انتشار این مقاله


راهنمای کامل شما برای تفکر منطقی و مقابله با باور های غلط مردم

با ما همراه باشید تا راهکارهایی برای تبدیل مشاجره‌های پرهیاهو به بحث‌های معنی‌دار بیابید.

در عصر دیجیتال، فوران اطلاعات بیش از هر زمان دیگری بیداد می‌کند و مشخصاً بیرون کشیدن حقیقت از میان انبوهی از ادعاها و مقابله با باور های غلط مردم، آسان نبوده و تا حدی ترسناک به نظر می‌رسد. موضوع بحث چه ابولا باشد، چه واکسن و یا حتی تغییرات اقلیمی، تئوری‌های توطئه در جلب اعتماد مردم با علم رقابت می‌کنند. بر این مبنا، در ادامه با راهنمای کامل تفکر منطقی و مقابله با باور های غلط مردم همراه ما باشید تا یاد بگیرید چگونه نشانه‌های تفکر غیرمنطقی را تشخیص دهید؛ شواهد را ارزیابی کنید؛ به تعصبات خود آگاهی یافته و راهکارهایی برای تبدیل مشاجره‌های پرهیاهو به بحث‌های معنی‌دار بیابید.

تفکر منطقی و مقابله با باور های غلط مردم

بی‌منطق و بی‌خرد درون

ما برای تفکر غیرمنطقی برنامه‌ریزی شده‌ایم. این شیوه‌ی تفکر از آن دسته تعصبات شناختی نشأت می‌گیرد که همه‌ی ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند. Peter Ditto، روان‌شناسی که بحث قضاوت و تصمیم‌گیری را در دانشگاه شهر Irvine در ایالت کالیفرنیا مطالعه‌می‌کند، چنین بیان می‌دارد:

عوام هم‌چون دانشمندان فکر نمی‌کنند؛ آن‌ها مانند وکلا فکر می‌کنند. در واقع، به باوری که می‌خواهند باور داشته باشند، چسبیده و در وهله‌ی بعدی، از هر آن چه در توان دارند برای حمایت از آن بهره می‌جویند.

به گفته‌ی Ditto، استدلال با انگیزه‌ی پیشین، راهکار استانداردی است که ما برای پردازش اطلاعات پیش می‌گیریم؛ بدین معنا که تمایل داریم واقعیات را در جهت حمایت از سیستم باورهای از پیش موجود خود، انکار کنیم.

ما تقریباً هیچ‌گاه بدون داشتن ترجیحات ذهنی یا تمایلات احساسی به چیزی فکر نمی‌کنیم. این یک هنجار است.

اگر فکر می‌کنید مصون از این پدیده‌اید، قطعاً تنها نیستید. به باور این روان‌شناس، ما در شناسایی فرضیه‌ها و استدلال‌های مبنی بر انگیزه‌های پیشین در سایر افراد بسیار خبره عمل می‌کنیم؛ اما وقتی نوبت به خودمان می‌رسد، کاملاً برعکس است. کافی است چند دقیقه با صداقت در این خصوص فکر کنید. بی‌شک مثال‌هایی در زندگی‌تان خواهید یافت. هر چه در مقایسه با دیگران خود را بهتر بیابیم، باز هم همگی مستعد داشتن باورهای غلطی هستیم که اثبات نادرستی‌شان کار چندان سختی نیست.

به گفته‌ی Dan Kahan، پروفسور حقوق مدنی از دانشکده‌ی حقوق Yale  و محقق در زمینه‌ی ارتباطات علمی، بسیاری از تفکرات ما پیرامون موضوعات بحث‌برانگیز، تحت تأثیر گروه‌های از پیش موجود فرهنگی یا اجتماعی‌مان است. Kahan در خصوص شناخت فرهنگی مطالعه می‌کند. این نظریه بیان می‌دارد روشی که عوام طی آن اطلاعات را پردازش می‌کنند، عمیقاً از ارزش‌ها و هویت‌های فرهنگیِ مقبول تأثیر می‌پذیرد. ما برای ارزیابی تک به تک شواهد موجود در مورد یک موضوع زمان نداریم؛ پس به افرادی که در گروه‌هایمان به آن‌ها اعتماد داریم، متوسل می‌شویم تا در قضاوت به ما کمک کنند. خصوصاً وقتی عقیده‌ای با گروهی که به آن تعلق داریم مرتبط می‌شود (آن چه که Kahan هویت فرهنگی می‌نامد)، بیشتر مستعد قبول بی‌چون و چرای باور های غلط مردم می‌شویم؛ به عنوان راهی که نشان دهیم به جامعه‌ی مذکور تعلق داریم.

