معنی تیپ شخصیتی A چیست و ریشه این نامگذاری به کجا برمیگردد؟
داستان به اتاق انتظار مشترک دو کاردیولوژیست برمیگردد؛ دکترها متوجه شدند که بعد از مدت زیادی که در مطب مشغول به کار بودهاند، صندلیهای اتاق انتظارشان، برخلاف انتظار آنها، در قسمت تکیهگاه دچار فرسودگی و پارگی نشده، بلکه لبه صندلی و دستههای صندلیها دچار رنگرفتگی شده. به این معنی که افراد در حال انتظار، در لبه صندلیها مینشستند و در هر لحظه آماده بلند شدن از صندلیهایشان در هنگام صدا شدن اسمشان بودند.
پس این دو کاردیولوژیست، به نام های Friedman و Rosenman ، فکر کردند که آیا بیقراری افرادی که در مطب منتظر هستند، میتواند به این دلیل باشد که به طور کلی،این افراد بیقرار و بیصبر هستند که بیشتر در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی هستند؟ آنها کشف کردند که فرضیهشان صحیح است. و همچنین در حین بررسیهایشان متوجه شدند افراد به لحاظ شخصیتی، بیشتر در دو گروه قرار میگیرند که این دو گروه را تیپ A و B نامگذاری کردند.
بیشتر ما اینگونه فکر میکنیم که افراد تیپ A ، افرادی عجول و قوی و پردغدغه و افراد تیپ B ، افرادی بیخیال و راحت هستند. اما تفاوت این دو تیپ شخصیتی خیلی بیشتر از این است و افراد تیپ A در بیشتر مواقع دچار سؤتفاهم میشوند، چون اکثر ما نمیتوانیم انگیزههای آنها را درک کنیم. برای این که به معنی واقعی تیپ A پی ببریم، بهترین روش این است که تعریف آن را از زبان خود این افراد بشنویم:
- در نظر ما برد تنها گزینه است
ما همیشه در مورد خود سختگیر هستیم و این سختگیری باعث ایجاد این ذهنیت میشود که باید بهترین باشیم و اگر کسی از ما بهتر باشد یعنی ما به اندازه کافی تلاش نکردهایم. این باعث میشود حتی خستهکنندهترین کارها هم به یک رقابت تبدیل شود.
- ما در راستای رسیدن به اهداف خود زندگی میکنیم
ما هیچکاری را بیدلیل و «همینجوری» انجام نمیدهیم. همه کارها دارای هدفی نهایی هستند. قهوه در زمان صبحانه؟ تا بیدار شویم. نیم ساعت بازی Pokemon Go قبل از نهار؟ کمی استراحت و جلو زدن از دوستانمان در بازی! خدا به کسی که جلوی پیشرفت ما را بگیرد، رحم کند! ما اگر با اهدافمان نرسیم، هیچ چیز نیستیم.
- ما همیشه مضطرب هستیم
رسیدن به اهدافمان آنقدر دارای اهمیت است که اغلب به خاطر همین اهداف، دچار استرس میشویم. همیشه در حال حسرت خوردن به خاطر زمانهای هدر رفته و فرصتهای از دست رفته هستیم. این طرز فکر موجب ایجاد اضطراب و کاهش EQ میشود.
- ما از تمامی لحظات به نحو احسن استفاده میکنیم
یکی از عادات ما این است که بعضی مواقع، به ملاقاتها دیر میرسیم، و در عوض بعضی مواقع، چند ساعت هم زودتر در محل ملاقات منتظر نشستهایم و لبهایمان را میجویم! دلیل این است که ما عادت داریم از تمامی ثانیهها استفاده مفید بکنیم. که در بعضی مواقع این کار را بیش از حد معقول انجام میدهیم. یعنی میخواهیم زمان هدررفته خود را کاهش دهیم و سعی میکنیم کاری ۲ ساعته را در عرض ۵ دقیقه انجام دهیم، که البته موفق نمیشویم و با این کار برای دیگران وقت هدررفته ایجاد میکنیم.
