وقتی صحبت از مشکل باشد، همهی ما آن را داریم؛ اما، خیلی از مشکلها توسط خود ما ایجاد شدهاند.
فکرتان بهخاطر مشکلات مشوش است؟ باید هم باشد! اگر میخواهید مشکلاتتان را کمتر کنید، اول از همه تصمیم محکمی بگیرید که دیگر برای خودتان مشکل درست نکنید.
اما مشکلاتی که دیگران ایجاد کردهاند و تاثیر مستقیمی بر شما دارند چه؟ اگر شما در ایجاد این مشکلات نقشی نداشتهاید، پس چگونه میتوانید آنها را رفع کنید؟
اینکه بگویید مشکلی را دیگران ایجاد کردهاند و شما نمیتوانید رفعش کنید، بهانهای است که دیگر به کار شما نمیآید. درست است که شما روی مشکلاتی که دیگران ایجاد کردهاند کنترلی ندارید، اما در عوض، بر روی پاسخ، عملکرد و عکسالعمل خودتان که کنترل دارید.
در واقع، رفتار شما در برابر یک مشکل است که اهمیت زیادی دارد، نه اینکه مشکل چیست و توسط چه کسی ایجاد شده است.
مشکلاتی که دیگران ایجاد کردهاند نیز مثل مشکلاتی هستند که شما خود ایجاد کردهاید. آنچه که اهمیت دارد، نوع برخورد شما با یک مسئله است. اگر فکر کنید مسئلهای، مشکل بزرگی برای شماست، آن مسئله برایتان تبدیل به مشکل میشود. اما اگر با دید مثبت به مسئلهای بنگرید، دیگر آن را یک مشکل نخواهید دید؛ بلکه آن را فرصتی برای چالش خواهید دانست. این، نوع دیدگاه شماست که وضعیت را تعیین میکند.
بیایید با هم چند مشکل را که خود اغلب برای خودمان ایجاد میکنیم، مرور کرده و ببینیم چگونه میتوانیم آنها را کاهش دهیم.
مشکل: نبود وقت
چند نفر از ما دائما از نبود وقت کافی شکایت میکنیم؟ یک روز از ۲۴ ساعت تشکیل شده است؛ پس همهی ما به یک اندازه زمان در اختیار داریم. پس مشکل این نیست که زمان نداریم، در واقع مشکل این است که وقتمان را برای چیزهایی که نباید صرف میکنیم.
یکی از راهحلهای این مشکل، که خود برای خودمان درست میکنیم، این است که برنامهریزی بهتری داشته باشیم. وقتی شما کارهای روزمرهتان را برنامهریزی کرده و کارها را بر اساس اولویتشان مرتب میکنید، سپس در جاهایی که نیاز دارید کمک خواسته، منابعتان را مدیریت کرده و برنامهای مرتب میسازید، باعث میشوید مشکل کمبود وقت محو شود! در این صورت به جای یک کار منفی (شکایت کردن) یک عملکرد مثبت داشتهاید.
مقالهی مرتبط: با مدیریت زمان زندگیتان را رهبری کنید!
مشکل: نبود پول
یکی دیگر از مشکلاتی که تقریبا جهانی است، مشکل کمبود پول است. چه مشکل در مبلغی که ما در ذهنمان برای مدیریت درست هزینهها داریم باشد و چه واقعا در مبلغی که برای پرداخت قبضهایمان دریافت میکنیم، واقعیت، به طرز تفکر ما دربارهی این موضوع بستگی دارد و طرز تفکر ماست که میتواند چنین مشکلی را حل کند.
اگر شما چنین مشکلی دارید، کارهایی هست که میتوانید برای حلش انجام دهید. اولین اقدام برای اینکه این مشکل را به یک مسئلهی قابل مدیریت تبدیل میکند این است که دقیقا بدانید پولهایتان را کجا خرج میکنید. طبیعتا شما نمیتوانید پول جعل کنید ولی وقتی قهوهی لاته گران است، میتوانید از یک نوشیدنی ارزانتر خانگی استفاده کنید که برای خوردنش هم لازم نیست به جای دیگری بروید؛ در این صورت علاوه بر پول، در زمان هم صرفهجویی کردهاید.
داشتن خلاقیت برای ساخت وسایل جدید (مثل یک کمربند یا قطعهای جواهر ) هم میتواند تا حدودی مشکل نبود پول برای خرید یک وسیلهی کاملا جدید را حل کند.
اینکه بتوانید از لذتهای لحظهای خودتان بگذرید و بر زندگی در زمان حال تمرکز کنید، نه تنها مشکل نبود پول را برایتان حل میکند بلکه باعث پربارتر شدن زندگی روزمرهتان هم میشود.
مشکل: نبود دوست و همراه
این مشکل هم از جمله مشکلاتی است که نیاز به تغییر نگرش ما دارد. گاهی این مشکل به این دلیل به وجود میآید که ما از ملاقات افراد جدید به بهانههای مختلف خودداری میکنیم؛ مثل اینکه ما مثل آنها لباس نمیپوشیم، یا ما از خانوادههای مختلفی آمدهایم، یا اینکه تحصیلات کمتری داریم و به اندازهی کافی خوب نیستیم و کلی بهانههای دنبالهدار دیگر.
اگر شما این مشکل را دارید تنها راهتان برای رهایی از جعبهای که بدون دوست برای خودتان ساختهاید این است که از خانه بیرون رفته و با آدمهای مختلف تعامل و رابطه پیدا کنید.
برای شروع میتوانید با افرادی که به طور معمول در کوچه و خیابان سر صحبت را باز میکنند، صحبت کنید. اگر لازم دارید میتوانید از کلاسهای آموزش نحوهی برقراری ارتباط با دیگران استفاده کنید. سعی کنید سرگرمیای پیدا کنید که در آن احتمال برخورد با افراد جدیدی که سلایق مشابه دارند وجود داشته باشد. صحبتهای کوتاه حتی در مورد علایق هم میتوانند در دراز مدت به دوستی منجر شوند. پس شروع کنید و از چیزی نترسید.
مشکل: نبود محرکی برای تغییر
چند نفر از دوستان و همکارانتان را میشناسید که انگیزهی کافی ندارند؟ آنها علاقهای برای پیش رفتن و تمایلی برای روبرو شدن با چالشهای مختلف، که لازم است از محدودهی راحتیشان خارج شوند، ندارند. چنین افرادی دوست دارند روند کنونی را حفظ کنند، پیشرفت نکنند و از این روند، عقب هم نمانند.
احتمالا شما هم گاه به گاه خودتان را در چنین وضعیتی مییابید. این میتواند مشکلی باشد که رفته رفته بدتر هم میشود. اگر شما به این رویه عادت کنید، سعی در بهتر شدن خودتان نداشته باشید، خودتان را به چالش نیندازید و چیزهای جدید را در زندگیتان تجربه نکنید، زندگیتان یکنواخت، غیررضایتبخش و حتی کسلکننده خواهد بود.
اگر فرصتی را برای جستوجو و آزمایش، امتحان کردن چیزهای جدید، درست کردن منوهای جدید، دوست شدن با آدمهای تازه و انتخاب کردن مقصد تازهای برای تعطیلات اختصاص ندهید، چگونه خواهید توانست لذت ناشی از هیجان را در زندگیتان تجربه کنید؟
این مشکل، مشکلی است که هم یک تغییر درونی، برای عوض کردن عقیده و دیدگاه شما، و هم یک تغییر خارجی برای اقدام را نیاز دارد.
همیشه به یاد داشته باشید که داشتن مشکل فقط مختص شما نیست. یافتن راهحلی منطقی برای چیزی که شما را آزار میدهد یا اینکه شما را از حرکتی رو به جلو و لذت بردن از زندگیای که فقط یک بار تجربه خواهید کرد، باز میدارد، فقط و فقط مختص شماست و تنها از عهدهی شما برمیآید. شما ممکن است برای حل مشکلاتی که دیگران با موفقیت از عهدهاش برآمدهاند، همان راهحل دیگران را انتخاب کنید و یا اینکه خلاقیت به خرج دهید و راهحلی ایجاد کنید که دیگران وادار به پیروی از شما در شیوهی زندگی، تحمل و شخصیت شوند.