دنیای مادی و روحانی هستند؟ مطمئنا نه! تمامی این موارد تنها حدس و گمانهایی پیرامون این موضوع هستند که Gillihan معتقد است از تفکرات واهی و مشتاق او نشات میگیرند. در هر صورت، اگر تمایل دارید باور کنید که ابعاد روحانی وجود دارند که ماوراء تجربیات دنیوی ما هستند، این فرصت را پیدا میکنید که هر شب هنگام خواب با معجزه و جادو ارتباط برقرار کنید.
شاید واقعیتهایی وجود دارند که باید در خوابها و رویاهایتان به دنبال کشف آنها باشید؛ واقعیتهایی که در حالت بیداری و آگاهی قابل درک نیستند. ممکن است هر صبح هنگام بیداری به ثبت خوابهای خود بپردازید و زمان اندکی را صرف کنجکاوی در مسیری کنید که خوابهایتان شما را با خود به آن جا میکشند.
در حمایت از سخنان مودی، نسبت به احتمالاتی که نشان میدهند «بیمنطق و بیهوده» بودن رویاها در واقع بازتابی از واقعیتهایی هستند که فراتر از منطق ما رخ میدهند، پذیرا باشید. به رویاهایی که احساست قوی و عجیبی در شما باقی میگذارند، بیشتر توجه کنید؛ احساساتی که شاید با منطق ما قابل توضیح نباشند. شاید تمامی این تجربیات، حاصل الگوهای تصادفی از مکانیسمهایی است که قشر پریفرونتال تلاش در تفسیر آن دارد. و یا شاید خوابهای شما به واقعیتهایی اساسی و معنادار در مورد زندگی و ارتباط شما با آن اشاره میکند!