فرهنگ ما غرق در روابط جنسی شده است. با یک وبگردی ساده یا نشستن پای تبلغات تلویزیونی شاهد مقالات متعددی هستیم که به ما پیشنهاد میکنند چگونه میتوانیم رابطهای پرجنبوجوشتر، نعوظهای طولانیتر، اوج لذتهای جنسی (اُرگاسمهای) بهتر و انزالهایی داشته باشیم که روزها ما را غرق در لذت جنسی کند. با وجود اینکه مردم به ندرت آنها را باور میکنند ولی آیا همین، خود مشکل نیست؟
ما هیچ مشکلی با رابطهی جنسی دلخواه نداریم و نظرمان در این باره بسیار هم مثبت هست. مشکل این جاست که این کارها بسیار عملگراست؛ یعنی فقط به خود رابطهی جنسی توجه دارد نه بقیهی وجود شخص که همین باقیماندهی وجود فرد است که باعث میشود رضایت او از رابطهاش پائین بیاید. ما برای علایق جنسی در یکپارچه شدن با خودمان تمامیت قائل نیستیم و “خود کامل” ما در نتیجهی آن رنج خواهد برد.
در عرض چندین تحقیق، محققان به این نتیجه رسیدند که این دو شکل از احساسات و روابط جنسی (غرقشدن و هماهنگ) به طور قابلتوجهی از لحاظ پردازش اطلاعات جنسی و تجربهی فعالیتهای جنسی متفاوت اند. در طول فعالیتهای جنسی، غرق شدن در شور و هیجان جنسی با احساسات منفی مرتبط است. بیرون از رابطهی جنسی، غرق شدن در فکر آن باعث میشود افکار سرزده و مزاحم دربارهی مسائل جنسی مشکلساز شود و با دیگر اهداف و توجه به شریک زندگی تداخل نماید. در این حالت تمرکز روی هدف جاری هنگام بازبینی ناخودآگاه تصاویر افراد جذاب دشوار میشود.
مقالهی مرتبط: با نشانههای سوء استفادهی جنسی در کودکان آشنا شويد
شور و هیجان عقدهای جنسی همچنین با سوگیری در پردازش اطلاعات مرتبط است. آنهایی که از این نظر امتیاز بالاتری دارند بیشتر احتمال دارد در برهمکنشهای دوپهلو در عرصهی اجتماع که صراحتاً مفهوم جنسی ندارند، دچار تصور اشتباه گردند (برای مثال، پرستار، پاشنه و یونیفرم). این امر با کنشهای خشن تحت تهدید پس زدن حسی مانند پایان دادن به روابط رومانتیک در طول زمان نیز ارتباط دارد.
برخلاف جنبهی قبلی، شور و هیجان هماهنگ جنسی یکپارچگی بیشتری با عشق ورزیدن به دیگر جنبههای خودی، مانند دیگر ابعاد زندگی دارد. برای مثال، از شرکتکنندگان در تحقیقی خواسته شده بود تا در عرض ۱ دقیقه هر چقدر میتوانند کلمات مربوط به “رابطهی جنسی” را نام ببرند. آنهایی که امتیازات بالاتری در شور و هیجان جنسی هماهنگ کسب کرده بودند، هنوز افراد پرهیجانتری در این زمینه حساب میشدند. آنها نسبتاً چندین کلمهی جنسی را لیست کردند. اگرچه، تعداد کلمات جنسیای که آنها نام بردند (مانند آلت تناسلی، سینه و…) با تعداد کلمات مربوط به روابط جنسی (مثل صمیمیت، نوازش و مراوده) تعادل بیشتری داشت. در واقع، عدد سحرآمیز به نظر میآید نسبت ۲ باشد: هرگاه نسبت کلمات دستهی اول به دستهی دوم از ۲ بیشتر میشود، افزایش قابلتوجهی در غرقشدگی در شور و هیجان جنسی مشاهده میشود و با همین روند شور و هیجان هماهنگ جنسی کاهش مییابد.
همچنین آنهایی که امتیاز بیشتری از نظر شور و هیجان هماهنگ جنسی داشتند، بیشتر تحریک جنسی خود را کنترل میکردند. وقتی محرکی جنسی به صورت ناخودآگاه در برابر آنها قرار میگرفت (برای مثال فردی زیبا)، مهارتهای خود را از دست نمیدادند؛ مثلاً قادر بودند اشیاء طبیعی و مصنوعی وی را از هم تشخیص دهند. شور و هیجان جنسی هماهنگ همچنین با افکار جنسی مزاحم کمتر و توجه بیشتر به شریکهای جایگزین مرتبط است. این یکپارچگی بیشتر و غیاب دشواری به کیفیت بالای روابط در طول زمان میانجامد.
بسیار مهم به نظر میرسد که در این جا ذکر کنیم غرق شدن در شور و هیجان جنسی با اعتیاد جنسی تفاوت دارد. همچنین با این که این مهم با افکار منفی هنگام فعالیت جنسی ارتباط دارد اما با احساسات قویتر پریشانکننده ارتباط ندارد. همچنین هر دوی این رفتارها با علاقه و لذت نسبت به فعالیتهای مرتبط با روابط جنسی ارتباط دارند.
مقالهی مرتبط: دربارهی اختلالات جنسیتی چه میدانید؟
در واقع، هر دوی آنها به طور برابری با دلخواههای جنسی مرتبط اند. این احساس بسیار مهم است؛ چون ما گرایش داریم تا افرادی با جهتگیری بیشتر جنسی-اجتماعی را در جامعه خجالتزده کنیم. آنهایی که جهتگیری جنسی-اجتماعی محدودتری دارند، علاقهی بیشتری به درگیر شدن با روابط جنسی هدفمند دارند و علاقهی بیشتری به این رابطه گزارش میکنند. این نتایج پیشنهاد میکنند که جنسی-اجتماعی بودن به خودی خود مشکل نیست، بلکه چگونگی یکپارچه شدن این مسأله با هویت و دیگر زمینههای زندگی است که اهمیت دارد.
شاید به جای تفکر عقدهای رایج در مورد رابطهی جنسی در فرهنگ، ما باید به سمت کمک به افراد برویم تا به آنها بقبولانیم که در مورد تمایلات جنسی تفکر راحتی داشته باشند و به آنها کمک کنیم تا با راههایی که موجب شادی، سرزندگی و گشادهرویی به همهی جنبههای زندگی میشوند، تمایلات خود را مهار کنند.