به عنوان مثال، اگر شما طرفدار محیط زیست باشید، مؤظف به قبول این نقطه نظر هستید که شکاف هیدرولیکی – روش استخراج نفت و گاز با شکستن سنگ‌ها از طریق تزریق مایعات فشرده- تهدیدی برای محیط زیست و سلامت انسان محسوب می‌شود. حال اگر از محافظه‌کاران باشید، انتظار می‌رود عقیده‌تان بر آن باشد که شکاف هیدرولیکی بی‌ضرر است؛ چرا که این جبهه‌ای است که سایر افراد گروه‌تان گرفته‌اند.

علم‌گرا بودن نیز به باور Kahan، مصونیت از این امر را در پی ندارد. طبق یافته‌های مطالعه‌ی این محقق، کسانی که از درک علمی بالایی برخوردارند، در موضوعات بحث‌برانگیز دوسوگراترند. در مطالعه‌ای مشابه، Kahan و تیم تحقیقاتی‌اش نمونه‌ای از ۱۵۰۰ فرد بالغ آمریکایی را با در نظر گرفتن گرایش‌ها و نقطه نظرات سیاسی‌شان مورد بررسی قرار دادند. تیم تحقیقاتی از افراد تحت مطالعه خواست نوعی تست محاسباتی را انجام دهند. این تست برای ارزیابی مهارت‌شان در حل مسئله بر اساس ریاضیات و عدم استفاده از میانبرهای تجربی اقتصادی که به جواب غلط می‌انجامید، طراحی شده بود. محققان یک مسئله‌ی محاسباتی را در دو قالب به افراد ارائه دادند: یکی تحت عنوان سؤال غیرسیاسی و دیگری در قالب سؤالی با مفاهیم سیاسی هم‌چون کنترل اسلحه. آن‌ها متوجه شدند کسانی که بالاترین امتیاز را در حل مسئله‌ی ریاضی غیرسیاسی کسب کرده بودند، بدترین عملکرد را در حل همان مسئله‌ در قالب مفاهیم سیاسی داشتند. بر این اساس به گفته‌‌ی Kahan، هر چه دانش علمی و توان درک مفاهیم اطلاعاتی و ارقام در فرد بالاتر باشد، در تعبیر شواهد به نفع هویت گروهی خود بهتر عمل می‌کند.

مقابله با باور های غلط مردم

آیا غلبه بر این نظریات درونی که تفکر ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند و به عبارت ساده‌تر مقابله با باور های غلط مردم ممکن است؟ به عقیده‌ی مرکز منطق کاربردی (CFAR) این امر امکان‌پذیر است. این مرکز، واقع در برکلی کالیفرنیا، کارگاه‌های آموزشی و سمینارهایی با هدف کمک به تفکر خلاف نظریات از پیش تعیین شده برگزار می‌کند. به گفته‌ی Julia Galef، نماینده و از مؤسسان CFAR، اولین قدم در این راستا، شناخت و قبول کردن جایزالخطا بودن است.

ما وقتی متوجه می‌شویم در اشتباهیم، احساس بدی نسبت به خودمان پیدا می‌کنیم. اما اگر خود را سرزنش کنیم، در حقیقت مانعی مقابل جستجوی حقیقت در خود ایجاد می‌کنیم. حال هدف ما در این مجموعه آن است که افراد را تشویق کنیم وقتی متوجه اشتباه در باور خود یا منطقی‌تر بودن نظر طرف مقابل می‌شوند، به خود تبریک گفته و خود را تشویق کنند.

راهکار دیگری که Galef پیشنهاد می‌کند به خود تلنگر زدن و سنجیدن باورها است. از خود بپرسید: “چه دلایلی مبنی بر اشتباه بودن نظر من می‌تواند وجود داشته باشد؟” این راه کمک می‌کند توجه‌تان به شواهد مخالف جلب شده و سعی در بررسی آن‌ها داشته باشید. فکر کنید به این که اگر در اشتباه باشید، عقیده‌ی درست چگونه می‌تواند باشد. آیا شواهد سازگار با نقطه نظر مقابل وجود دارد؟ اگر فردی از گروه اجتماعی یا جبهه‌ی سیاسی خودتان چنین نظری داشت، تمایل به پذیرش آن داشتید؟ پاسخ به این سؤالات می‌تواند به شما کمک کند قدرت باور خود را سنجیده و در صورت لزوم در عقیده‌ی خود تجدید نظر کنید.

راهنمای بحث‌ها و استدلال‌های غیرمنطقی

توضیحات و تفاسیر علمی بر پایه‌ی شواهد بوده و با کشف واقعیات جدید، تغییر می‌یابند. اما در مقابل، تعاریف غیرمنطقی تنها بر اساس حدس و گمان هستند و تنها واقعیاتی را شامل می‌شوند که از حدس ابتدایی حمایت کنند. در ادامه به ۵ مورد از نشانه‌های استدلال‌های غیرمنطقی و باور های غلط مردم اشاره می‌شود.

علم دست‌چین می‌شود: به جای در نظر گرفتن کل شواهد موجود، استدلال‌های غیرمنطقی اطلاعات را دست‌چین کرده؛ روش‌های تحقیق یا نتایج را اشتباه توصیف کرده یا حتی ادعا‌های کاملاً غلط از شواهد استنتاج می‌کنند. به عنوان مثال، افرادی که ادعا می‌کنند واکسن‌ها موجب اوتیسم می‌شوند، احتمالاً به عنوان مدرک ادعای خود خطرات جیوه را در نظر می‌گیرند. حال آن که جیوه مدت‌هاست در ترکیب واکسن‌ها وجود ندارد و مطالعات ارتباطی میان واکسن‌ها و اوتیسم نیافته‌اند. زمانی که تفسیر کسی از مطالعات با تفسیر دانشمندان تناقض داشته باشد، نشانه‌ی خوبی است که فرد سعی در گسترش دادن مفهومی اشتباه دارد.

علم بر اساس مفاهیم برگرفته رد می‌شود نه اطلاعات: به عقیده‌ی Josh Rosenau، سرپرست برنامه‌های مرکز ملی آموزش علمی، این نوع استدلال‌ها به جای توجه به بحث تنها بر مبنای شواهد، روی مفاهیم برگرفته تمرکز می‌کنند.

مردم خواهند گفت: خب اگر تکامل درست است، در این صورت ما روح نداریم یا همگی باید مانند حیوان رفتار کنیم.

در واقع به این توجه نمی‌کنند که علم چیزی راجع به چگونگی رفتار افراد ادعا نمی‌کند. اگر علم را بتوان طوری تفسیر کرد که منکر باورهای مورداحترام مردم شود، به طرز گسترده‌ای زمینه‌ی استدلال جهت‌دار فراهم می‌گردد تا مبادا تعریف مردم از دنیای پیرامون دگرگون شود.

انگیزه‌ها و دلایل دانشمندان مورد حمله قرار می‌گیرند: منتقدان اغلب برای مطرح ساختن تردیدهای خود در مورد یافته‌های دانشمندان، به حمله‌ی شخصی اقدام می‌کنند. این افراد به جای انتقاد از خود علم، گمان می‌کنند دانشمندان مطالعات‌شان را در جهتی سوق داده‌اند که از توافق علمی موجود حمایت کند. Paul Offit، سرپرست مرکز آموزش واکسن در بیمارستان کودکان فیلادلفیا، در ساخت واکسن زندگی‌بخش روتاویروس همکاری داشته است. منتقدان ضد واکسن با این ادعا که اقدام Offit از منفعت مالی‌اش ناشی می‌شود، به انجمنش حمله کرده‌اند. Offit به این نتیجه رسید که برخی از افراد مذکور را به هیچ عنوان نمی‌توان قانع کرد.

مهم نیست چقدر اطلاعات به این افراد نشان دهید. اگر تئوری توطئه در سر داشته باشند، نمی‌توان آن‌ها را قانع کرد.

