سازمان ملل متحد دوم آوریل را به عنوان روز آگاهی بخشی دربارهی اوتیسم نامگذاری کرده است. دوم آوریل امسال، ۲۰۱۷، نهمین روز سالیانهی آگاهی دربارهی اوتیسم میباشد که سازمانهای مربوط به اوتیسم، در سراسر جهان برای آگاهی بخشی و پذیرش اوتیسم در سطح جامعه جشن میگیرند. ماه آوریل، در ایالات متحده، ماه آگاهی از اوتیسم نامگذاری شده است.
دکتر مجازی با انتشار این مقاله و مقالات مرتبط دیگر، با هدف «آگاهی بخشی دربارهی اوتیسم» سهیم میشود.
به امید پذیرش اوتیسم.
ده چیزی که کودکان اوتیسمی انتظار دارند بدانید:
من یک کودکم
بیماریِ اوتیسمِ من، بخشی از من است، همهی من نیست! شما فقط یک چیز هستید یا شما فردی با افکار و احساسات سلیقه و ایدهها و استعدادها و رویاها هستید ؟ آیا شما چاق هستید ؟ عینکی هستید ؟ ممکن است چاق یا عینکی بودن شما اولین چیزی باشد که هنگام ملاقات شما متوجه میشوم اما شما چیزی بیشتر از آن هستید! چنین نیست ؟
به عنوان یک بزرگسال، شما بر چگونگی تعریف شدنتان کنترل دارید. اگر شما یک نقشی را داشته باشید شما میتوانید آن را بشناسانید. به عنوان یک کودک من هنوز آشکار نشدهام. نه شما و نه من خودم، هنوز نمیدانیم من چه تواناییهایی دارم. اگر شما به من به عنوان «یک» چیز فکر میکنید احتمال دارد یک توقع بسیار کمی از من داشته باشید؛ و اگر من متوجه بشوم شما فکر نمیکنید که «من میتوانم آن را انجام بدهم» آن، طبیعتِ من میشود. پس چرا تلاشی بکنم ؟!
احساس من غیر قابل همگامسازی است
این یعنی نگاهها، صداها، بوها، طعمها و لمسهای عادی که ممکن است شما حتی متوجه نشوید برای من صرفا دردناک باشد. محیط من اغلب خصمانه است. ممکن است من متخصام، جنگجو و بدجنس به نظر برسم. اما من فقط تلاش میکنم از خودم دفاع کنم. این چرایی درناک بودن رفتن به بقالی برای من است!
شنوایی من فوق حاد است
بسیاری از آدمها وراجی میکنند. بلندگوها اخبار امروز را میگویند. موسیقی از سیستم صوتی پخش میشود، چرخ قهوه صدا میدهد، چرخ گوشت صدا میدهد، بچهها نق میزنند، ماشینها بوق میزنند، لامپ اتاق صدا دارد! مغز من نمیتواند همهی این ورودیها را فیلتر کند و من بار اضافه دارم!
ممکن است حس بویایی من فوق العاده حساس باشد
ماهی در مغازهی فروش گوشت خیلی تازه نیست، مردی که کنارمان ایستاده امروز دوش نگرفته، مرکز پروتئینی به بیرونِ مغازه سوسیس آویزان کرده، کودکی که جلویمان دراز کشیده پوشک کثیفی دارد، من احساس قی کردن دارم!
و خیلی از چیزها چشمانم را هدف قرار میدهند.
لامپهای فلوسنت تنها بسیار نورانی نیستند، آنها سوسو میزنند، به نظر میرسد مکان در حال حرکت است، نور ضرباندار از هرچیزی بازتاب میشود و چیزی که میبینم را غیرطبیعی میسازد. چیزهای زیادی وجود دارد که قادرم روی آنها تمرکز کنم، (مغز من ممکن است با دید تونلی تلافی کند) پنکهی گردانی که از سقف آویزان است، و بدنهایی که در جنبش پیوسته هستند، همهی اینها در چگونگی احساس ایستادنم در آنجا تاثیر میگذارند و من الان حتی نمیتوانم بگویم بدن من در فضا، در کجاست ؟!
بین چیزی که نمیخواهم و نمیتوانم تمییز قائل شوید
این به معنی گوش ندادن به سفارشات و دستورالعملها نیست. این یعنی من نمیتوانم منظور شما را بفهمم. وقتی شما از اتاق مرا صدا میزنید به جای شنیدن «بیا پیش من» میشنوم: “*&^%$#@, Jordan. #$%^*&^%$&*.”
توجه مرا جلب کنید و به عبارت ساده بگویید: جردن، کتابت را روی میز بگذار. وقت ناهار است.
این به من میگوید که شما از من میخواهید چه کاری را انجام بدهم و بعدا چه اتفاقی میافتد. الان برای من بسیار ساده است تا قانع بشوم.
من یک متفکر واقعیام. زبان را عینا تفسیر میکنم
شما با گفتن «اسبت را نگه دار گاوچران» به جای «ندو / شکیبا باش » من را گیج میکنید. به من چیزی شبیه «یک تکه کیک» نگویید؛ وقتی که در جلوی چشمانم دسری وجود ندارد، و منظور شما این است که «انجام این کار برای تو ساده خواهد بود» وقتی شما میگویید «از آسمان سگ و گربه میبارد» من حیوانات خانگی را میبینم که از کوزه بیرون میآیند. به من بگویید: «بیرون باران شدیدی میبارد.»
اصطلاحات، جناس، نکات ظریف، استتنتاج، تشبیه و استعاره و کنایه، در من گم شده است.