در سال ۱۹۶۷ زیستشناس برجسته، پیتر مداوار، برندهی جایزهی نوبل، در کتاب The Art of the Soluble مینویسد:
دانشمندان موفق، به مطالعهی مهمترین مشکلاتی که در سدد حل آن هستند میپردازند؛ به هر حال وظیفهی آنها حل مشکلات است، نه گلاویز شدن با آنها.
میلیونها سال است، متفکرین برتر گونهی ما، به بررسی سه مورد از بزرگترین اسرار گیجکنندهی هستی میپردازند؛ آگاهی، ارادۀ آزاد و خدا. برخلاف دیگر سؤالات مشخصی مانند ساختار اتم، اساس مولکولی همانندسازی و دلایل خشونت انسانی که شاهد نتایج روشنی بوده است، این سه سوال حتی با سرعت بالای پیشرفت علم فراتر از درک بشر هستند.
آیا با توجه به نظر فیلسوف، دیوید چالمرز، پاسخ به این سوالات سخت هستند یا با توجه به نظر فیلسوف اون فلاناگن، سوالاتی غیر قابل حل و اسرارآمیز هستند؟ “رمزورازگرای قدیم” دوگانهباورانی هستند که به جهان غیرماده مانند روح باور دارند و معتقدند این سوالات قابل تفسیر با اسباب مادی نیستند. “رمزورازگرایان نو” طبق گفتهی فلاناگن میگویند آگاهی به دلیل محدودیت شناخت انسانی قابل بحث نیست. نه تنها آگاهی بلکه ارادۀ آزاد و خدا نیز در این مقوله قرار میگیرند- نه به خاطر اینکه ما به اندازهی کافی باهوش نیستیم تا آنها را حل کنیم بلکه به این علت که کلا قابل حل نیستند.
آگاهی
از مشکلات پیچیده آگاهی، تجربیات کیفی هستند. اینکه بفهمیم دیگری بودن چگونه است نوعی تجربه اول شخص فاعلی توسط حواس و مغز است. هیچگاه نمیتوانید بفهمید خفاش بودن چگونه است زیرا اگر بدن و مغزتان از حالت انسانی به خفاشی تغییر یابد، شما تنها خفاش خواهید بود، نه انسانی که میتواند بفهمد خفاش بودن چگونه است. هیچگاه نمیتوانید مانند فروشندهی داستان کوتاه مسخ کافکا، به سوسکی با افکار انسانی تبدیل شوید، فقط یک بندپا خواهید بود. به طور کلی شما میتوانید از حال و هوای اول شخصی که هستید مطلع باشد چه انسان یا خفاش و سوسک.
مقالات مرتبط:
ارادۀ آزاد
برخی از محققین معتقدند ما در جهانی قطعی زندگی میکنیم و هر اثری علتی دارد (به غیر از مکانیک کوانتوم، که این حالت نیز غیرقابل پیشبینی بودن سیستم را بیان میکند، نه آزادی کامل ان را). همه ما بر این باوریم صاحب ارادۀ آزادی هستیم، ما از میان گزینههای مختلف انتخاب میکنیم و دارای میزان مشخصی از آزادی در سیستمهای محدود هستیم. اینکه ما متوهم یا هر چیز دیگر باشیم پرداختن به این مشکل را شدنی نمیکند. ما اشیائی بیجان نیستیم که توسط نیروی قوانین طبیعت حرکت کنیم، بلکه موجوداتی فعال در شبکهی معمول جهان هستی هستیم که توسط آن هویت مییابیم و به کمک تصمیماتمان به آن هویت میبخشیم.
خدا
اگر خالق جهان فراطبیعی باشد-خارج از فضا، زمان و قوانین طبیعی-بنابراین هیچ علم طبیعی نمیتواند خدا را به واسطهی ابزار طبیعی بسنجد. به بیان دیگر این خدا یک معمای غیرقابل حل است. اگر خدا جزئی از جهان طبیعی باشد، یا به گونهای برای به جنبش درآوردن ذرات (مثل انجام معجزاتی چون شفا دادن بیماران) به درون جهان ما حلول کند، ما باید بتوانیم این فعالیتهای الهی را بسنجیم. خداوند از نظر علمی قابل درک است اما سنجش آماری آن فراتر از قدرت بشر است. در هر حال، خدا به عنوانی موجودی باهوشتر و قدرتندتر از ما، چیزی نیست که اغلب مردم از آن به عنوان ایزد یاد میکنند.
مقالات مرتبط:
- مشهورترین فرمول علم اطلاعات اولین بار برای اثبات وجود خدا استفاده شده است!
- معرفی کتاب: چرا خدا هرگز نمیمیرد؟
با وجود اینکه این رمز و رازها به وسیلهی علم قابل حل نیستند، اما مفاهیمی جذاب هستند که درک هر چه عمیقتر آنها در کسب آگاهی از جهان طبیعی پیرامونمان کمک خواهد کرد.