- از تو میخواهیم هر چه زودتر به اصل مطلب برسی
وقتی با ما صحبت میکنی، حرفهای اضافه و تعارفات را حذف کن. اگر سوالی داری، وقت را با حرفهای بیخود تلف نکن و یکراست به اصل مطلب برس. هدف از این کار، افزایش بهرهوری است. یعنی میخواهیم هر چه زودتر اصل موضوع را بفهمیم تا بدون وقت تلف کردن مشغول حل مسأله شویم.
- از منتظر ماندن متنفریم
دلیل اینکه از منتظر ماندن در پشت چراغ قرمز یا مطب پزشک متنفریم، این نیست که خودمان را از بقیه مهمتر تصور میکنیم. بلکه دلیلش باز همان افزایش بهرهوری است. در نظر ما هر ثانیهای که در انتظار میگذرد، میتوانست صرف کاری مهم شود. ثانیههایی که دیگر هیچوقت به عمر ما بر نمیگردند.
- ما در انجام کارها باوجدان هستیم
عباراتی مثل «بعداً» یا «همین قدر کافیه» در دستورزبان ما وجود ندارند. کارها، یا درست انجام میشوند یا نمیشوند. و اگر ما کاری را انجام دهیم باید حتماً و حتماً، درست انجام شود. وجدان ما اجازه نمیدهد به کیفیت متوسط راضی شویم.
- ما چند کار را همزمان انجام میدهیم
توانایی انجام چند کار به طور همزمان برای ما خیلی مهم است؛ نه، ما بیادبانه رفتار نمیکنیم و زود هم بیعلاقه نمیشویم. بلکه اگر بتوانیم همزمان با گوش دادن به شما، یک (یا حتی چند!) کار دیگر را هم انجام دهیم، از زمان خود بیشترین استفاده را بردهایم.
- ما نمیتوانیم استراحت کنیم
استراحت کردن برای ما در اولویت نیست. برای ما خیلی سخت است که زمان خود را بدون انجام هیچ کار مفیدی بگذرانیم و فقط منتظر بنشینیم که به اهدافمان برسیم. در عوض، ما همواره در تلاشیم که فعالانه خود را به انسان کاملی که در آرزوهایمان ساختهایم، تبدیل کنیم. هر چیز دیگری مترادف با زمان هدررفته و شکست است.
- ما به طور شدیدی حس عجله کاذب داریم
در ذهن ما، «الآن» تنها زمانی است که وجود دارد. و هیچ دلیل درستی در به تعویق انداختن کارها وجود ندارد. ما تمایل داریم به جزئیترین و بیاهمیت ترین کارها نیز فوریت و اولویت بدهیم.
- ما دارای برنامهریزی مشخص هستیم
زمان روزانه ما به نحوی تقسیمبندی شده که در آخر هر روز به آنچه در نظر داشتیم، رسیده باشیم. تمامی کارها دارای وقت معین خود هستند و وارد لیستهایمان میشوند. یکی از لذتهای بزرگ ما زمانی است که تمامی موارد یک لیست، تیک خورده باشند.
- ما بیقرار هستیم
موتورهای ما همیشه در حال کار هستند. در نتیجه وقتی ثابت و بیکار میشویم، این انرژی اضافه خود را به صورت عادتهای اضطرابی نشان میدهد؛ مثل جویدن ناخنها یا کوبیدن انگشتهایمان به میز. پس نگران ما نباشید! این رفتارها برای ما عادی است.
جمعبندی کلی
ما خودمان بهتر از همه میدانیم که در رفتار با دیگران سختگیر هستیم، ولی از همه بیشتر در مورد خودمان سختگیری به خرج میدهیم. درک این موضوع شاید سخت باشد چون دیگران به احساس کمالگرایی و Perfectionism ما، بیگانه اند. فقط این را بدانید که ما به بقیه اهمیت میدهیم و زیاد هم اهمیت میدهیم. و عذر میخواهیم اگر بعضی وقتها شخصیت ما باعث میشود دیگران به سختی بتوانند با ما کنار بیایند.
در پایان هم یک کمیک جالب