انتشار این مقاله


کنترل خشم (یک مهارت مهم هوش هیجانی برای موفقیت)

در رابطه با کنترل خشم به یک سناریو کاری خود در گذشته که از آن ضربه خورده‌اید، فکر کنید؛ احتمالا در یک شرایط پیش‌بینی نشده به اخراج از کار ختم شده یا یک اشتباه بزرگترین مشتری‌تان را به رقیبتان واگذار کرده است. در این تجربه، تیم مدیریت یا رئیس چگونه واکنش نشان دادند؟ خوشبین، آرام، […]

در رابطه با کنترل خشم به یک سناریو کاری خود در گذشته که از آن ضربه خورده‌اید، فکر کنید؛ احتمالا در یک شرایط پیش‌بینی نشده به اخراج از کار ختم شده یا یک اشتباه بزرگترین مشتری‌تان را به رقیبتان واگذار کرده است.

در این تجربه، تیم مدیریت یا رئیس چگونه واکنش نشان دادند؟ خوشبین، آرام، روشنفکر و احتمالا مانند فانوسی برای تیم یا بداخلاق، مقصر دانستن افراد دیگر و بدتر کردن شرایط؟

در چنین شرایطی یک اصطلاح مدیریتی وجود دارد که در مطالعات هوش هیجانی، مدیریت خود نامیده می‌شود.

در این بحث، اصطلاحی کلی‌تر با همان تاثیرگذاری تحت عنوان خودکنترلی ارجح‌ تر است.

چرا خودکنترلی برای مدیران یا رهبران مهم است؟

خرد باستانی شخص بدون قابلیت خودکنترلی را خانه بدون در و پنجره می‌پندارد که بی‌دفاع بوده و در معرض آسیب و خطر است. در حیطه کاری، آسیب و خطر به معنای از دست دادن احترام، اعتماد و تاثیر خود بر کسانی که تحت مدیریت شخص قرار دارند، می‌باشد.

اما چرا اینگونه است؟

در هوش هیجانی، خودکنترلی یک رقابت توسعه یافته شخصی در هر مدیری است. سوالی که پشت این اصطلاح وجود دارد، این است که: آیا من می‌توانم احساسات و رفتارم را در جهت یک پیامد مثبت کنترل و مدیریت کنم یا خیر؟

Daniel Goleman، روانشناس بین‌المللی و نویسنده‌ای با آثار پرفروش، در رابطه با مدیران دارای توانایی خودکنترلی می‌گوید:

افراد منطقی با قابلیت کنترل احساسات، کسانی هستند که می‌توانند محیط‌ را آرام و امن حفظ کنند. در این عملکرد، احساسات پائین و بهره‌وری و راندمان بسیار بالاست. مدیران و عوامل اجرایی موفق همگی دارای این سازماندهی افکاری هستند و آن را ترک نمی‌کنند.

درصورتی که مدیران ظرفیت خودکنترلی نداشته باشند، اصلا خوب نیست. به نظر شما این عامل چه اثراتی بر روی عملکرد شرکت، سود مالی شرکت، روابط و استرس کاری خواهد داشت؟

کمبود کنترل خشم چه اثراتی می‌تواند داشته باشد؟

یکی از موانع عمده ناشی از کمبود خودکنترلی، خشم فیلتر نشده است. به عنوان مثال، سال گذشته در یک حادثه ناگوار و بسیار علنی در شرکت تعمیر سخت‌افزار CEO، با یک یادداشت داخلی کل منابع شرکت به باد رفت. رئیس شرکت به جای مدیریت صحیح در طول مدت زمان کاهش خدمات به مشتریان و افزایش قراردادهای کنسل شده، واکنشی منفی نشان داد و با تهدید به اخراج، از هیچ کس چشم‌پوشی نکرد.

