محل احساسات در مغز کجاست؟ دانشمندان علوم اعصاب در درک این که چرا برخی افکار منفی بعضاً دومینووار و غیرقابل کنترل به سرهجوم میآورند، گامی فراتر رفتهاند. حالتی که در آن اندیشهای پس از دیگری انسان را وادار میکند چیزی ترسناک تصور کند؛ اندیشهای که سپس یادآور خاطرهای شرم آور از گذشته میشود: “اتفاق ۵ سال پیش را به یاد داری؟ وای! من احمق بودم.”
به گفتهی روانپزشک Vikaas Sohal از دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو، دام مارپیچ این چنینی احتمالاً در شبکهای مغزی رخ میدهد که دو ناحیهی کلیدی دخیل در حافظه و عواطف منفی را به یکدیگر مرتبط میسازد. در مطالعهای مشترک که نوامبر گذشته در ژورنال Cell منتشر گردید، Sohal ادعا کرد تنها با نگاه کردن به میزان فعالیت این شبکهی مغزی میتواند تشخیص دهد حالت روحی فرد بدتر خواهد شد یا خیر.
روانپزشکان قبلاً از اسکنهای MRI برای کاوش در مغز انسان و دنیای احساسات درون آن استفاده نمودهاند. این تکنولوژی میتواند نشان دهد چگونه فعالیت مغز در چندین ثانیه میتواند تغییر کند؛ اما مغز در واقع بسیار سریعتر از آن عمل میکند. نورونها میتوانند چندین بار در یک ثانیه تحریک شوند. تصاویر MRI احتمالاً چیزهایی را که بسیار سریع رخ میدهند، از قلم میاندازند. اگرچه الکترودهای ایمپلنتشده میتوانند تغییرات فعالیت مغزی را تا ۱۰۰۰ بار در ثانیه اندازهگیری کنند. از این رو هنگامی که Edward Chang، جراح مغز و اعصاب U.C.S.F، با ایدهی استفاده از الکترودهای داخلی برای نمایش زیرساختهای عصبی حالت روحی به دفتر Sohal رفت، او بسیار خوشحال شد.
در مطالعهای این چنینی، اجرای جراحی مغز لازم برای ایمپلنت الکترودها در افراد سالم، بسیار پرخطر است؛ اما Chang بر روی بیماران مبتلا به تشنج کار میکند که در هر حال به این جراحی نیاز دارند. زمانی که سایر درمانها کارساز نباشند، الکترودهایی که به صورت موقت کار گذاشته شدهاند، میتوانند نشان دهند کدام بخش از مغز موجب تشنج میشود. این امر به Chang اجازه میدهد بخش مذکور را حین جراحی از مغز خارج کند. محققان امیدوار بودند با درخواست از این بیماران که هر چند ساعت یک بار حال روحی خود را گزارش کنند، بتوانند پنجرهای هرچند کوچک به دنیای عمیق احساسات مغز باز کنند. به گفتهی Sohal:
ما میدانیم حال روحی انسان جایی در مغز نهفته است. هدف Chang این بود که آیا میتوانیم الگوهایی از فعالیت پیدا کنیم که مشخص سازند واقعاً حالت روحی انسان چیست یا نه.
Chang الکترودها را بر سطح و داخل مغز ۲۱ بیمار مبتلا به تشنچ ایمپلنت کرد. الکترودها فعالیت مغز را به طور مداوم به مدت ۷ تا ۱۰ روز ثبت کردند. سپس Chang در فعالیتهای ثبت شده به دنبال لحظاتی گشت که الکترودها فعالیت الکتریکی یکسان در بخشهای مختلف مغز نشان میدادند.
بیشتر بخوانید:
- نوروتئولوژی: معنویت چگونه مغز انسان را شکل میدهد
- کاوش در فراسوی مغز انسان
- تاثیر تحریک مغناطیسی مغز بر درک احساسات
- چگونه احساسات مغز را فریب میدهند؟
به گفتهی Sohal، فعالیت الکتریکی مغز به صورت طرحوارهای افت و خیر دار از هر الکترود ثبت میشود. حال اگر اندازهی این موجوارهها در دو الکترود با هم یکسان بوده و قلهها روی هم بیفتند، بدین معناست که آن نواحی مغزی در حال برقراری ارتباط با یکدیگرند. چنین ارتباطی، شبکه نامیده میشود. به ادعای Sohal، اولین ارتباط شبکهای خاص در این آزمایش، میان هیپوکمپ (ناحیهی مغزی مرتبط با تجدید خاطرات) و آمیگدال (ناحیهی مرتبط با احساسات منفی) مشاهده شد.
این طی آزمایش اولین لحظهی بزرگی بود که به هیجان آمدیم.
هر زمان این دو ناحیهی مغز تکانهی الکتریکی هماهنگ با هم با تعداد نوسان ۱۳ تا ۳۰ بار در ثانیه ایجاد کرده بودند، بیماران گزارش کرده بودند که حالت روحیشان بدتر میشده است.
ما اساساً متوجه شدیم هر زمان فعالیت این شبکه کمتر باشد، حالت روحی فرد مثبتتر است. فعالیت زیاد این شبکه نیز با حالت روحی منفی همراهی دارد.
به گفتهی Brendon Watson، روانپزشک و دانشمند علوم اعصاب دانشگاه میشیگان که در مطالعهی اخیر شرکت نداشته است، این یافتهها دانشمندان را به درک چگونگی ایجاد افکار و حالت روحی بد در مغز، نزدیکتر ساختهاند:
سؤالی بزرگ در روانپزشکی وجود دارد: چگونه ما احساسات یا حالت روحی را میسازیم؟ عقیدهی افراد در مورد دریافت احساسات یا اصلاً ایجاد احساسات در مغز، مبهم است. مطالعهی جدید، گامی شکرف در علوم اعصاب محسوب میشود.
Sohal بیان میکند یافتههای تیم تحقیقاتش نظریههایی را در مورد چگونگی ایجاد عواطف و حالات روحی منفی در مغز مطرح میسازند. به عنوان مثال، ممکن است چنین باشد که با کار کردن هماهنگ دو ناحیهی مذکور با هم، چرخهی معیوبی ایجاد میشود که آدمی را به قعر افکار منفی پرتاب میکند.
آسان است که تصور کنیم احساس بدی به شما دست میدهد؛ سپس شروع به یادآوری تجربیات بد خود میکنید و حالتان بدتر میشود. این در واقع حقیقت تجربیات مرتبط با افسردگی و اضطراب است.
اگر این درست باشد، پزشکان احتمالاً بتوانند در بیماران مبتلا به افسردگی و اختلالات اضطرابی، با تحریک عمقی مغز یا الکتروشوکتراپی، در این چرخه مداخله کنند. اگر این همان بخش از مغز است که حال آدم را بدتر میکند، احتمالاً بتوان با بازگرداندن تغییرات، حالت روحی را بهتر کرد. البته قبل از استفاده از این راهکار در بالین، باید نشان داد که این شبکه با افسردگی و اختلال دوقطبی همبستگی دارد. سپس باید در رتها بررسی نمود. بعد اگر توانستیم بیماران را قانع کنیم، میتوانیم در انسان نیز مطالعه کنیم.