انتشار این مقاله


جابه‌جایی حسی؛ کلمات چشیدنی و صداهای دیدنی!

تجربه‌ی منحصربه‌فرد زنی به درک طبیعت جابه‌جایی حسی کمک کرده است که به شرح جزئیات آن می‌پردازیم.

تجربه‌ی منحصربه‌فرد زنی به درک طبیعت جابه‌جایی حسی کمک کرده است. هنوز علت دقیق جابه‌جایی حسی که با حواس ارتباط داشته و می‌تواند باعث شود افراد کلمات را بچشند یا صداها را بو کنند (!) معلوم نیست. شاید بخشی از این اتفاق ژنتیکی باشد که در برخی از خانواده‌ها مشاهده می‌شود. بعضی از محققان بر این باورند که ماده‌ای شیمیایی در مغز به نام سروتونین شاید نقشی به عهده داشته باشد؛ چون مواد توهم‌زا که سطوح سروتونین را تغییر می‌دهند می‌توانند ادراک‌های غیرمعمول به وجود بیاورند. همچنین برخی شواهد نیز وجود دارد مبنی بر این که جابه‌جایی حسی می‌تواند تغییر پیدا کرده یا ناپدید شود.
ارزیابی دقیق تجربه‌ی یک زن به Kevin Mitchell و تیمش در ایرلند برای تحقیق کمک کرده است.

این زن “AB” هنگام شنیدن موسیقی رنگ‌ها را می‌بیند که به قدرت، صدا و ابزارهای به کار رفته در آن بستگی دارد؛ نوت‌های بالا سایه‌های رنگی بیشتری دارند. رنگ‌های افراد نیز به طور عمده بر اساس شخصیتشان می‌باشد؛ برای مثال سبز با وفاداری مرتبط است.

برخی از اتفاقات در زندگی این فرد موجب تغییر جابه‌جایی حسی شده است که Mitchell درباره‌ی آن‌ها چنین می‌گوید: “او سریالی از اتفاقات ناگوار را پشت سر گذاشته است که شاید دست کم گرفته شده باشند”. به عنوان نوجوان یا بزرگسالی جوان، این فرد چندین ضربه‌ی مغزی را تجربه کرده، میگرن دارد، با مننژیت ویروسی روبه‌رو شده و توسط صاعقه نیز آسیب دیده است.

یک ماه پس از مننژیت رنگ‌های مرتبط با موسیقی در این زن دستخوش تغییر شد. ضربه‌ای مغزی رنگ‌ها را از مرکز دید او به محیط برد. داروهای میگرن و صاعقه هر دو جابه‌جایی حسی او را متوقف کردند ولی به سرعت وضعیت به حالت سابق برگشت. زمانی که تیم تست‌های قبل و بعد از مننژیت را مقایسه کردند معلوم شد که تقریباً تغییری حاصل نشده است به همین دلیل گفته می‌شود که شاید این اختلال در مغز برخی افراد به سختی مداربندی شده باشد. هر چیزی که موجب این ناهنجاری می‌شود مدت‌های زیادیست که وجود دارد و ثابت می‌باشد. این شکل‌بندی مغز می‌باشد و چیزی می‌باشد که خود مغز آن را انجام می‌دهد.

طنین بنفش‌رنگ

این تیم همچنین مردی “CD” را نیز بررسی کردند که هنگام گوش دادن به موسیقی رنگ‌هایی را در اطراف دیگر افراد می‌دیده است. برای او رنگ‌ها بازتابی از احساس او درباره‌ی فرد یا چیزی بوده که به آن گوش می‌داده است. رنگ خود Mitchell در نگاه این فرد کمی خسته‌کننده بوده؛ خاکستری کمرنگ!

این فرد تا جایی که ذهنش یاری می‌کند به این اختلال دچار بوده ولی در ۲۰ سالگی‌اش دارویی ضدافسردگی (escitalopram) برای او تجویز شده است که به افزایش سطوح سروتونین در مغز می‌انجامد.

به مدت ۷ سالی که او این دارو را مصرف کرده است، نشانه‌های جابه‌جایی حسی از بین رفته ولی با قطع مصرف آن دوباره عود کرده و دقیقاً مثل قبل شده است. پس از آن و با شروع مصرف ریتالین تغییراتی در ناهنجاری این مرد ایجاد شده به طوری که رنگ‌هایش بیشتر طنین بنفشی گرفته‌اند.

در زمان‌های مختلف مورد اول ما (AB) داروهای ضدتشنج، میگرن و داروی اضطراب Xanax مصرف کرده است که همه‌ی آن‌ها جابه‌جایی حسی را خاموش یا سرکوب کرده‌اند. این واقعیت که داروهای زیادی می‌توانند جابه‌جایی حسی را تغییر دهند مربوط به دخالت دیگر مواد شیمیایی مغز به غیر از سروتونین در این ناهنجاری می‌شود.

این شواهدی که مبنی بر وجود راه‌های مختلفی برای تجربه‌ی جابه‌جایی حسی می‌باشد هیجان‌انگیز است و شاید بین افراد فرق کند. با وجود این که مدارهای ثابتی برای جابه‌جایی حسی در مغز موجود است ولی ممکن است ماده‌ای کلیدی هم برای آن وجود داشته باشد. این می‌تواند به معنی وجود “جابه‌جایی حسی پنهان” باشد؛ افرادی که مغز آن‌ها مستعد این ناهنجاری بوده ولی آن‌ها نشان نمی‌دهند، ولی فقط یک نظریه می‌باشد.

علی تقی‌زاده


نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید