مراحل پیاژه تئوری چگونگی توسعه و رشد شناختی کودک از زمان تولد تا بزرگسالی است. منظور از رشد شناختی دانش و فهم در مورد دنیای اطراف می باشد.
ژان پیاژه از روانشناسان اولیه دهه ۱۹۲۰ به بعد بود که در مورد رشد و تحول کودک تخصص داشت. پیاژه نظریهاش را با مشاهده کودکان و یادداشت برداری درباره پیشرفتشان بوجود آورد.
ایده اصلی نظریه یا تئوری پیاژه این است که کودکان توسط عمل کردن بهعنوان ” دانشمندان کوچک” که کاوش میکنند و با جهان برای فهمیدن افراد، ابژهها، و مفاهیم تعامل دارند، رشد میکنند. آنها این کار را بطور طبیعی و بدون کمک از بزرگسالان انجام میدهند.
این مقاله چهار مرحله تحول و رشد شناختی پیاژه، مفاهیم کلیدی، و چگونگی استفاده از آنها توسط افراد برای کمک به کودکان برای یادگیری و رشد را توضیح میدهد.
مراحل پیاژه
این جدول چهار مرحله پیاژه در مورد رشد و تحول شناختی را تشریح می کند:
۱. مرحله حسی-حرکتی ( تولد تا ۲سالگی)
نوزاد از زمان تولد تا ۲سالگی شروع به فهمیدن جهان اطراف با استفاده از حواس و حرکات بدنی میکند. متخصصان این را مرحله حسی-حرکتی مینامند.
در ابتدا نوزاد حرکات رفلکس اصلی، همانند مکیدن و تکان دادن بازوهایش، برای جستجوی محیط اطراف استفاده میکند. او همچنین از حواس بینایی، لامسه، بویایی، چشایی، و شنوایی استفاده می کند.
آنها، بهعنوان یک دانشمند کوچک اطلاعات این تجربیات را جمعآوری کرده و یاد می گیرند چگونه افراد، اشیا، بافتها، مناظر را ازهم تفکیک کنند. در ضمن یاد می گیرند که چگونه این موقعیتهای مختلف احساسات مختلف را در آنها بوجود می آورند.
پایداری شی
پیشرفتهترین دستاورد شناختی که یک کودک درطول این مرحله بدست میآورد پایداری شی است. پایداری شی اشاره به زمانی دارد که یک نوزاد میفهمد که یک شی، حتی هنگامیکه آنها قادر به دیدن، بوییدن، لمس کردن، یا شنیدن آن نیستند، هنوز وجود دارد.
پایداری شی حائز اهمیت است زیرا به این معنی است که نوزاد توانایی تشکیل تصویر ذهنی، یا تمثال از یک شی را بعوض عکسالعمل صرف به آنچه آنها در محیط تجربه می کنند را بوجود آورده است.
۲. مرحله پیش عملیاتی(۲ تا۷سالگی)
کودک در مرحله پیش عملیاتی پایداری شی را بنا مینهد و رشد و تحول راههای اتنزاعی تفکر را ادامه میدهد. این شامل توسعه مهارتهای پیچیده زبانی و استفاده از کلمات و رفتارهایی برای نشان دادن اشیا یا رخدادهایی که در گذشته تجربه کردهاند میشود.
کودک پنج رفتار کلیدی را درطول این دوره به نمایش می گذارد:
- تقلید. این مرحلهای است که کودک میتواند رفتار شخصی را حتی زمانیکه حضور ندارد تقلید نمایند.
- نمایش نمادین. کودک شروع به استفاده از اشیا بهعنوان نماد وسمبل می کند و ویژگیهای یک شی را روی دیگری منتقل می کند. برای مثال، وانمود کردن اینکه یک تکه چوب شمشیر است.
- نقاشی کردن. نقاشی کردن شامل هردوی تقلید و نمایش نمادین است. این کار به صورت خط خطی کردن شروع میشود و به نمایشهای دقیقتر انتزاعی از اشیا و افراد تحول پیدا میکند.
- تصویرسازی ذهنی. کودک میتواند بسیاری از اشیا را در ذهناش تصویرسازی نمایند. او ممکن است اسامی اشیا را اغلب برای حفظ کردن این تداعیها در ذهناش بپرسد.
- فراخوانی کلامی رخدادها. کودک میتواند از زبان برای توصیف و نمایش رخدادها، افراد، یا اشیا از گذشتهاش استفاده نماید.
کودک درطول مرحله پیش عملیاتی خودمحور است. این بدین معنی است که او دنیا را فقط از منظر خودش می بیند ومیفهمد و تلاش می کند که نقطه نظرات دیگران را بفهمد.
۳. مرحله عملیاتی (۷ تا۱۱سالگی)
مرحله عملیاتی یکی از نقطهعطفهای عمده دیگر در رشد و تحول شناختی کودک است. کودک تفکر انتزاعی را بنا نهاده و بر تسلط خود بر چنین تفکراتی می افزاید. در این مرحله آنها کمتر خودمحور شده و بیشتر منطقیتر میشوند.
کودک در طی این مرحله، توانایی برای رشد/تحول و بکارگیری قوانین فیزیکی اشیا ( نه مفاهیم انتزاعی—این در مرحله عملیاتی میآید) را بدست میآورد.
این شامل توانایی بهتر برای طبقهبندی کردن اشیا به گروهها و زیرگروهها، توانایی برای فهم توالی و ترتیب منطقی، همانند ازتفاع و وزن، و فهم پایستگی/پایداری است.
پایستگی/پایداری
پایستگی/پایداری فهمیدن اینست که یک جسم/شی میتواند از نظر اندازه، حجم، یا شکل ظاهری تغییر کند ولی همان جسم/شی باقی بماند.
بعنوان مثال، شکل ظاهری آب زمانیکه از یک لیوان کوتاه به یک لیوان بلند و تنگ ریخته می شود، تغییر می کند ولی خود آب تغییری نمی کند. در این مرحله کودک به فهم این موضوع می رسد.
۴. مرحله عملیات رسمی (۱۱تا بزرگسالی)
در این مرحله که مرحله نهایی رشد/تحول شناختی است، کودک قوانین پیچیدهتری از منطق را یاد میگیرد. او میتواند از قوانین منطقی برای فهمیدن مفاهیم انتزاعی و حل مسائل استفاده نماید.
اکنون کودک قادر به تجزیه و تحلیل محیط و استنباط/استنتاج است. او پا را فراتراز فهمیدن اشیا و حقایق به سوی حل مسئله میگذارد. این مرحله شامل ایجاد نظریههایی در مورد آنچه که بر اساس دانش موجود ممکن است می باشد.
اکنون کودک میتواند از دانش موجود خود برای ایجاد/توسعه نظریات جدید درباره جهان و پیشبینیهایی درباره اینکه چه چیزی در آينده رخ خواهد داد استفاده نماید.
مفاهیم مهم
بخشهای زیر چندین جنبه مهم تحول شناختی را که پیاژه بهعنوان بخشی از نظریهاش پیشنهاد میکند توضیح میدهند.
طرحواره
پیاژه اولین شخصی بود که ایده طرحواره را به نظریه تحول شناختی راه داد. طرحواره دستهای از دانش یا یک قالب ذهنی است که کودک آنها را کنار هم قرار میدهد تا دنیا را بفهمد. طرحواره محصولی از تجربیات کودک است و میتواند اشیا، رخدادها، یا مفاهیم را نشانگر باشد.
برای مثال، کودک میتواند طرحواره سگ را بوجود آورد. در وهله اول، کلمه “سگ” فقط به اولین سگی که دیده است اشاره دارد، اما طی زمان، کلمه “سگ” به تمامی سگها تسری پیدا می کند. هنگامیکه کودک این طرحواره را کنار هم قرار میدهد، او ممکن است هر حیوان خزدار، چهارپا را، قبل از اینکه به دسته بندی مسلط برسد، سگ بنامد.
