آیا زمانیکه دیگران به خواستهی شما توجهی نمیکنند احساس بدی پیدا میکنید؟ آیا با این افراد به جدال و کشمکش میپردازید؟! آیا سابقهی درگیری این چنین با خویشاوندان نزدیک خود را داشتهاید؟!
اگر پاسخ شما مثبت است، شما دارای شخصیت کنترلگر میباشید! درست است که شما عامل این دلخوریهای پیش رو آمده هستید اما نگران نباشید. هر کسی برخی از خصیصههای شخصیت کنترلگرا را در خود دارد. بیایید باهم نگاهی چند به منشا بروز این رفتارها داشته باشیم تا بدین وسیله بتوانیم چگونگی بروز آنها را مدیریت کنیم.
چرا سعی میکنید که دیگران را کنترل کنید؟!
وقتی که سطح بالایی از اضطراب و تشویش در وجود فردی باشد، دوست دارد تا دیگران را کنترل کند. چنین فردی به جای این که ترسهای خود را کنترل کند، در روابطش با دیگر انسانها، نقشهی کنترل و نظارت آنها را در سر میپروراند. این فرد در عین حال که در احساساتش بیثبات است، دیگران را مسئول ناراحتیهای خود میپندارد!
مقالهی مرتبط: احساسات خود را انتخاب کنید!
در این مسیر بکارگیری عمل نظارت بر دیگران، کارکرد محافظتیِ خلاف احساسات دارد. کنترل کردن دیگران در واقع به ضعف و ناتوانی طرف برمیگردد و همین دلیل نیز شخص را نسبت به ضعف و ناتوانیها حساستر میکند.
همهی اینها باعث میشود تا ما در مورد روابط خود با افراد کنترلگر به چالش کشیده شویم؛ چراکه رفتار این افراد در نهایت میتواند به موارد زیر ختم شود:
- تشدید اختلافات
- کاهش اعتماد
- روند ادامهدار مشاجره
افراد دارای شخصیت کنترلگرا، اغلب در کار و حرفهی خود موفقتر عمل میکنند، آنها بر افراد نظارت میکنند و برای خودشان هدفهایی دارند، در راه رسیدن به هدفهایشان بیوقفه در تلاشند، در زمینهی کسب و کار، آنها به شدت افراد تلاشگری هستند و در کار کارکنانانی که در محیط اطرافشان وجود دارند، بدون اینکه سوالی بپرسند سرک میکشند!
با این حال، زندگی شخصیِ یک فرد کنترلگرا بیشتر، رو به سمت آشفتگی دارد. به گونهای که روابط دوستانهی ضعیفی دارند که گاهی بسیار گرم و گاهی سرد است؛ درواقع روابطشان همواره به گونهای تحت کنترل قرار دارد.
چگونه شخصیت کنترلگرایی را توسعه میدهیم؟
در برخی از روشهای فرزندپروری، والدین تمایل دارند تا از همان ابتدا شخصیت کنترلگرایی را در وجود کودک نهادینه کنند. در چنین شرایطی رابطهی والدین با فرزند، رابطهی چندان عاطفی و مناسبی نمیباشد.
عشق به معیار شرطداری تبدیل میشود که مبنای دستیابی به آن موفقیت است؛ به گونهای که کودکان، هیچ عشق و محبتی از سوی والدین دریافت نمیکنند مگر در زمانیکه به خواستههای والدین جامع عمل بپوشانند! در چنین حالتی، وظایف و مسئولیتها ارزشمندتر از روابط میشود.( آنچه که ساختهای مهمتر از خود توست!)
مبنای اصول پرورشی بی اعتمادی به دیگران قرار میگیرد. بچهها میآموزند که محتاطانه به دیگران اعتماد یا تکیه کنند. در نتیجه، آنها شخصیتی شدیدا مستقل و غیروابسته به بار میآیند در عین حالیکه از تنهایی خود مداوم در رنج و عذابند.