مخالفت‌های قانونی و بجای میان دانشمندان به رد کل بحث علمی شدت می‌بخشند: تکامل یکی از پایه‌ها‌ی زیست‌شناسی مدرن محسوب می‌شود؛ اما دانشمندان هم‌چنان در حال کشف جزئیات آن هستند. زمانی که متخصصان ژنتیک با عقاید متناقض در زمینه‌ی گونه‌زایی مواجه می‌شوند، بحث اصلی در مورد چگونگی عملکرد تکامل است نه این که آیا تکامل واقعاً اتفاق می‌افتد یا خیر. به گفته‌ی Rosenau، هنوز هم افرادی که مخالف تدریس تکامل در مدارس هستند، مباحثات علمی معمول میان دانشمندان را دلیلی بر رد کل نظریه‌ی تکامل می‌پندارند. به خصوص اگر دانشمندانی که با اکثریت مقابل خود مخالف هستند، از خبره‌ترین متخصصان باشند، اوضاع بدتر می‌شود.

دفاع از بحث تحت عنوان انصاف و برابری صورت می‌گیرد: کسانی که آتش چنین بحث‌هایی را شعله‌ورتر می‌سازند، معتقدند باید هر دو جنبه‌ی بحث را به کودکان آموزش داد. چرا که دقیقاً دو جنبه با نسبت برابر وجود دارد؛ حتی اگر در واقعیت این نسبت برابر نباشد. در بیشتر موارد این حالت برای اعطای اشتباه برابری به جبهه‌ی مخالف نظریاتی به کار گرفته می‌شود که شواهد کافی ندارند؛ مانند نظریه‌ی طراحی هوشمند. در صورت عدم مقابله، این راهکار می‌تواند به پذیرش حقانیت بحث‌های فاقد استحقاق علمی منجر شود.

۶ راهکار برای مذاکره با افراد دارای عقاید غیرمنطقی و مقابله با باور های غلط مردم

وقتی با چنین بحث‌هایی مواجه می‌شوید، مثلاً افرادی که به علت ترس از خطر پوچ اوتیسم و مسمومیت با جیوه از تزریق واکسن به فرزندان‌شان امتناع می‌کنند، مطرح ساختن واقعیت‌های علمی برای قانع کردن‌شان وسوسه‌انگیز به نظر می‌رسد. اما اگر این راه را برای مقابله با باور های غلط مردم امتحان کرده باشید، حتماً متوجه شده‌اید که به توپ بستن افراد با شواهد، محکوم به شکست است. اگر سعی در پیشبرد بحث معنی‌دار داشته باشید، به تاکتیک‌های بهتری نیاز خواهید داشت. در ادامه ۶ مورد از بهترین‌ها ارائه می‌شود. نمی‌توان راجع به مؤثر واقع شدن‌شان اطمینان داد؛ اما می‌توان امیدوار بود.

شنونده‌ی خوبی باشید و ارتباط برقرار کنید: به گفته‌ی Ditto، روان‌شناس Irvine، هر چه بخواهیم خوش‌بینانه فکر کنیم، واقعیت آن است که بیشتر قضاوت‌های انسانی بر پایه‌ی احساسات و نه استدلال صورت می‌گیرند. تلاش کنید طوری ارتباط برقرار کنید که فرد مقابل شما را “یکی از گروه خود” تلقی کند. مطالعه‌ی Kahan نشان داده است افراد تمایل به پذیرش باورهای مرتبط با گروه‌های فرهنگی خود دارند. پس به دنبال اشتراکات باشید. چنان که Randy Olson، دانشمند و فیلم‌ساز و نویسنده‌ی کتاب “هم‌چون دانشمندان نباشید” بیان می‌کند:

با احترام گوش دهید. سخنرانی نکنید؛ کسی تمایل به شنیدنش ندارد. به جای به توپ بستن طرف مقابل با واقعیات علمی، سؤال بپرسید. نشان دهید پذیرای صحبت‌های فرد مقابل هستید. خود را بالاتر ندانید. در سطح یکسان مذاکره کنید. آن لحظه که خود را از مخاطب جدا کنید (با تفهیم این که شما باهوش و متوجه هستید ولی او نه)، بی‌شک بحث را باخته‌اید. در نهایت، تفاوتی نمی‌کند چه مقدار شواهد در دست دارید؛ اگر می‌خواهید پیام‌تان مقبول واقع شود، باید با صدایی تأثیرگذار و محبوب آن را بیان کنید.

