امروزه مردم درحال کمک کردن به یکدیگر و بازگشت به جمعهای خود هستند.تا آنجا که من دیدم، وقتی اقتصاد از هم پاشید، گاهی یک مرحله بحرانی باید بگذرد تا به ما اهمیت سرمایه گذاری را متذکر شود. واشینگتون پست درصفحه اول داستان این اتفاق، رشد قابل توجهی را در مسافرتهای دوستانه و محبت بین اعضای جامعه گزارش داد. در دوران بحران اقتصادی، مردم حتی شروع به برگزاری مهمانیهایی در حیاط خانه خود کردند که در آنهاهمسایههامیتوانستند ماشینهای چمن زنی خود را با یکدیگر تعویض و اطلاعاتشان راجع به باغداری را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. همانطور که مردی اشاره کرده: امروزه مردم درحال کمک کردن به یکدیگر و بازگشت به جمعهای خود هستند.
ارزش دوستی
حتی تیم اجرایی که من با آنها کار می کنم ( افراد یکه تنها ماهها پیش از بحران اقتصادی به کار با گروههای دیگر علاقمند نبودند) شروع کردند به حمایت کردن و تمرین همکاری و کار گروهی در آن روزهای تاریک سقوط. معتادان به پرکاری که ناگهانکارشان کم شده بود شروع کردند به زودتر به خانه بازگشتن و با فرزندان و همسرانشان وقت گذراندن.
پیشتر، مدیران فردگرا شروع کردند به خروج از دفاتر راحتشان و از اطاقکی به اطاقکی دیگر میچرخیدند. در ابتدا شاید به آنها هیج انتخاب دیگری داده نشده بود و ممکن است وقتی اقتصاد دوباره رونق بگیرد بازگردند، ولی افراد بیشماری به من گفته اند که اجبار برای دوباره امتحان کردن مسیر زندگیشان (و کارشان) به بهترین اتفاقی که میتوانسته برایشان بیفتد ختم شده است.
احساس مقصر بودن درباره تعادل بین کار و زندگی را تمام کنید
البته در یک دنیای ایده آل، برای روشن کردن این موضوع نباید یک بحران اتفاق بیفتد، مخصوصا با شواهد زیادی که نشان می دهند که روابط ما بزرگترین پیشگو برای خوشبختی و همچنین عملکرد عالی هستند.
بنابراین اگرچه غرایز اصلی ما ممکن است به ما بگویند که به درون خود بازگردیم، اما روانشناسی مثبت بهتر میداند. وقتی ما در آتش گرفتار باشیم بهترین شانسی که برای پیداکردن موفقیت آمیز راه خروجمان از ماز وجود دارد، گرفتن شخصی دیگر است. و در زندگی روزمره، هم سر کار و هم درخانه، حمایت اجتماعی ما می تواند تفاوت بین تسلیم شدن در برابر یک مکتب تفکری و به دست آوردن، کامل ترین پتانسیلمان را اثبات کند.