ویژگی افراد کنترلگرا
افراد کنترلگرا به جای داشتن حس همکاری و تعاون، مدام در پی مطالبهی خواستههای خود از دیگران هستند و در صورت رد تقاضایشان حس انتقام و کینه در وجودشان پدیدار میگردد.
از آنجایی که آنها این پیش زمینه را دارند که تکیه و اعتماد به دیگران خطرناک است، از همکاری و مشارکت با دیگر افراد سر باز میزنند و رفتارهای تهاجمی یا تهدیدکنندهای از خود بروز میدهند. علاوه بر این، هنگامی که کشمکش و درگیریها با چنین افرادی اوج میگیرد، فرد کنترلگر ممکن است با گرایش به شخصیت پارانوئیدی، بی رحمانه به تحریف واقعیت بپردازد تا احساساتش تغییری نکند!
لحن شخص کنترلگر
بیایید نگاهی به چگونگی ارتباط افراد کنترلگرا با دیگر افراد بیندازیم. این جملات را بخوانید و به احساسی که در شما ایجاد میکند توجه کنید.
- من درحال حاضر به شما برای انجام این کار نیاز دارم.
- من نظرتان را نخواستم.
- سخن من را قطع نکنید.
اینگونه جملات چندان خوب بنظر نمیرسند. آنها قالب دستوری دارند و موجب افزایش تضادها و اختلافات میشوند. همچنین نوعی حالت دفاعی نیز در شخص مقابل القا میکنند. توجه داشته باشید که هر کدام از این جملات فاقد حس همدلی و احترام اند. در زیر به همان جملات که بدون جنبهی کنترلگرایی هستند توجه کنید.
- من برای انجام این کار نگران هستم. آیا امکانش وجود دارد که با هم آن را انجام دهیم؟
- من از نظر و ایدهی شما را تقدیر میکنم. بیایید بهترین ایده را انتخاب کنیم.
- من می دانم که شما هیجان زده شدهاید اما اندکی به من فرصت دهید تا سخنانم تمام شود سپس به نظر شما نیز گوش فراخواهم داد.
تفاوت ما بین این دو نوع جملات در یک چیز بسیار ساده است؛ جملات اول نسبت به جملات دوم عاری از هرگونه حس ارتباط سازنده میباشند. در جملات دوم انتظارات بین دو طرف تقسیم میشود و حس احترام دو طرفه است. این جملات باعث میشود شخص مقابل احساس ارزشمندی کند. در مقابل جملات فرد کنترلگرا باعث میشود طرف مقابل نسبت به انجام کارها رغبت و تمایلی نشان ندهد.
۳ راهکار برای افراد کنترلگر
اگر به شما لقب فرد کنترلگرا را دادهاند چند توصیه به شما میکنیم:
۱. تغییر رویکرد
در تقاضای نیازهایتان از دیگران مراقب باشید. سخنان خود را بدون وجود هرگونه ملامت یا سرزنشی بیان کنید و در قبال احساسات خود مسئولیتپذیر باشید.
۲. حس تعاون و همکاری
تلاش کنید تا با طرف مقابل یک زمینهی مشترک پیدا کنید و همراه با او در آن زمینه فعالیت کنید.
۳. توجه به نگرانیها
بدون اینکه هیچ واکنشی در برابر نگرانیهایتان بروز دهید، زمانی را صرف پیدا کردن و ریشهیابی این نگرانیها بکنید. این نگرانیها بیشتر ممکن است ریشه در گذشتهی شما داشته باشد؛ علی الخصوص اگر آسیب روحی و عاطفی دیده باشید!
مقالهی مرتبط: با گذشتهای که هنوز حسش میکنم، چکار کنم؟
هدفتان را از کنترل و بررسیِ افراد روشن کنید. این کار از نگرانیهای شما میکاهد و خواهید دید که روابط شما به طرز چشمگیری بهبود خواهد یافت.