طبق آمار اتحادیه بین المللی بیماری های روانی، بیماری های روانی، همانند اختلال افسردگی حاد، اختلال دو قطبی و PTSD زندگی حدود ۱ از هر ۵ بزرگسال را تحت تاثیر قرارمیدهند. با وجود این که پیشرفت در فهمیدن آنها توسط محققانی که این اختلال ها را در نیمه آخر قرن مطالعه میکنند جنبه های بسیاری از این بیماری ها یک راز باقی میمانند.
با این حال، متخصصان بالینی و محققان، همراه با بیماران و خانواده آنان، گام های بلند قابل توجهی برای شناسایی و درمان بیماری های روانی برداشته اند. دو راهنمای عمده تشخیصی—راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)، اصولا در ایالات متحده استفاده شده است، و طبقه بندی بین المللی اختلالات (ICD) برای متخصصان بالینی، محققان و بیماران یک رویکرد ساختاری برای تشخیص سلامت روان فراهم میکند. به علاوه، موسسه بین المللی اتحادی سلامت روان نیز یک چارچوب جدید برای تحقیق در زمینه بیماری های روانی استفاده میکند، که معیار های ذامنه تحقیق ( R-Doc) نامیده میشود.
برای مطالعه بیشتر: آیا بیماری روانی ارثی است؟
اگر چه این راهنما ها برای شناسایی و درمان بیماری های روانی مفید و حتی ضروری هستند، لی آنا کلارک، ویلیام جی، و دوروتی کی. او نیل پروفسورروانشناسی در دانشگاه نوتردام، همراه با یک تیم کوچک دیگر از کارشناسان، میخواهند محققان و متخصصان بالینی بازبینی کنند که چگونه این بیماری ها نزدیک شده اند. در یک مقاله جدید منتشر شده در مجله علوم روانشناسی در علاقه عمومی، کلارک و تیم او چالش های موجود در استفاده از این راهنما ها را از چشم انداز علمی ارائه میدهند و برخی توصیه هایی را پیشنهاد میککند برای بازمفهوم سازی اختلالاتی که آنها توصیف میکنند.
کلارک گفت: “پدیده بیماری روانی یا آسیب شناسی روانی بسیار پیچیده، بسیار چند منظوره، خیلی کمتر قطعی است نسبت به هر کدام از ما تا به حال فکر کرده ایم که به آن میرویم.
کلارک و همکاران او چهار چالش را برای فهمیدن و طبقه بندی اختلالات روانی شناسایی کردند: چه ترکیبات متنوعی از فاکتور ها آنها را باعث میشوند، چگونه آنها را با توجه به اینکه طبقه های متنوعی نیستند شناسایی کنیم، آستانه برای تشخیص و دیگر اهداف همانند درمان و وجود همزمان دو بیماری—این حقیقت است که اغلب مردم دارای بیماری روانی با تشخیص اختلالات روانی متعدد مواجه میشوند.
کلارک گفت: “برای سالیان زیاد مردم این ایده را داشتند که اختلالات روانی تنها علل ساده ای دارند همانند استرپتوکوک باعث گلودرد میشود، و اینجور چیزها.” ولی همانطور که ما بیشتر و بیشتر یاد درباره اختلالات روانی میگیریم، این کاملا حقیقت نیست. آنها از فاکتور های متعددی …..میشوند. آنها علل ژنتیکی و دیگر علل زیستی، به علاوه تاثیرات محیطی، هر دوی شخصی و فرهنگی دارند.
کلارک گفت: مردم معمولا میتوانند با بیش از یک بیماری روانی تشخیص داده شوند—برای مثال، یک تشخیص فردی با افسردگی حاد معمولا با معیار های اختلال اضطراب نیز مواجه میشود. اما ترکیب های اختلال به طور اتفاقی رخ نمیدهد.
کلارک گفت: ” الگو هایی در خصوص ترکیبات وجود دارند. این تصادفی نیست، به هر حال اگر شما این اختلال را داشته باشید شما میتوانید هر کرام از۳۰۰ تا ۴۰۰ یا بیشتر اختلالات را داشته باشید. و این حقیقت که الگو هایی وجود دارند که نشنان میدهند ویژگی های اساسی وجود دارند که این الگو ها را درست میکنند.”
محققان تلاش میکنند تا آن الگو ها را بفهمند. کلارک گفت “افسردگی حاد و اختلال اضطراب فراگیر، متفاوت به نظر میرسد، خیلی بیشتر از آنها بطور جداگانه ظاهر میشوند. ” مطالعات ژنتیکی نشان داده است که در حقیقت این همبستگی تقریبا به طور کامل به علت یک مجموعه خاص از ژن هاست. ما نمیدانیم که ژن ها چه هستند، اما ما فناوری داریم که بتوانیم بگوییم که تنوع ترکیب، حقیقتی که این ها باهم دیگر اتفاق بیفتند بخاطر مسائل مبتنی بر ژنتیک می باشند. این حقیقت که آنها اتفاق می افتند، بر پایه ژنتیک است. ما نمیتوانیم در مورد آن صریح باشیم. بنابراین اگر مجموعه مشابهی از ژن ها یکی از فاکتور هایی است که آنها را باعث میشود، پس در هیچ راه درستی آنها بطور کامل اختلالات جداگانه ای هستند، درست است؟
روانشناسان در حال کار بر روی DSM و ICD هستند: پنجمین تجدید نظر DSM در سال ۲۰۱۳ منتشر ش، وموعد یازدهمین نسخه ICD سال بعد است.
کلارک گفت: در آمریکا، DSM ” نوعی کتاب مقدس ” برای تشخیص اختلالات روانی است.آن بر ارائه دهندگان مراقبت بهداشتی ، بیمه، شرکت ها، محققان و دیگران متکی است. ICD، در ابتدا توسط سازمان بهداشت جهانی برای مسیر آمار سلامت رشد یافت، سیستم اولیه تشخیصی است که بیرون از ایالات متحده استفاده شد.
کلارک گفت:” دریافتن تشخیص هایی از یک اختلال روانی همه انواع انشعابات اجتماعی را دارد.”هر دوی منفی و مثبت، همراه با برخی برچسب های متصل به آن، افراد خاصی که تشخیص هایی را دریافت میکنند پس واجد شرایط برای خدمات مختلف هستند. اگر شما آن تشخیص ها را نتوانستید دریافت کنید شما نمیتوانید آن خدمات را دریافت کنید.”
کلارک میخواهد یک بحث عمیق تر بین محققان، متخصصان بالینی و دولت درباره اینکه تشخیص بیماری های روانی چه معنی میدهند و چگونه آنها بر مردم تاثیر میگذارند ببیند. وی اذعان داشت:
” برای مثال، موسسات آموزشی تعهدی دارند که افسانه را حفظ نکنند که اختلالات روانی این چنین ساده، منحصر به فرد هستند، مثل اینکه ما می خواهیم فکر کنیم که آنها هستند. ” احتمالا اکثریت عظیم مردم با اختلالات روانی هرگز کارمند حرفه ای بهداشت روانی را نخواهند دید. این مشکلی است که خیلی بیشتر از آموزش یک کادر کوچک متخصصان مراقبت های بهداشت روان گسترده تر است. این واقعا مشکل اجتماعی گسترده ای است که ما نیاز داریم تا مورد خطاب قرار دهیم. “