سعی کنید منشأ باورهای غیرمنطقی را دریافته و در قالب آن بحث کنید: زمانی که افراد مصرانه به باورهای غیرمنطقی‌شان می‌چسبند، اغلب به دلیل آن است که باور مذکور با هویت یا گروه اجتماعی‌شان ارتباط دارد. تا جای ممکن طوری بحث کنید که به جای به چالش کشیدن هویت فرد مقابل، با آن سازگار باشید. به عنوان مثال، تصور کنید می‌خواهید دوستی را که خود را جسور و قاطع می‌پندارد، قانع کنید. حال آن که قانع کردن چنین فردی در موضوعی که برخوردی معمول با آن داشته باشد، کار سختی نیست. یک راه برای این کار، اتخاذ قالبی قاطع در نقطه‌ی مقابل است. معمولاً تمایل افراد به بیان مصرانه‌ی نظریات غیرعلمی ناشی از مخالفت ذاتی با خود علم نیست؛ بلکه منشأ آن برخی مسائل فرهنگی، اجتماعی یا شخصی است.

به عنوان مثال، در نظر بگیرید فرد مقابل اظهار دارد بسیاری از پروتستان‌هایی که با آن‌ها برخورد داشته است، تکامل را منکر باورهای مذهبی‌شان می‌دانند. تا زمانی که این افراد به چنین نگرشی ادامه دهند، نمی‌توانند در عین حفظ هویت خود تکامل را بپذیرند. در واقع، میلی به پذیرش آن نیز ندارند؛ تفاوتی نمی‌کند چقدر شواهد رو کنید. راه‌حل چیست؟ راهی پیدا کنید تا طرف مقابل را قانع کنید صحبت در مورد تکامل به معنای اجبار فرد به انکار هویت گروهی یا سیستم باورهایش نیست. به عنوان مثال می‌توان گفت: “آیا می‌دانستید Francis Collins، سرپرست مؤسسات ملی سلامت، یک مسیحی پروتستان است؟” و در ادامه بحث را چنین پیش گیرید که می‌توان در عین باور به مسیحیت، تکامل را پذیرفت.

قبل از تخریب باورهای اشتباه افراد، ارزش خودشان را به آن‌ها یادآور شده و کرامت‌شان را تصدیق کنید: به گفته‌ی Brendan Nyhan، دانشمند علوم سیاسی در کالج Dartmouth، وقتی واقعیاتی که بیان می‌کنید هویت افراد را به چالش بکشد، واکنش آنی آنان رد آن‌ها خواهد بود؛ این طبیعت انسان است.

وقتی فکر رهایی از یک باور هم‌چون تهدیدی برای هویت یا نگرش ما به جهان باشد، ما ناخودآگاه تمایل به رد آن داریم. یک راه برای حل این مشکل آن است که کاری کنید فرد مقابل قبل از ارائه‌ی شواهدی که ممکن است به هویتش خدشه وارد کند، احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد. Nyhan و همکارانش در مطالعه‌ای داوطلبانی داشتند که قبل از ارائه‌ی اطلاعات مغایر با باورشان در مورد مفاهیم سیاسی، برنامه‌ای جهت ارتقای حس ارزشمندی‌شان تدارک دیده شده بود (هم‌چون یادآور شدن زمانی که احساس خوبی نسبت به خود داشتند یا یادآوری ارزش‌های مهم‌شان). نتایج نشان داد تمرین خودباوری در افراد، تمایل‌شان را برای پذیرش واقعیات مغایر با عقایدشان افزایش می‌دهد.