خشم یک احساس بشری قدرتمند و کاملا طبیعی است؛ اما بایستی با یک روش صحیح این احساس ابراز شود. خشم مناسب زمان و مکان خاص خود را دارد و ما بایستی چگونگی کنترل آن را یاد بگیریم؛ درغیر اینصورت، خشم بر ما غلبه کرده و کنترل ما را بر عهده خواهد داشت که خودکنترلی از این اتفاق پیشگیری می‌کند.

چگونه توانایی کنترل خشم را در خود بهبود ببخشیم؟

خودکنترلی همراه با تمرکز حواس مهارت‌هایی هستند که مدیران با آموختن آن‌ها ظرفیت حاضر شدن، خونسرد بودن و تمرکز حواس داشتن طی مواقع بحران و استرس بالا را به دست می‌آورند. این یک ویژگی لازم با بازدهی طولانی‌مدت است.


مقاله مرتبط: چگونه با خشم و رنجش مقابله کنیم؟


 ۵ راه بهبود خودکنترلی به شرح زیر می‌باشند:

احساسات خود را شناسایی کنید

آیا حس قدرتمند پنهانی در ضرب‌العجل‌های خاص، حس تردیدی در جلسات یا حس ناخودآگاهی در محیط کاری خود دارید که ممکن است برای شما مناسب نباشد؟ نقطه شروع آن است که همیشه تمرین خودآگاهی کنید؛ قبل از اینکه بر پایه احساسات تصمیم بگیرید.

محرک‌های خود را کشف کنید

اگر خودکنترلی خود را از دست دادید، این لحظه می‌تواند برای شما آموزنده باشد. چه چیزی باعث شد؟ احتمالا این واکنشی به مسئله عمیق حل‌نشده بوده است. آنچه در زیربناست، بایستی در برخورد اول مراقبت شود. احساساتی که منجر به خشم، جرم یا ترس ناخواسته می‌شود، در اثر این عامل ایجاد می‌شوند. پس چه چیزهایی واقعا شما را اذیت می‌کنند؟

از زمان از دست دادن کنترل خود آگاهی داشته باشید

آیا در طول زمان‌های استرس، نگرانی، خستگی یا ترس ایجاد می‌شود؟ به عنوان مثال ممکن است پس از یک روز طولانی کاری خودکنترلی شخص در پایین‌ترین حد خود قرار داشته باشد؛ چنین شرایطی می‌تواند با بداخلاقی و عصبی بودن همراه باشد که منجر به تصمیم‌گیری نادرست می‌شود.

خواهان تغییر باشید و در راستای آن اقدام کنید

حال که از علت اصلی احساسات منفی خود آگاه شدید، سعی کنید این چرخه را بشکنید. آیا واکنش شما مناسب بود؟ در زمان درست و در مقابل فرد مناسب به خوبی مدیریت شد؟ شاید بایستی یاد بگیرید تا یک پاسخ فعالانه‌تر بدهید یا بهتر تصمیم‌گیری کنید. شاید اصلا لازم نیست عمل کنید و بایستی قبل از اینکه عمل کنید، بیشتر به دیگران گوش کنید.

طرز فکرتان را تغییر دهید

به خودتان قدرت انتخاب دهید. به جای آنکه بگویید من چه کسی هستم؟ به خود بگویید من انتخاب کرده‌ام تا چگونه باشم؟ این باعث افزایش خودکنترلی و کاهش تاثیرپذیری‌تان خواهد شد. اما فریب نخورید؛ طرز تفکر جدید نیاز به کار، تمرین و انضباط شخصی فراوان دارد تا رفتارهای جدید به صورت عادت دربیایند.

خودکنترلی برای مدیران و رهبران در تمام سطوح بسیار مهم است؛ هیچ کارمندی دوست ندارد برای فردی که در کنترل خودش نیست و احساساتش بر او غلبه می‌کند، کار کند؛مخصوصا در مواقع بحران. رهبری با ترس، فریاد و قلدری یک رسم منقرض است که در اقتصاد اجتماعی فعلی که ارزش‌های روابط، همکاری و اعتبار را مشخص می‌کند، جایگاهی ندارد.

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید