سلام، من کلود شانون، ریاضیدان آزمایشگاههای تلفن بل هستم.
دوربین روی مردی نحیف در کت و شلوار و با کراوات زوم کرده بود. سال ۱۹۵۲ بود و برای مهندسان و ریاضیدانان، شانون هنوز هم مرد افسانهای است که نیاز به معرفی ندارد. ولی برای بقیه او هنوز ناشناخته است ولی این زیاد طول نخواهد کشید.
شانون داشت در یک فیلم تبلیغاتی، تسئوس را معرفی میکرد. تسئوس یک موش چوبی با سبیلهای مسی بود که داشت تبدیل به یک حس ملی میشد. مثل اسطورهای که نام از آن گرفته شده بود، این موش هم در بیرون رفتن از هزارتوها تخصص داشت. تسئوس میتوانست با یک بار آزمون و خطا در یک هزارتو با دیوارههای فلزی و یافتن راه خروجی هزارتو، آن را به خاطر سپرده و بارها بدون خطا انجام دهد. حتی اگر دیوارههای مارپیچ تغییر داده میشد، تسئوس میتوانست با آن تطبیق یابد. همان طور که شانون رو به دوربین گفت:
حل یک مسأله و به یاد سپردن راهحل، نیازمند درجهی بالایی از فعالیت ذهنی، شاید چیزی مثل مغز باشد.
برای بینندگان آمریکایی، تسئوس چیز عجیب و غریبی بود: ماشینی که فکر میکند.
شانون هر روز عصر، با همسرش بتی روی این سیستم کار میکرد. خودش میگفت که الهامبخش او، اسباببازیهای سرهمکنی و مارپیچ پرچین کاخ همپتون کورت لندن بوده است.
همارز با تبلیغات پر زرق و برق آزمایشگاههای بل، تسئوس کاور مجلات محبوب Time، Life و Popular Science را با تیتر “این موش باهوشتر از شماست” تسخیر کرده بود. تسئوس حتی آن قدر روی مافوقان شانون تأثیر گذاشته بود که او را چند پله در کارش ارتقا دادند.
با استانداردهای امروزی، هوش مصنوعی میتواند بهترین بازیکانان شطرنج را شکست دهد، رانندگی کند و چندین ناحیهی معمولی را به خاطر بسپرد؛ این دستاوردها برای ما دیگر عادی شده است. ولی در آن زمان سیستم تسئوس قابل توجه بود. تسئوس همچنین تجسم دو تا از دستاوردهای پایهای شانون در عصر اطلاعات بود.
اول این که او نشان داد مدارهای الکتریکی میتوانند از منطق دودویی استفاده کنند. تسئوس با آهنربا و موتورهایی که زیرش کار گذاشته شده بود، حرکت میکرد. حافظهی او نیز از ۷۵ رلهی الکترومکانیکی تشکیل شده بود که زیر مارپیچ جاگذاری کرده بودند.
شانون توانسته بود یک سیستم حافظه بر پایهی رله بسازد؛ چون سالها روی ظرفیت سوئیچها کار کرده بود تا مجموعاً به عنوان نوعی مغز کار کنند. در سال ۱۹۳۷، به عنوان دانشجوی فوق لیسانس در MIT، او جذب کارهای منطقدان قرن نوزدهم بریتانیایی، جورج بول شده بود. بول به این باور رسیده بود که بیان استاندارد منطق روی چند عبارت ساده استوار است؛ برای مثال AND، OR، NOT و IF. شانون نشان داد که سوئیچها میتوانند این عملکردها را داشته باشند. این اکتشاف بدین معنا بود که معماهای بسیار پیچیدهی منطقی را میتوان با تقسیم کردن به بخشهای کوچک، “ماشینیزه” کرد. فقط یک سری دستگاه دودویی لازم بود که بتوانند عملکرد صفر و یک داشته باشند.
نتایج این جهش در تفکر بسیار پایهای بود. این ایده که مدارها میتوانند منطق داشته باشند، بنیان همهی کامپیوترها را تشکیل میدهد. حتی در همان سال ۱۹۳۷، همعصران شانون فهمیدند که او چه اکتشاف مهمی انجام داده است: او چندین جایزه برد و نیویورک تایمز دربارهاش مقاله نوشت.
بعدها، روانشناس دانشگاه هاروارد، هاوارد گارنر، مقالهی شانون را “احتمالاً، مهمترین و معروفترین پایاننامهی کارشناسی ارشد قرن” خواند. او فقط ۲۱ سال داشت.
این اولین گام انتزاعی شانون بود ولی کار او تمام نشده بود. دومین کار او هم در رلههای تسئوس نمایان شد. سیستم ذخیرهی مسیر موش، دیجیتال بود؛ چون هر سوئیچ با صفر یا یک پاسخ میداد. به همین خاطر سیستم او به جای مقادیر پیوستهی آنالوگ، از مقادیر گسسته استفاده میکرد. چهار سال بعد در سال ۱۹۴۸، شانون قدرت سیستمهای دیجیتال را نه فقط در منطق، بلکه در انتقال بی عیب و نقص اطلاعات نشان داد.
او در مقالهی پیشگامانهی خود، “تئوری ریاضی ارتباطات”، بیت (نام کوتاه “binary digit”) را معرفی کرد. پس نیاز به توضیح نیست که عصر اطلاعات مدیون چه کسی است. شانون اثبات کرد که کدهای دیجیتال توانایی نمایش هر نوع پیام، فشردهسازی آنها و صرفهجویی در پول و وقت را دارند. و انقلابیتر از همه، او نشان داد که چگونه کدهای صحیح به ما اجازه میدهند تا با امانتداری کامل، یک پیام دیجیتال را از نقطهی A به نقطهی B ارسال کنیم.
اعتباری که کار شانون برای او فراهم کرد زمام تمام امور را به او داد تا اشتیاقش را برای ساختن گجت دنبال کند. اصلاً چه کسی میتوانست به بنیانگذار نظریهی اطلاعات بگوید که وقتش را باید چگونه بگذراند؟ بنابراین سالها پس از دستاوردش، اختراعاتش تکثیر پیدا کردند. ترومپت آتشافکن، ربات تردستی، کامپیوتری که با اعداد رومی کار میکرد و طراحی برنامهای برای آمریکاییها برای رانندگی در سمت چپ جادههای انگلستان! این آخری از یک سری آینه و سیستم هدایت معکوس خودرو تشکیل شده بود که به راننده القا میکرد هنوز در سمت راست رانندگی میکند.
شانون بعداها با خوشحالی از بیمصرف بودن اختراعاتش حرف زد:
من همیشه دنبال علایقم بودم، بدون این که زیاد نگران ارزش مالی یا ارزش آنها برای جهان باشم. من سر چیزهای کاملاً بیمصرف خیلی زمان کشتم.
ولی واضح است که او فروتنی میکند. حتی اگر اختراعات او را بیشتر اسباببازی بدانیم، شانون یکی از ارکان هوش مصنوعی محسوب میشود. برای مثال کامپیوتر شطرنجباز او نیای Deep Blue است. کار او به طور جدی همیشه شوخی بود.
اساساً به هیچ وجه نمیتوان کنجکاوی مشتاقانهای که تسئوس و گجتهای شبیه آن را ساخت از ذهنی که فکر کرد میتوان با یک جعبه سوئیچ مغز را تقلید کرد، یا هر پیامی را میتوان به بیتهایش تقسیم کرد، جدا نمود. تسئوس فقط مدلی برای هوش مصنوعی نبود: تسئوس تجسم هوش انسانی بود که دنیای دیجیتال را امکانپذیر ساخت.