در زندگی واقعی نیز مثال‌هایی از این دست می‌توان یافت. مثلاً بین زن و شوهری حین مسافرت اختلاف نظر پیش می‌آید که کدام راه درست است. آن که نظرش درست است، به دیگری می‌گوید تو مهارت جهت‌یابی خوبی نداری“. طرف مقابل شاید دروناً به درستی نظر دیگری اطمینان دارد؛ اما این جمله او را از پذیرش آن بازمی‌دارد. در واقع این جمله با تصور فرد از خودش به عنوان رقیب تعارض ایجاد می‌کند. اما اگر فرد مقابل درستی نظر خود را با این جمله همراه کند که “چطور آدمی به باهوشی تو می‌تواند گم شود.” بدون این که باورهای شخص نسبت به خودش تخریب شود، می‌تواند به راحتی او را قانع کند.

بر حقایق تمرکز کنید نه تصورات غلط: به هنگام مواجهه با یک افسانه‌ی دروغین، واکنش طبیعی ارائه و سپس کم‌ارزش کردن آن است؛ اما باید با احتیاط اقدام کرد. مطالعات نشان می‌دهند تکرار یک افسانه جهت اثبات نادرستی، اغلب به ترویج آن در اذهان عمومی منتهی می‌شود.

در یک مطالعه، شرکت‌کنندگان با مقاله‌ای مملو از باورهای اشتباه در مورد واکسن‌های آنفلوانزا مواجه شدند. بلافاصله پس از آن، افراد به طور صحیح توانستند حقایق را از افسانه‌ها جدا کنند؛ اما تنها نیم ساعت بعد، عملکردشان به بدترین شکل ممکن درآمد. افراد در حال خواندن متنی در مورد واکسن‌های آنفلوانزا بودند؛ اما با گذر زمان فراموش کردند چه چیز درست و چه غلط بوده است. در حقیقت با گذر زمان و تکرار باورهای اشتباه، ارتباطی میان این باورها و واکسن‌های آنفلوانزا در ذهن‌شان شکل گرفته بود.

Nyhan توصیه می‌کند به جای تکرار عقاید غلط، پیامی ساده و صادق برای ارائه پیدا کنید. سردرگم کردن مخاطب میان لیست بلندبالایی از تفاسیر و توضیحات، او را به سمت باور جذاب‌تر سوق می‌دهد. چنان چه محققان John Cook و Stephan Lewandowsky در کتاب راهنمای خود نوشته‌اند، یک افسانه‌ی ساده از لحاظ شناختی جذاب‌تر از یک تفسیر صحیح فوق پیچیده است.

از اشخاص بخواهید دانسته‌هایشان را توضیح دهند: افرادی که به خود اطمینان بیشتری دارند، در ذهن خود مانع بزرگتری در برابر عقاید مخالف ایجاد می‌کنند؛ اما اغلب این اطمینان از تصور غلطی ناشی می‌شود که در آن افراد احساس می‌کنند بیش از میزان واقعی می‌دانند؛ پدیده‌ای که پژوهشگران آن را توهم عمق فهم می‌نامند. این توهم را بشکنید تا مخاطب شفاف‌تر بتواند پذیرای نظرات‌تان باشد.

مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۳ در ژورنال Psychological Science منتشر شد، نشان می‌دهد زمانی که از افراد خواسته شود جزئیات باورهای سیاسی خود را توضیح دهند، تعصبات‌شان نسبت به موضوع کاهش می‌یابد. در حقیقت درخواست توضیح باورها، افراد را به موشکافی آن‌ها وادار می‌کند. بدین صورت در ادامه می‌توان آن‌ها را متوجه کاستی‌های دانسته‌هایشان کرد. هر چه مخاطب بیشتر شک کند، بهتر پذیرای حقایق خواهد شد.

حضوراً بحث کنید، نه در نوشتار: وقتی آنلاین بحث می‌کنید، ابهامات زیادی در رفتار افراد پیش می‌آید؛ چرا که زبان بدن و دیگر اشارات اجتماعی در این نوع بحث دخالت ندارند. با به کار آمدن احساسات، پاسخ‌ها گرم‌تر شده و به سادگی سلاح افراد غلاف می‌شود. بی‌شک لفاظی و مغلطه کردن حین مشاجره‌ی رو در رو نسبت به بحث با آواتار، دشوارتر است. اگر می‌خواهید بحث واقعی داشته باشید، رو در رو اقدام کنید نه در رسانه‌های اجتماعی.

نمایش دیدگاه ها (0)
دیدگاهتان را بنویسید