کودکان علاوه برای ایجاد طرحوارههای جدید میتوانند طرحوارههای موجود خود را بر اساس تجربیات جدید وفق دهند.
همانطور که کودک رشد میکند، او طرحوارههای بسیاری را شکل میدهد و طرحوارههای موجود را برای فهم بهتر از جهان وفق میدهد. بدین صورت می توان ادعا کرد که طرحوارهها راهی برای ساختاربخشی به دانش کسب شده هستند.
دو مفهوم کلیدی مرتبط با طرحوارهها درونسازی و برونسازی هستند:
- درونسازی زمانی است که کودک از طرحواره از قبل موجود برای فهم یک شی جدید یا موقعیت جدید استفاده مینماید.
- برونسازی زمانی است که کودک طرحوارههای ازقبل موجود را برای مناسبسازی تجربه یا شی جدید سازگار می کند. این فرایند چالش برانگیزتر از دورنسازی است.
تعادل
تعادل انگیزه لازم را برای کودک جهت ادامه ازطریق مراحل مختلف رشد/تحول شناختی فراهم میآورد.
هنگامیکه کودک درونسازی را تجربه مینماید، جهانبینیاش غیردقیق است و در این مرحله او در وضعیت عدم تعادل است. این باعث انگیزش کودک می شود تا اطلاعات جدید را برونسازی کرده و به مرحله تعادل برسد.
چالشها به نظریه
پیاژه با نظریه خودش کمکهای شایانی را در خصوص اینکه مردم در مورد رشد/تحول کودک چگونه فکر میکنند کرد. با این حال، نظریه او بدون انتقاد نیست، همانند:
- شواهد متناقضی برای این چهار مرحله درمیان کودکان مختلف وجود دارد.
- شواهد پیشنهاد میکنند که کودکان میتوانند تکالیف شناختی معینی را در سنین پایینتراز سنی که پیاژه پیشنهاد کرد انجام دهند.
- نظریه پیاژه دیگر تاثیرات بر تحول شناختی را همانند تاثیرات اجتماعی و فرهنگی مدنظر قرار نمی دهد.
- پیاژه مشخص نمیکند کدام فرآیندهای روانشناختی این رشد/تحول را هدایت میکنند.
چگونگی بهره برداری از نظریه پیاژه
نظریه پیاژه بر این ایده که کودکان، بهعنوان دانشمندان کوچک نیاز به جستجو/کشف، تعامل با، و آزمایش به منظور بدستآوردن اطلاعات مورد نیاز برای فهم جهانشان دارند استوار است.
مراقبان و مربیان میتوانند نظریه پیاژه را با فراهم نمودن فرصتهای زیادی برای کودکان برای جستجو/کشف محیطشان عملی نمایند. این شامل اجازه دادن به آنها برای یادگیری از طریق آزمون/خطا و آزمایش با محیطشان است.
در مراحل اولیه، افراد میتوانند به یادگیری بهتر کودک با فراهم آوردن اسباببازیهای جدید و جالب برای بازی و پاسخ دادن به سوالاتی که آنها درباره جهان میپرسند کمک نمایند. فراهم آوردن اشیا و موقعیتهای جدید چالشبرانگیز میتواند عدم تعادل ایجاد نماید، که کودک را به یادگیری برای بدستآوردن تعادل تشویق نماید.
در مراحل بعدی، پازل کلمات، تکالیف حل مسئله، و پازلهای منطقی به رشد/تحول شناختی کودکان کمک خواهد کرد.
اجازه دادن به کودک برای تعامل با دیگر کودکان ممکن است به بهتر شدن یادگیری کودکان بویژه در مراحل مشابه یا اندکی بالاتر از مراحل رشد/تحول شناختی خودشان کمک نماید.